نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 110: كلام معروف قاله عند تلاوته
«یا
ایهاالانسان ما غرك بربك الكریم» :
ادحض مسؤول حجة واقطع مغتر معذرة، لقد ابرح جهالة
بنفسه. یا ایها الانسان ماجرأك علی ذنبك. . . و حقاً اقول
ماالدنیا غرتك و لكن بها اغتررت و لقد كاشفتك العظات و
اذنتك علی سواء ولهی بما تعدك من نزول البلاء بجسمك و
النقص فی قوتك اصدق و اوفی. . .
ایضاً، جلد 3، صفحه 185 (وصیت به امام حسن علیه السلام) :
فقد نبأك اللّه عنها و نعت لك نفسها و تكشفت لك عن
مساویها.
ایضاً كلمات قصار، حكمت 131: وقد سمع رجلاً یذم الدنیا:
ایها الذام للدنیا المغتر بغرورها المخدوع باباطیلها، اتغتر بالدنیا
ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هی المتجرمة علیك؟ متی
استهوتك ام متی غرتك؟ ابمصارع ابائك من البلی ام بمضاجع
امهاتك تحت الثری؟ كم عللت بكفیك و كم مرضت بیدیك؟
تبتغی لهم الشفاء و تستوصف لهم الاطباء، غداة لایغنی عنهم
دواؤك و لایجدی علیهم بكاؤك و لم ینفع احدهم اشفاقك و
لم تسعف فیه بطلبتك و لم تدفع عنه بقوتك، قد مثلت لك به
الدنیا نفسك و بمصرعه مصرعك. ان الدنیا دار صدق لمن
جلد چهارم . ج4، ص: 67
صدقها و دار عافیة لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار
موعظة لمن اتعظ بها، مسجد احباء اللّه و مصلی ملائكة اللّه و
مهبط وحی اللّه و متجر اولیاء اللّه، اكتسبوا فیها الرحمة و ربحوا
فیها الجنة، فمن ذا یذمها و قد اذنت ببینها و نادت بفراقها و نعت
نفسها و اهلها. . .
عطار در
مصیبت نامه این داستان را به نظم آورده. رجوع شود به
دفتر «مبدأ و معاد» صفحه 87.
ایضاً رجوع شود به یادداشت جهان و دنیا از نظر ناصرخسرو،
اشعار منقول از
جامع الحكمین: جهانا چه در خورد و بایسته ای. . .
ایضاً مولوی می گوید:
همچنین دنیا اگرچه خوش شكفت
عیب خود را بانگ زد با جمله گفت
اندر این كون و فساد ای اوستاد
آن دغل كون و نصیحت آن فساد
كون می گوید بیا من خوش پیم
و آن فسادش گفت رو من لاشیم
ای ز خوبی بهاران لب گزان
بنگر آن سردیّ و زردیّ خزان
[1]روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد كن وقت غروب
بدر دیدی تو بر این خوش چارطاق
حسرتش را هم ببین وقت محاق
كودكی از حسن شد مولای خلق
بعد پیری شد خرف رسوای خلق
جلد چهارم . ج4، ص: 68
گر تن سیمین بران كردت شكار
بعد پیری بین تنی چون پنبه زار
بس انامل رشك استادان بُده
در صناعت عاقبت لرزان شده
نرگس چشم خماری همچو جان
آخر اعمش بین و آب از وی چكان
زلف جعد مشكبار عقل
برآخر او چون دمّ زشت پیره خر
پس مگو دنیا به تزویرم فریفت
ورنه عقل من ز دانه می شكیفت
از جهان دو بانگ می آید به ضد
تا كدامین را تو باشی مستعد
آن یكی بانگش نشور اتقیا
وان دگر بانگش فریب اشقیا
شیخ عطار در
مصیبت نامه، صفحه 264، داستان معروف كسی كه
خدمت مولای متقیان دنیا را مذمت می كرد، این طور به نظم آورده:
آن یكی در پیش شیر دادگر
ذمّ دنیا كرد بسیاری مگر
حیدرش گفتا كه دنیا نیست بد
بد تویی زیرا كه دوری از خرد
هست دنیا بر مثال كشتزار
هم شب و هم روز باید كشت و كار
زان كه عز و دولت دین سربه سر
جمله از دنیا توان برد ای پسر
تخم امروزینه كذا فردا بر دهد
ورنكاری ای دریغا بر دهدكذا (؟ )
گر ز دنیا بر نخواهی برد تو
زندگی نادیده خواهی مرد تو
جلد چهارم . ج4، ص: 69
دائماً در غصه خواهی ماند باز
كار، سخت و مرد سست و ره دراز
پس نكوتر جای تو دنیای توست
زان كه دنیا توشه ی عقبای توست
تو به دنیا در مشو مشغول خویش
لیك در وی كار عقبی گیر پیش
چون چنین كردی تو را دنیا نكوست
پس برای این تو دنیا دار دوست
هیچ بیكاری نبیند روی او
كار كن تا ره دهندت سوی او
[1] . آیه ی
كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیماً تذروه الریاح.