1. دو قسم دعا: دعایی كه صرفاً نیایش و مناجاتهای عاشقانه و
عاجزانه و حداكثر استغفار و طلب تقرب و تصفیه قلب است، و
جلد چهارم . ج4، ص: 42
دعایی كه حاجت خواستن خصوصاً حاجتهای مادی است.
2. رابطه دعا و مسأله قضای الهی. آیا با وجود مقدرات حتمیه،
دعا لغو نیست؟
3. دعا و مسأله رضا. آیا دعا مخالف مقام رضا و تسلیم نیست؟
آیا دعا اعتراض به مقدرات و حكمت باری تعالی نیست؟
4. دعا و عمل. آیا دعا برخلاف سنت عمل نیست؟ آیا انسان از
راه عمل باید به نتیجه برسد یا از راه دعا؟ آیا روزی را با دعا باید
جلب كرد یا عمل؟ و آیا اتكاء و اتكال به دعا انسان را در عمل
بیكاره و تنبل نمی كند؟
5. [
مثنوی] مولوی، چاپ میرخانی، صفحه 123:
ای خدای پاك بی انباز و یار
دستگیر و جرم ما را درگذار
یاد ده ما را سخنهای رقیق
كه تو را رحم آورد آن ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو
ایمنی از تو مهابت هم ز تو
گر خطا گفتیم اصلاحش تو كن
مصلحی تو ای تو سلطان سخن
كیمیا داری كه تبدیلش كنی
گرچه جوی خون بود نیلش كنی
اینچنین میناگریها كار توست
اینچنین اكسیرها ز اسرار توست
ایضاً صفحه 153:
رحمت اندر رحمت آمد تا به سر
بر یكی رحمت فروماكذا ای پسر
چرخ را در زیر پا آر ای شجاع
بشنو از فوق فلك بانگ سماع
داروی مردی كن و عنّین مپوی
تا برون آیند صدگون خوبروی
كُنده تن را ز پای جان بكن
تا كند جولان به گرد آن چمن
غلّ بخل از دست و گردن دور كن
بخت نو دریاب از چرخ كهن
جلد چهارم . ج4، ص: 43
ور نمی تانی به كعبه لطف پر
عرضه كن بیچارگی بر چاره گر
زاری و گریه قوی سرمایه ای است
رحمت كلی قویتر مایه ای است
دایه و مادر بهانه جو بود
تا كه كی آن طفل گریان می شود
طفل حاجات شما را آفرید
تا بنالید و شود شیرش مزید
گفت ادعوااللّه بی زاری مباش
تا بجوشد شیرهای مهرهاش
های و هوی باد و شیرافشان ابر
در غم مایند یك ساعت تو صبر
ایضاً صفحه 165:
یارب این بخشش نه حد كار ماست. . .
ایضاً صفحه 207:
آن یكی اللّه می گفتی شبی. . .
ایضاً صفحه 206:
بهر این فرمود با موسی خدا
وقت حاجت خواستن اندر دعا
كای كلیم اللّه زمن می جو پناه
با دهانی كه نكردی تو گناه
ایضاً صفحه 249:
بشنو اكنون قصه آن رهروان
كه ندارند اعتراضی در جهان
زاولیا اهل دعا خود دیگرند
كه همی دوزند و گاهی می درند
قوم دیگر می شناسم زاولیا
كه دهانشان بسته باشد از دعا
از رضا كه هست رام آن كرام
جستن دفع قضاشان شد حرام
جلد چهارم . ج4، ص: 44
در قضا ذوقی همی بینند خاص
كفرشان آید طلب كردن خلاص
حسن ظنی بر دل ایشان گشود
كه بپوشند از غمی جامه كبود
هرچه آید پیش ایشان خوش بود
آب حیوان گردد ار آتش بود
زهر در حلقومشان شكّر بود
سنگ اندر راهشان گوهر بود
كفر باشد نزدشان كردن دعا
كای اله از ما بگردان این قضا
صفحه 250:
این قدر بشنو كه چون كلی كار
می نگردد جز به امر كردگار
چون قضای حق رضای بنده شد
حكم او را بنده ی خواهنده شد
پس چرا لابه كند او یا دعا
كه بگردان ای خداوند این قضا
پس چرا گوید دعا الّا مگر
در دعا بیند رضای دادگر
ایضاً رجوع شود به
مثنوی میرخانی، صفحه 257:
آن دعای بیخودان خود دیگر است
آن دعا زو نیست گفتِ داور است
آن دعا حق می كند چون او فناست
آن دعا و آن اجابت از خداست
ایضاً صفحه 259، داستان مفصلی كه [شخصی ] با دعا روزی
حلال می خواست و گاو كسی را كشت و مخاصمه به نزد داود علیه السلام
كشیده شد.
6. الكسیس كارل در جزوه
نیایش می گوید: «دعا پرواز روح
جلد چهارم . ج4، ص: 45
است به سوی خدا. »
الهی هب لی كمال الانقطاع الیك. . .
سعدی می گوید:
مگر بویی از عشق مستت كند
طلبكار عهد الستت كند
7. از آن جهت كه به قول
مثنوی «جان همه روزه لگدكوب خیال»
اثر نیایش و پیوستن به حق، آرامش بدن و روح است وحتی در
صفای نگاه مؤثر است. در كتاب
نیایش، صفحه 21، می گوید. . .
[1]
8. محرك دعا یا فقر است یا عشق یا خوف. بنابراین دعا بر چند
قسم است.
9. رجوع شود به جزوه مهندس بازرگان درباره دعا و به كتاب
نیایش تألیف الكسیس كارل، ترجمه علی شریعتی و به دفتر 89،
صفحه 265.
10. گفتیم درباره دعا سه اشكال است: منافات با قضا، با رضا، با
عمل. جواب اجمالی همه این است كه خیال كرده اند دعا فوق برنامه
مقدرات است. از این جهت دعا را مخالف قضا و هم مخالف رضا به
قضا توهم كرده اند و حال آنكه دعا فوق برنامه نیست؛ و همچنین
گمان كرده اند كه دعا برخلاف برنامه عملی است؛ اگر بنا هست انسان
عمل كند پس دعا چرا، و اگر بنای دعا هست عمل چرا؟ اما باید
دانست دعا درخواست توانایی ناتوان است؛ در صورتی كه انسان بر
چیزی توانایی دارد تحصیل حاصل است. لهذا در حدیث وارد شده
كه دعای عده ای هرگز مستجاب نخواهد شد، مثل كسی كه از دست
زنش می نالد و. . . همه آنها مواردی است كه انسان توانایی دارد.
11. در
نهج البلاغه خطبه ذكر (
ان اللّه سبحانه تعالی جعل الذكر جلاء
للقلوب)می فرماید:
. . . یتنسمون بدعائه روح التجاوز.
این جمله خیلی جالب است، خصوصاً با مقایسه با جمله ای كه
الكسیس كارل در جزوه
نیایش، صفحه 20 می گوید:
جلد چهارم . ج4، ص: 46
گفته اند كه در عمق وجدان شعله ای فروزان است. انسان خود
را آنچنانكه هست می بیند؛ از خودخواهی اش، حرصش،
گمراهیها و كج فكری هایش و از غرور و نخوتش پرده
برمی دارد، برای انجام تكلیف اخلاقی رام می شود، برای كسب
خضوع فكری اقدام می كند و در همین هنگام سلطنت پرجلال
آمرزش در برابر او پدیدار می گردد.
12. شرایط دعا:
الف. خواستن و طلب جدی. فرق است بین خواندن و خواستن.
آب كم جو تشنگی آور به دست. . . دعا باید مظهر حاجت باشد، تمام
وجود انسان یكپارچه طلب باشد.
ان اللّه لایستجیب دعاء بظهر قلب
قاس.
ب. امید و اطمینان به استجابت
(اذا دعوت فظن حاجتك بالباب)
یعنی بداند كه هر جا در دنیا حاجتی [است ] و باید پرشود آن حاجت
پر می شود.
ج. خودِ خواسته، حرام و ممنوع و برخلاف نظام تشریع نباشد.
د. خودِ خواسته برخلاف سنن تكوین نباشد، مثل خلود
[2] یا اینكه همیشه جوان بماند و پیر نشود.
هـ. سایر شئون زندگی با خواسته مشروع هماهنگی داشته باشد؛
كسبْ حلال باشد، مظالم بر عهده نباشد، یعنی انسان به واسطه
ارتكاب معاصی مقصر نباشد.
و. حالتی كه بالفعل دارد و خروج از آن را می خواهد عقوبت
تقصیر گذشته نباشد كه دعا در این صورت مستجاب نمی شود مگر
اینكه توبه از آن حالت بشود، مثل مبتلایانی كه در امر به معروف و
نهی از منكر تقصیر كرده اند و به عواقب وخیم قهری آن دچار شده اند
جلد چهارم . ج4، ص: 47
و اكنون دعا می كنند كه آثار آن را محو كنند. اینچنین دعایی مستجاب
نمی شود. لهذا فرمود:
لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر. . . راه منحصر
این است كه مردم از موجب این گناه كه ترك امر به معروف است توبه
كنند.
استعداد طبیعی
و خواست
طبیعی را در او
قرار نداده
است مثل
خلود، جوان
برای همیشه
ماندن؛ و یا
چیزی كه
خداوند [كلید
آن را به دست
او داده است ] :
ز. دعا باید مظهر حاجت باشد، یعنی چیزی كه استعداد آن را
دارد ولی در اختیار و توانایی او نیست و امكانات فعلی او اجازه
نمی دهد بخواهد. اما چیزی را كه خداوند كلید آن را به دست او قرار
داده و او نمی خواهد آن كلید را به كار ببرد و می خواهد با دعا آن را
درست كند، البته چنین دعایی قابل استجابت نیست بلكه از قبیل
خواستن تحصیل حاصل است. لهذا در حدیث بود كه:
خمسة
لایستجاب لهم. . .
ح. شرط دیگر خود عمل است. این شرط در شرط «د» داخل
است، زیرا عمل یكی از سنن تكوین است.
به هر حال دعا باید مكمل هدف تكوین و هدف تشریع باشد، نه
نقض كننده تكوین یا تشریع.
[1] . [در نسخه اصل دستنویس مطلب ناقص است. ]
[2] . در ورقه های دعا (احادیث) این حدیث از
سفینه نقل شد:
و ان لایسئل فوق قدره فانه یستحق الحرمان.