1. دعا، خواندن نیست، یعنی عمل زبان كه تكلم است مثل اوراد
معمولی نیست، حتی صرف خواستن و طلب از خدا نیست؛ یعنی اگر
فرض كنیم همان حالت خواستن و طلبی كه نسبت به دیگران در ما
پیدا می شود نسبت به خدا پیدا شود نمی توان آن را دعا خواند، بلكه
نوعی خاص از خواستن است كه مقرون است به التجاء و انقطاع و
تقدیس و احترام و تذلل و تخضع و حنین طبیعی مخلوق نسبت به
خالق و لهذا روحانیت دارد، نورانیت دارد، علوّ و مناعت دارد.
2. هر خواستنی به دنبال خود احساس ذلت می آورد، آلوده
كردن شرافت است، جز دعا و التجاء به خالق كه احساس عزت به
دنبال خود می آورد.
جلد چهارم . ج4، ص: 48
به دلیل همین علوّ و شرف و عزت و نورانیت و روحانیت كه در
دعا هست، دعا هم طلب است و هم مطلوب:
هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و
استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه
الجاهلون.
شب مردان خدا روز جهان افروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست
3. هركسی از دل خود به خدا راه دارد. دری از همه دلها به خدا
هست. حتی شقی ترین افراد در موقع گرفتاری به خدا ملتجی
می شود. در گرفتاری، انسان به حالت طبیعی خود عود می كند و پرده
غفلت زایل می شود، نه اینكه در گرفتاری، بی هدف به دنبال خیالی
برود.
4. لازمه وجود یك میل این نیست كه انسان از وجود او و هدف
او آگاه باشد. مگر طفل از وجود میل خود و هدف آن میل آگاه است؟
مولوی می گوید:
همچو میل كودكان با مادران
سرّ میل خود نداند در لبان
همچو میل مفرط آن نومرید
سوی آن پیر جوانبخت مجید
جزء عقل آن از آن عقل كل است
جنبش این سایه زان شاخ گل است
سایه اش فانی شود آخر در او
پس بداند سرّ میل از جستجو.
انسان در دو
حال خدا را
می خواند:
5. انسان در دو حال خدا را می خواند: یكی در وقتی كه اسباب و
علل از او منقطع شود، و یكی در وقتی كه روح خودش اوج بگیرد و
خود را از اسباب و علل به سبب توجه و اراده منقطع كند. دومی كمال
جلد چهارم . ج4، ص: 49
است نه اولی. اولی اضطراری و خودبه خود است. اشقیا همه در
اضطرار انقطاع پیدا می كنند.
وحدت عالَم و
رمز استجابت
دعا :
6. شرایط دعا:
الف. خواستن و طلب به طوری كه استدعا و خواست مظهر كامل
حاجت باشد و آثار حاجت در همه وجود انسان پیدا شود.
همان طوری كه در حاجتهای طبیعی تمام بدن متوجه فعالیت برای
رفع آن حاجت طبیعی می شود، در این حاجت نیز چنین شود. لهذا:
آب كم جو تشنگی آور به دست. . . اگر در یك نقطه بدن حاجت طبیعی
پیدا شود، تمام قوا و اعضا به كمك می شتابند و همچنین اگر در یك
انسان حالت نیاز پیدا شود، جهان بزرگ و جهازات انسان كبیر به
كمك او می شتابند
[1]. رمز استجابت دعا همین است.
هر چه رویید از پی محتاج رُست
تا بیابد طالبی چیزی كه جست
هركه جویا شد بیابد عاقبت
مایه اش درد است و اصل مرحمت
هركجا دردی دوا آنجا رود
هركجا فقری نوا آنجا رود
هركجا مشكل جواب آنجا رود
هركجا پستی است آب آنجا رود
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
ب. شرط دوم، ایمان به رحمت بی منتهای الهیه و یقین به
استجابت است. در حدیث است:
ما ضعف بدن عما قویت علیه النیة.
جلد چهارم . ج4، ص: 50
حكما رابطه مسلّم میان همت و اراده نفس و استجابت دعا
قائلند
[2]. به هر حال حالت نفس از لحاظ صفا و ایمان و یقین و خلوص در استجابت مؤثر است. در حدیث است:
اذا دعوت فظن حاجتك بالباب.
زین العابدین در دعای ابوحمزه می فرماید:
اللّهم انی اجد سبل المطالب الیك مشرعة. . .
ج. شرط دیگر اینكه برخلاف نظام تكوین و تشریع نباشد
[3]، زیرا دعا استمداد و استعانت برای رسیدن به هدفهایی است كه تكوین یا
تشریع كه بدرقه تكوین است معین كرده. اگر دعا در این زمینه باشد
شكل یك حاجت طبیعی و واقعی به خود می گیرد، احتیاج یك نقطه
از نقاط عالم خواهد بود؛ سایر اجزاء عالم به حكم اصل تعادل و
توازنی كه هست و هركجا حاجت هست فیض می رسانند، به كمك او
می شتابند. و اما خواستن چیزی كه برخلاف نظام تكوین است مثل
خلود در دنیا یا برخلاف نظام تشریع است مثل خواستن قطع رحم،
دعا قابل استجابت نیست، زیرا هوسِ چیزی است كه حاجت طبیعی
نیست و حال آنكه دعا باید مظهر اظهار یك حاجت واقعی باشد.
د. شرط دیگر اینكه سایر شئون زندگی انسان با هدف مقدس و
عالی دعا هماهنگی داشته باشد، از لحاظ نیت و اخلاق و اعمال. در
حدیث است:
جلد چهارم . ج4، ص: 51
اذا اراد احدكم ان یستجاب له فلیطب كسبه و لیخرج من مظالم
الناس و ان اللّه لایرفع الیه دعاء عبد و فی بطنه حرام او عنده
مظلمة لاحد من خلقه.
عن النبی صلی الله علیه و آله
[4]:
من احب ان یستجاب دعاؤه فلیطب مطعمه و مكسبه.
هـ. اینكه حالت موجودش كه تغییر آن را طالب است نتیجه
تقصیر و كوتاهی و مكافات اعمال گذشته اش نباشد، یعنی عقوبت و
نتیجه منطقی و ضروری تقصیرات گذشته اش نباشد كه در این
صورت تا توبه نكند و راه خود را تغییر ندهد دعا مستجاب نمی شود
(
ان اللّه لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم)، مثلاً نتیجه ترك امر به
معروف و نهی از منكر نباشد
[5]. علی فرمود:
الداعی بلا عمل كالرامی بلا وتر. پس دعا باید مكمل عمل باشد نه جانشین عمل.
و. اینكه واقعاً نیاز و حاجت باشد و دست انسان از مطلوب خود
كوتاه باشد. اما اگر خدا مطلوب را در دسترس گذاشته و انسان به
حكم تنبلی و فرار از طلب و عمل می خواهد دعا كند، یعنی دعا را
قائم مقام طلب و كوشش در راه مطلوب قرار می دهد، آن دعا قابل
استجابت نیست. كسی كه كلید كاری در اختیارش است و به حكم
تنبلی از به كار بردن آن كلید مضایقه می كند دعایش قابل استجابت
نیست زیرا آن سوز دعا ناشی از حاجت طبیعت نیست، از تنبلی
است. در حدیث است:
جلد چهارم . ج4، ص: 52
خمسة لایستجاب لهم: رجل جعل اللّه بیده طلاق امرأته فهی
تؤذیه و عنده ما یعطیها و لم یخل سبیلها و رجل ابق مملوكه
ثلاث مرات و لم یبعه و رجل مرّ بحائط مائل و هو یقبل الیه و
لم یسرع فی المشی حتی سقط علیه
[6] و رجل اقرض رجلاً مالاً فلم یشهد علیه و رجل جلس فی بیته و قال اللّهم ارزقنی و لم
یطلب. (سفینه، ماده دعا)
اشكالات دعا:
الف. دعا و مسأله قضا و قدر
ب. دعا و رضای به قضا
ج. دعا و مسأله حكمت بالغه
این اشكالات از آنجا پیدا شده كه خود دعا را از قلمرو قضا و
قدر الهی خارج دانسته اند. اما با توجه به اینكه خود دعا نیز جزء
قلمرو قضای الهی است، نه با قضای الهی منافی است و نه با رضا به
قضای او و نه با حكیمانه بودن نظام عالم.
دعا آن وقت به اوج عزت خود می رسد كه دعا كننده اثر
استجابت دعای خود را شهود كند
(و انلنی حسن النظر فیما شكوت و
اذقنی حلاوة الصنع فیما سئلت) و به عبارت دیگر دعا آن وقت كمال لذت
و بهجت را دارد كه برای خود شخص جنبه عملی و تجربی و آزمایش
دینی پیدا كرده باشد. علی علیه السلام در خطبه ذكر
(ان اللّه سبحانه تعالی جعل
الذكر جلاء للقلوب) می فرماید:
یتنسمون بدعائه روح التجاوز. به قول
الكسیس كارل: سلطنت پرجلال آمرزش در برابر او پدیدار می گردد.
[1] . رجوع شود به ورقه جداگانه تحت عنوان استجابت دعا، قسمتی كه از
صحیفه سجادیه نقل شده است.
[2] . محیی الدین می گوید: العارف یخلق بهمته.
[3] . لهذا وارد شده كه نگویید:
اللّهم لاتحوجنی الی احد من خلقك فانه لیس احد الّا هو محتاج الی الناس بل یقول اللّهم لاتحوجنی الی شرار خلقك و لایقول اللّهم انی اعوذ بك من الفتنة بل یقول من مضلات الفتن و ان لایسئل فوق قدره فانه یستحق الحرمان. (سفینه، ماده دعا)
[4] .
و فی ما وعداللّه تعالی به عیسی علیه السلام قل لظلمة بنی اسرائیل غسلتم وجوهكم و دنستم قلوبكم (الی ان قال) قل یا عیسی لظلمة بنی اسرائیل لاتدعونی و السحت تحت اقدامكم و الاصنام فی بیوتكم فانی آلیت ان اجیب من دعانی و ان اجابتی ایاهم لعن لهم حتی یتفرقوا. [5] . عن النبی صلی الله علیه و آله:
لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او لیسلطن اللّه. . . [6] . از این قبیل است دعای راننده سبكسر و سرعت و سبقت گیر.