در حكمت الهی ثابت شده كه خیر مطلق خداوند است و بس
[1]. هر صفت كمالیه را كه به حق نسبت دهیم او متصف به آن صفت است
به نحو اكمل و اعلی. او خوب خدایی و معبودی است، خوب
پروردگاری است، خوب خالقی است، خوب رازقی است، خوب
علیمی است، خوب حكیمی است، خوب قدیری است و همچنین. . .
[2] اما غیر خدا كمال مطلق نیست، بعضی كمالات از آن سلب می شود.
ممكن است موجودی از موجودات از نظر بعضی شئون خوب
باشد و از نظر بعضی شئون بد. مثلاً یك انسان ممكن است خوب
معلمی باشد و بد پدری، خوب طبیبی باشد و بد سیاستمداری، خوب
نویسنده ای باشد و بد گوینده ای، خوب استادی باشد و بد خطیبی؛ یا
یك زن، خوب همسری باشد و بد مادری و یا بالعكس، خوب
كدبانویی باشد و بد میزبانی و امثال اینها. از قبیل اینكه می گویند فلان
جلد چهارم . ج4، ص: 56
كس خوب آدمی است اما بد استانداری است، به عكس فلان كس
دیگر كه بد آدمی است و خوب استانداری. اگر فلان زاهد متقی را
استاندار بكنند، خوب آدمی است و بد استانداری. ممكن است این
دو جنبه از نظر طبیعت باشد و ممكن است از نظر تربیت. مثلاً زن از
نظر طبیعت خوب كدبانویی است و بد سیاستمداری، و یا یك كسی
كه تحصیلات و استعدادات خود را در راه طب به پایان رسانیده، از
نظر تربیتی كه یافته خوب طبیبی است و بد- مثلاً- سیاستمداری. و
پس از دقت معلوم می شود كه خوبی از جنبه مثبت و بدی از جنبه
منفی اشیاء انتزاع می شود. خوبی نسبت به هدفی است كه برای آن
ساخته شده و بدی نسبت به هدفی است كه برای آن ساخته نشده.
این هم باید گفته شود كه در اینجا خیر و شر كه گفته می شود،
مقصود خیر و شر اضافی است به قول حكما، و قهراً معنی شر این
است كه وجودش برای چیزی منشأ خیر نیست یا موجب فقدان و
نقصی است. بنابراین درباره دنیا باید گفته شود كه اولاً مقصود از
خوب و بد و یا خیریت و شریت دنیا اضافی است نه حقیقی و این
خیر و شر اضافی از جنبه های مختلف متفاوت است. دنیا، هم خوب
است و هم بد؛ خوب است برای آنچه كه او خلق شده برای آن چیز و
بد است برای آن چیزی كه برای او خلق نشده. دنیا دار حركت و
استكمال و كسب فیض و عمل و ترقی است، خوب محل حركت و
استكمالی است، خوب دارالتعلم و التأدب و التجاره ای است، اما بد
دار الاقامة و التوطنی است، خوب وسیله ای است و بد مقصدی.
حضرت سیدالشهداء فرمود:
یا دهر اف لك من خلیل. واقعاً هم همین
طور است، دنیا بد خلیلی است. اگر بنا شود دوست گرفته شود به درد
رفاقت و دوستی نمی خورد، دوست بی وفایی است. اما او برای
دوستی آفریده نشده است. حضرت امیر فرمود:
دارصدق لمن صدقها.
این بدبینی ها نسبت به دنیا همه از این جهت است كه ما این
موجود را آن طور كه هست نشناخته ایم، او را به جای یك موجود
دیگر گذاشته ایم كه عالم آخرت است. تقاضای روحی خود را كه در
جلد چهارم . ج4، ص: 57
فطرت ماست یعنی میل به بقا و ابدیت و سعادت خالص، می خواهیم
به وسیله چیزی ارضا كنیم كه آن چیز برای او آفریده نشده. حد
وجودی او را نشناخته ایم، او را تمام وجود و كل وجود فرض
كرده ایم و انتظاراتی كه از كل وجود باید داشت از او داریم و آن
آرزوها برآورده نمی شود و آن وقت گله خود را سر می دهیم.
مطلب را از اینجا باید شروع كرد كه یكی از مسائل عام البلوای
بشری، خوبی و بدی است كه چه چیز خوب است و چه چیز بد. این
مسأله وقتی كه جنبه فلسفی به خود گرفته گاهی به این صورت
درآمده كه بعضی گفته اند همه چیز بد است و هستی مساوی بدی
است و خوبی وجود ندارد، خوبی در نیستی است. بعضی به عكس
گفته اند كه هستی مساوی خوبی است و بدی مساوی نیستی.
بعضی ها اشیاء را به دو قسم تقسیم كرده و گفته اند نیمی از اشیاء
خوب و نیمی بدند. بعضی یكباره منكر خوبی و بدی شده اند و گفته اند
نه خوبی وجود دارد ونه بدی.
خیام یك فیلسوف بدبین است و هستی را مساوی بدی می بیند،
همچنین ابوالعلاء (اشعار دكتر حمیدی در مجله یغما، سال 45)
[3].
فلاسفه الهی قول دوم را اختیار كرده اند، اما نه به این معنی كه
هیچ چیز بد نیست، بلكه به معنی اینكه بدی از جنبه منفی اشیاء
سرچشمه می گیرد و اشیاء جنبه منفی دارند و بینهما بونٌ بعید. فلسفه
دوگانگی خیر و شر و یزدان و اهرمن و نور و ظلمت، مربوط به ایران
قدیم است و اگرچه می گویند مربوط به زردشت نیست، مربوط به
مانویان است، ولی در هر حال در ایران قدیم بوده است. عقیده ما این
است كه خوبی و بدی نسبی است و خوبی از جنبه مثبت و بدی از
جنبه منفی اشیاء سرچشمه می گیرد.
خوبی و بدی دنیا نیز مربوط به این موضوع است كه بدانیم دنیا
برای چه و انسان برای چه به وجود آمده. آیا انسان برای دنیاست یا
جلد چهارم . ج4، ص: 58
دنیا برای انسان؟ لهذا می گوییم دنیا بد هدفی است و خوب وسیله ای،
بد مقری است و خوب رهگذری، بد خانه مسكونی است و خوب
تجارتخانه و مدرسه و دارالتعلیم و دارالتربیه ای است.
[1] . رجوع شود به ورقه های دنیای مذموم یا دنیا از نظر دین.
[2] . درباره ی خداوند «خوب نیست» نیز صادق است، مثل اینكه خوب جسمی نیست، خوب همسری نیست، خوب پدری نیست ولی به نحو سالبه به انتفاء موضوع، و برگشت همه اینها به سبب سلب است نه به سبب ایجاب، اما درباره غیر خدا به سبب ایجاب نیز صادق است.
[3] . رجوع شود به ورقه های بدبینی.