در
کتابخانه
بازدید : 597261تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
فهرست مطالب
مقدمه
Collapse حرف د حرف د
درد عرفانی
درد انسان و دوای او در خود اوست
درد داشتن
درد و دوای انسان
درد داشتن
درد داشتن ناشی از حساسیت است
دروغ مصلحت آمیز
دعای اهل دل
دعا
دعا و سنت تكوین
دعا- راز استجابت
دعا هم وسیله است و هم مطلوب- توفیق دعا و الهام دعا
دعا، حقیقت نیایش
دعا- اثر دعا از جنبه روانی و تربیتی
استجابت دعا
مسائل مربوط به دعا
دعا- خلاصه سخنرانی شب 21 رمضان 78
دعبل خزاعی
دنیا در تعلیمات روحانیت مسیحی از نظر آندره ژید
دنیا و لباس فاخر و عالی
دنیا و مال
دنیا و مسأله اتقان عمل
خوبی و بدی دنیا
دنیا و آخرت- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
نوع تضاد دنیا و آخرت و جمع میان آنها
دنیا و آخرت و اثری كه اعتقاد به تضاد خوشبختی دنیا و آخرت، در عمل دارد
فهرست مطالب مربوط به دنیا
دنیا از نظر دین
دنیا از نظر اسلام- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
ترك دنیا
آیا دنیا آدمی را فریب می دهد؟
هر چه از دنیا برای دنیاست زیان است و هرچه از دنیا برای آخرت است مفید است
آیاتی از قرآن و یا احادیثی كه دنیای مذموم را اكتفا به دنیا معنی می كند
دنیا منزلگاه مسافر است، نه منزلگاه مقیم
دنیاپرستی، از خودبیگانگی
دنیای مذموم یا دنیا از نظر دین
ذم دنیا
دنیا و آخرت
دنیا مهلت تمرین برای یك مسابقه نهایی است
دنیا و منع از حرص و طلب مافوق كفاف
دنیا
تحقیر دنیا در زبان علی علیه السلام
دنیا و پول از نظر اسلام و تمدن عصر ما
دنیا
دنیا دار واقعی نیست، مقدمه و مرحله است
ترك دنیا یا كمال مطلوب داشتن- مسأله ارزشها در مقابل منافع
توصیف كاملی از غرور و ضرر و تغییر و بی وفایی دنیا
فناء و عناء و غیر و عبر دنیا
فنا و زوال دنیا
رسول اكرم و داود و موسی و عیسی نسبت به دنیا
مفتون شدن به دنیا- دنیا و تقوا
دنیا و مرگ- تقوا
دنیا و آخرت
انسان بزرگتر از این است كه خود را به دنیا بفروشد
دنیا از نظر دین- دارایی كشیشها
دنیا مانند یك كشتی طوفانی است
دنیا- منابع بحث
دنیا از نظر دین
دنیا، آفت زدگی از ناحیه دنیا، انسان سالم و انسان معیوب
خلاصه مطالب راجع به نظر دین درباره دنیا
دنیازدگی
دنیا و تمدن- مسأله هدف تمدن
دنیا مردار است، عشق دنیا مردمی را اسیر خود كرده و سایر آثار سوء عشق به دنیا
دنیا منزلگاه مسافر است و نباید موضوع تنافس واقع شود
فنا و زوال دنیا، دنیا نباید ملاك رضا و غضب ما قرار گیرد و محور رغبت و نفرت باشد
رسیدن به دنیا بر حرص می افزاید
دنیاپرستی- زندان پول
دوستی و معاشرت
دوستیها
دوستیها و بی وفایی ها- نباید جز خدا به احدی اعتماد كرد
شرایط و آداب دوستیها
دولت- فلسفه ی اجتماعی
دین و سیاست، مسأله جدایی
دین (مذهب) و ماتریالیسم تاریخی
دین، مذهب، ریشه طبقاتی مذهب شرك و مذهب توحید
یادداشت نقش دین در اجتماع
فایده دین- دین و علم، ناتوانیهای علم
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین و مسئولیت
یادداشت دین و مسئولیت
دینداریها
دین و مذهب، جهان بینی مذهبی و جهان بینی غیر مذهبی
دین و فلسفه
دین و سیاست
دین
دین و زندگی و تمدن
قدرت دین و مذهب- نمایش آن در 21 رمضان
دین و ایمان بهترین سرمایه زندگی است
دین و بیماریهای روانی
دین و عقل
دین
دین و عشق
قدرت دین و قدرت پول
دین و تمدن- ایدئولوژی
فواید و آثار دین
تعلیمات سوء به نام دین
دین و اخلاق
دین و جهت یابی دین و قطب نما- تفاوت دین و علم
دین و علم
تناقض دین و علم
دین و علم- ریشه فكر تضاد میان ایندو- ریشه بی دینی در اروپا
نیاز به دین و ایمان- سخن بزرگان
دین و دنیا
دین و تمدن
دین و تأثیر آن در رضا و خشنودی از جهان
دین، تبلیغ صحیح
دین و وقار و سنگینی
نسبت دین با عشق و با علم
دین و اخلاق- اثر دین در تصفیه و غربال حوادث
دین و مذهب و مسأله سودجویی و طرز روابط تولید
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین- مبنا و منشأ و سرچشمه های دین
آیا منشأ دین خودخواهی و علاقه به سرنوشت خود است؟
دین- منشأ پیدایش و گرایش
دین و مذهب و علل پیدایش آن از نظر ماركسیسم
دین- علل پیدایش
فلسفه دین در قرآن
ریشه و منشأ دین آیا طبقه ضعفاست؟
سرچشمه میلها و آرزوهای مقدس دینی ماوراء الطبیعه است
نظر دانشمندان درباره دین
دین منسوخ شدنی نیست
دین و لزوم آن
دین و فطرت
مبنا و منشأ حس دینی
دین چیست؟ تعریفات، علل پیدایش
دین و بحرانهای عصر ما (موضوع)
دین، بازگشت به دین در عصر جدید
آینده دین- مراجع و مدارك
آینده دین
آینده دین ومذهب
آینده دین
آینده دین و
Expand حرف ذ حرف ذ
Expand حرف رحرف ر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در باب دنیا نمی توان گفت كه نفس مخلوقات این جهان شر و فسادند، زیرا از نظر فلسفی هیچ یك از عوالم وجود شر نمی باشند و از نظر دینی هم چون مخلوقات خدا هستند نمی توانند شر بوده
جلد چهارم . ج4، ص: 74
باشند [1]. قرآن می گوید: ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت، الذی احسن كل شی ء خلقه، ربنا الذی اعطی كل شی ء خلقه ثم هدی . شر بودن مخلوقات یا عده ای از مخلوقات فقط بنا بر بعضی از فلسفه ها و آیینها قابل توجیه است كه به دو مبدأ خیر و شر قائلند و شر را امری وجودی می دانند.

در قرآن موجودات عالم [را] به عنوان آیات حكمت و قدرت خداوند ذكر می كند، به بعضی از آنها قسم می خورد: والشمس و ضحیها. . . حتی به مأكولات و مركوبات قسم می خورد: والتین والزیتون، والعادیات ضبحاً، بلكه همه موجودات آیات و اسماء و صفات و مظاهر الهی اند، یعنی وجود فی نفسه آنها نه وجود لغیره شان این است.

حتی همین دنیا در عین اینكه دار فنا و عناء است باز بقا و راحت و سلامت در آن بیشتر است و به همین دلیل باقی است. اگر موجودی را فانی می كند، موجود دیگری را به وجود می آورد. به قول ناصرخسرو:
اگر بسته ای را گهی بشكنی
شكسته بسی نیز هم بسته ای
ممكن است كسی بگوید دنیای مذموم علاقه و حب به دنیاست.

می گویم در اینكه دنیای مذموم- همان طوری كه قدما از قبیل غزالی و غیره گفته اند- مربوط است به نوع ارتباطی كه انسان با دنیای خارج دارد بحثی نیست ولی معمولاً این طور تفسیر شده كه آنچه مذموم است نوعی از علاقه و ارتباط خارجی و نوعی از علاقه و ارتباط قلبی است. درباره علاقه قلبی گفته شده كه مقصود محبت است، یعنی باید انسان به دنیا علاقه و محبت نداشته باشد و علاقه ای كه به دنیا دارد بالتبع و عرضی و ناشی از علاقه به خدا و آخرت بوده باشد، حب دنیا لذاته نباشد بلكه لوساطته للاخرة بوده باشد.

اما حقیقت این است كه از نظر علاقه قلبی این تفسیر درست نیست؛ عمیقتر و پیچیده تر از این است. همان طوری كه دنیای مذموم از نظر علاقه خارجی، مطلق ارتباط خارجی نیست و ممكن نیست
جلد چهارم . ج4، ص: 75
ترك دنیا به معنی ترك مطلق علاقه خارجی باشد و ممكن نیست مطلق علایق خارجی ممنوع و محرم بوده باشد، علاقه و محبت قلبی نیز همین طور است. علاقه و محبت قلبی و علاقه و ارتباط خارجی با یكدیگر پیوسته اند. همان طوری كه بالضروره انسان حوایجی خارجی دارد، بالضرورة و الفطرة علایقی قلبی برای همان حوایج دارد. بعلاوه همان طوری كه نفس اشیاء خارجی مخلوقات خدایند و ممكن نیست شر باشند، علایق قلبی نیز از نوع انحراف نیست، طبیعی و فطری است و مقتضای حكمت الهی است. در خود قرآن بعضی از مودتها به عنوان نمونه های حكمت الهی ذكر شده، مثلاً در سوره روم، آیه 21 می فرماید:

و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لایات لقوم یتفكرون.

این اشتباه از دو چیز ناشی شده: یكی فلسفی و دیگری دینی.

اولاً خیال كرده اند كه علایق انسان به موجودات، همه عقلی و قابل تغییر و تبدیل و یا لااقل قابل این است كه به صورت عقلی درآید و فی المثل میل به زن و فرزند و خواب و خوراك عقلی است. خیال كرده اند انسان به طور كلی طالب كمال است و میل به هر چیز را به خاطر كمالی كه در او هست می خواهد و حال آنكه در تمایلات عقلی این مطلب درست است (اگر تمایلات عقلی داشته باشیم) اما در تمایلات طبیعی درست نیست. چگونه ممكن است كه میل به خواب و خوراك و زن و انواع شهوتها از عشق به حق تحریك شود، مثلاً انسانی به خاطر خداوند تحریك شهوی به سوی زن بشود؟ ! دیگر اینكه گمان كرده اند معنی آیه كریمه ی ما جعل اللّه لرجل من قلبین فی جوفه این است كه انسان همیشه فقط یك چیز را می تواند دوست داشته باشد، یعنی یكتادوست است و حال آنكه این برخلاف یك امر بدیهی است و مقصود آیه هم این نیست. شاید مضمونهایی از
جلد چهارم . ج4، ص: 76
قبیل: رأس كل خطیئة حب الدنیا و یا حب المال و الجاه ینبتان النفاق فی القلب نیز مؤید آن خیال شده باشد.

گذشته از اینكه هر میلی به خودی خود حكمتی دارد و قطع آن میل به فرض امكان نظیر قطع عضو بدن است كه نقص است و گذشته از اینكه ریشه كن كردن هیچ میلی امكان پذیر نیست، از نظر منطق دین هم- همان طوری كه در ورقه ی جداگانه گفته ایم- صرف علاقه به اموری كه مایه زندگی است مذموم نیست [2]. آن چیزی كه مذموم است اقتصار و اكتفا و رضا و اطمینان به دنیاست. دنیاپرستی معنی اش قناعت به دنیا و اخلاد الی الارض است، نظیر اینكه اگر كسی فرزندی داشته باشد و موقع مدرسه رفتنش برسد و او علاقه به مدرسه نداشته باشد و همه علاقه اش به بازی و شكم باشد، آنچه از او مذموم است علاقه به بازی و خوردن نیست بلكه این است كه علاقه به مدرسه ندارد و همه علاقه اش به بازی و خوراك است و لهذا اگر میل به بازی یا میل به خوراك آن بچه بكلی از بین برود فوراً پدر و مادر به فكر معالجه او می افتند.

هر میلی در انسان نیرویی است. پیغمبران نیامده اند میلها و نیروهایی را از بین ببرند، بلكه آمده اند- همان طوری كه در ورقه تزكیه نفس و ترك دنیایی كه نیرو و آزادی است گفته ایم- كه نیروهایی از وجود انسان را آزاد و میلهای عالی را كه طبعاً بعد از میلهای طبیعی باید حادث شود تحریك و تهییج كنند. این است معنی اینكه پیغمبران آمده اند كه آزادی معنوی بدهند و از جنبه تربیتی یعنی وجود انسان را از بستگی و انحصار خارج می كنند، از زندان خارج می كنند. آدم غیر زندانی به معنی این نیست كه هیچ وقت در زندان قدم نمی گذارد،
جلد چهارم . ج4، ص: 77
بلكه به این معنی است كه در زندان محصور و محبوس نیست. آدم دنیاپرست محصور تمایلات حیوانی است.

و به عبارت دیگر هر غریزه و میلی در انسان چشمه ای است از وجود انسان كه جاری می شود. وجود انسان مانند كوهی است كه از دامن او چشمه ها جاری می شود. پیغمبران نخواسته اند برای تكمیل و تعدیل وجود انسان چشمه های جاری را بخشكانند بلكه خواسته اند كه در اثر كندوكاو، چشمه های دیگری هم كه استعداد طبیعی و فطری آنها در انسان است جاری سازند و هر رگ زیرزمینی از مجرای اصلی خود خارج گردد و در این صورت است كه وجود انسان تعدیل و تكمیل می گردد.

مبارزه با هوا و هوس، یعنی میلهای هرزه و بی نظم و بی قاعده و خارج از هدف انسان، تنها در این صورت امكان پذیر است.

2. خلاصه سخنرانی [و] پرسش و پاسخ در روز 20 صفر 82:

یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الاخرة هم غافلون.

موضوع سخن دنیا از نظر دین (دین اسلام) است، یعنی منطقی كه قرآن مخصوصاً در این باب دارد. متداول ترین موضوعی كه به عنوان موعظه و نصیحت از طرف وعاظ عنوان می شود همین موضوع است و هركسی كه برای اولین بار فكر می كند به عنوان موعظه دینی سخنی بگوید، از شعر و نثر سخنانی در این موضوع تهیه می كند. بدین ترتیب این موضوع از هر موضوع دیگر بیشتر به گوشها رسیده.

این مطلب را دو جور می توان تفسیر كرد: یكی به نحوی كه در تهذیب اخلاق و تأمین سعادت یك فرد و ایجاد حسن روابط اجتماعی تأثیر نیك داشته باشد، و یكی به نحوی كه موجب تخدیر اعصاب و بی حسی و بی حالی و لاقیدی و در نتیجه بدبختی فردی و اجتماعی گردد.

متأسفانه به دو علت، تفسیر به نحو دوم بیشتر شایع شده: یكی
جلد چهارم . ج4، ص: 78
نفوذ فلسفه های مبنی بر بدبینی به جهان [3] و گردش روزگار كه در اثر مسلمان شدن ملل مختلف و اختلاط آنها با یكدیگر و سرایت افكار و معتقدات آنها در محیط اسلامی پیدا شد و افكار فلاسفه بدبین (یونانی یا هندی یا ایرانی) پخش شد. دیگری حوادث ناگوار و تلخی كه بر جامعه اسلامی در طول تاریخ چهارده قرنی خود گذشت [4] و زمینه را برای افكار بدبینانه رایج ساخت. در نتیجه در ادبیات اسلامی عربی یا فارسی از این افكار بدبینانه به جهان- كه با فلسفه های بدبینانه قبل از اسلام منطبق است نه با اسلام وجود دارد، مثل اشعار خیام. رجوع شود به ورقه های جهان و خوشبینی و بدبینی.

حالا ببینیم از منطق خود قرآن چه فهمیده می شود. اولاً ببینیم آیا از خود قرآن می توانیم این نوع بدبینی را به خود روزگار و چرخ و گردش فلك و اینكه گردش چرخ بیهوده است، بر باطل است، بر زور و جبر و ستم است استفاده كرد؟ البته نه، بلكه درست برخلاف این است. قرآن كریم در كمال صراحت در سوره انبیا، آیه 16- \18 می گوید:

و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین. لو اردنا ان نتخذ لهواً لاتخذناه من لدنا ان كنا فاعلین. بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لكم الویل مما تصفون.

الذی احسن كل شی ء خلقه. . .

ربنا الذی اعطی كل شی ء خلقه ثم هدی.

ماتری فی خلق الرحمن من تفاوت.

جلد چهارم . ج4، ص: 79
ایضاً می گوید:

فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمكث فی الارض كذلك یضرب اللّه الامثال.

ایضاً می فرماید: وما ربك بظلّام للعبید. اساساً این طرز تفكر یك نوع به اصطلاح جهان بینی خاصی است كه با هسته مركزی و نقطه اصلی فلسفه اسلامی یعنی توحید جور نمی آید. این گونه افكار، متناسب با ماتریالیسم و مادیگری یا با ثنویت و دوگانه پرستی- كه در بعضی از فلسفه ها یا آیینها بوده است- می باشد نه با توحید اسلامی كه ایجاب می كند اعتقاد به مبدأ حیّ علیم حكیم را. لازمه این نوع جهان بینی خوشبینی و رضایت است.

این شعر سعدی نتیجه این نوع جهان بینی است: به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست. . .

در قرآن كریم البته به ازای این آیات كه خلقت آسمان و زمین را بحق و خالی از جور و ظلم و خالی از شر و بدی می داند، آیاتی هست كه فنا و زوال و ناپایداری دنیا و حقارت دنیا و مادیات را در قبال معنویات، پستی دنیا را نسبت به آخرت ذكر می كند ولی هیچ یك از دانشمندان اسلامی این آیات را حمل بر مذمت اشیاء و اعیان خارجی نكرده اند. بعلاوه خود قرآن به انواع و اقسام موجودات به عنوان یك امر مقدس قسم می خورد؛ گاهی به جماد قسم می خورد:

والشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها. . . گاهی به خود حركات اینها و آنچه از این حركات مثل شب و روز پیدا می شود: والنهار اذا جلیها واللیل اذا یغشیها. گاهی به نباتات قسم می خورد: والتین و الزیتون. . . گاهی به حیوان قسم می خورد: والعادیات ضبحاً فالموریات قدحاً. گاهی به انسان قسم می خورد: و نفس و ما سویها. بنابراین جای بدبینی باقی نگذاشته است و هیچ دانشمند اسلامی هم پیدا نشده كه آن جور تفسیر كرده باشد.

معمولاً [درباره ] آنچه به اصطلاح به عنوان مذمت دنیا رسیده،
جلد چهارم . ج4، ص: 80
گفته اند آنچه بد و مذموم است محبت و علاقه به دنیاست.

این توجیه اگرچه خیلی شایع است و مسلّم فرض شده، به نظر درست نمی آید، زیرا اولاً علاقه ها و محبتهایی كه آدمی به اشیاء و موجودات جهان دارد آیا طبیعی و فطری است یا مصنوعی و ساختگی است مثل علاقه پدر و مادر به فرزند و برعكس و علاقه به همسر و به پول و اسباب زندگی و خانه وسیع و احترام و محبوبیت و امثال اینها؟ بدون شك این علاقه ها در نهاد و سرشت هركس نهاده شده [5]. بنابراین همان طوری كه از نظر اصل توحید، در بیرون از وجود انسان شر و مذموم وجود ندارد، در روح و قوای روحی نیز همین طور اگر بد می بود خلق نمی شد. همان طوری كه در بدن، یك سلول، یك رگ ریز، یك استخوان كوچك، یك مو بدون هدف آفریده نشده، یك قوه و میل و غریزه هم بی هدف نیست؛ اینها نیز مانند اعضای بدن و مانند خورشید و ماه و ستاره و حركات منظمشان از آیات حكمت الهی هستند، همان طوری كه قرآن صریحاً می فرماید:

و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم مودة و رحمة ان فی ذلك لایات لقوم یتفكرون [6].

روی نظریه بدی خود اشیاء، راه حلی وجود ندارد، باید سوخت و ساخت. به قول ویلیام جیمز:

اشخاص بدبین چاره ای ندارند جز اینكه مانند موشی كه زیر تله جیرجیر می كند و یا خوكی كه زیر تیغ ناله می كند، ناله
جلد چهارم . ج4، ص: 81
كنند.

و اما روی این نظریه، راه حل این است كه با میلها و رغبتهای طبیعی و فطری مبارزه كنند.

گذشته از اینكه مبارزه با میلهای طبیعی به مصلحت بشر نیست، عیناً مانند قطع عضو است كه تا فاسد نشده نباید قطع شود و اگر زاید می بود آفریده نمی شد، ریشه كن كردن میلهای غریزی و طبیعی غیرممكن است. حداكثر این است كه یك میل به باطن می گریزد و در ظاهر تجلی ای ندارد ولی در باطن مشغول خرابكاری می شود و منشأ بیماریهای روحی و عصبی می گردد و گاهی به صورت جنایت و انفجار ظاهر می شود. عدم امكان قلع و قمع و ریشه كن كردن امور روحی مطلبی است كه در فلسفه ثابت شده و روان شناسی هم آن را تأیید كرده است. پس به جای اینكه این گونه مبارزه ها كمك به صلاح اخلاق بكند، با شكل دیگر موجب فساد روح و اخلاق می گردد.

حقیقت این است كه آنچه مذموم است از نظر دین، نه اعیان و واقعیات اشیاء است و نه علاقه به آنها كه امری طبیعی است [7]؛ آنچه مذموم است دلخوشی و رضایت و قناعت به امور مادی و دنیوی و توقف و جمود و ركود است. از قرآن كریم این مطلب استفاده می شود.

آنچه در قرآن مذمت شده صرف علاقه به امور این جهان نیست، اكتفا كردن و رضایت دادن و قناعت به این امور است. مثلاً می فرماید: ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأنّوا بها. یا می فرماید: ولكنه اخلد الی الارض، المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربك ثواباً و خیرٌ املاً، قل ان كان آباؤكم و ابناؤكم. . . ، ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة. . . ، فاعرض عن من
جلد چهارم . ج4، ص: 82
تولی عن ذكرنا و لم یرد الّا الحیوة الدنیا، زین للناس حب الشهوات. معنی رضایت و قناعت به اینها این است كه آدمی هدفی بالاتر از اینها نداشته باشد و قهراً بنده دنیا و محصور در تمایلات حیوانی باشد؛ ماوراء مادیات نشناسد، اسیر باشد، آن طور كه جالینوس علاقه مند به زندگی دنیا بود كه حكایتش در مثنوی آمده.

بنابراین راه حل و چاره هم فرق می كند. دیگر راه چاره مسدود كردن و مبارزه با میلهای موجود نیست. راه حل و چاره، تحریك و پرورش میلهای عالی وجود انسان و در واقع توسعه شخصیت و خروج از بستگی و انحصار و محدودیت است. هر میلی نیرویی است؛ راه حل این نیست كه نیروهای محسوس منهدم شود، راه حل این است كه نیروهای ملكوتی آزاد بشود. راه حل این نیست كه چشمه های موجود را پر كنند، بلكه چشمه های زلال دیگری جاری سازند. راه حل آن نیست كه شخصیت موجود مركّب از خواسته ها را منهدم كنند، بلكه راه حل تولدی دیگر و توسعه شخصیت است.

ازقضا اصلاح و تهذیب نفس و جلوگیری از هوا و هوس كه به معنی هرزگی میلها و بی نظمی آنهاست، فقط در این صورت میسر است.

علیهذا ملامت برای اكتفا به دنیا و قناعت به دنیا از قبیل ملامتی است كه پدری طفل بازیگوش خود را كه به مدرسه بی علاقه است [می كند. ] مقصود پدر این نیست كه چرا بازی می كنی یا غذا می خوری؛ مقصود پدر این است كه چرا تمام همّ تو صرف اینها می شود؛ و لهذا اگر بی نشاط شود و به بازی بی علاقه شود و یا نسبت به غذا اظهار بی میلی كند، پدر ناراحت می گردد. منطق قرآن هم همین است.

خلاصه اینكه مذموم بودن و یك نوع تنزیه و تحقیر نسبت به دنیا در منطق دین به طور مسلّم هست ولی این منطق را سه جور می شود تفسیر كرد: تفسیر بدبینی نسبت به جهان كه برخی فلاسفه مادی مسلك در قدیم داشته اند، و مسلك مبارزه با میلها كه برخی از شرقیها مثل بودا و مانی و برخی غربیها مثل كلبیهای یونان برای
جلد چهارم . ج4، ص: 83
بهترین راه سعادت پیشنهاد كرده اند. نظریه اول مربوط به حكمت نظری و جهان بینی نظری است و نظریه دوم از حكمت عملی است و قرآن با هیچ كدام موافق نیست.

وعاظ ما نه باید ناشر افكار فلاسفه بدبین باشند و نه باید ناشر افكار بوداها و مانی ها باشند؛ باید با كمال دقت ناشر افكار خود قرآن باشند.

گفته شد كه جهان بینی قرآن در باب خلقت اجازه نمی دهد كه ما چه در باب اعیان و اشیاء و چه در باب میلها و غریزه ها اعتقاد به امر باطل و زاید داشته باشیم. حالا عرض می كنم كه این نظریه ی منع از اكتفا و قناعت، ناشی از سه قسمت است: یكی فصل دیگر از جهان بینی قرآن در باب معاد و جهانی وسیعتر و فسیح تر از این جهان و اعتقاد به كرامت انسان و بقای روح و نشئه دیگر برای انسان كه خود به خود اهمیت و ارزش انسان بالاتر از این می شود كه تمام همّ وی دنیا و مادیات باشد. دیگر نظر اسلام در باب سعادت فرد كه هرچند اسلام طرفدار این نیست كه «ان السلامة فیها ترك ما فیها مطلقاً» ولی اسلام حیات طیبه را به قناعت و رضایت به قسمت یعنی مقتضای استعداد و شرایط می داند [8]. دیگر نظر اسلام در حسن روابط اجتماعی كه با تنافس و تكالب نه تنها سعادت جامعه تأمین نمی گردد، بلكه بدتر صلح و صفا و امنیت كه اساس سعادت اجتماعی است بهم می خورد. بعلاوه انسان از لحاظ اجتماعی و فردی اگر بخواهد شرافتمندانه زندگی كند باید به قول ناصرخسرو شكار دنیا نباشد، دنیا شكار او باشد. ناصرخسرو می گوید:
نیز نگیرد جهان شكار مرا
نیست دگر با غمانش كار مرا
لاجرم اكنون جهان شكار من است
گرچه همی دارد او شكار مرا
جلد چهارم . ج4، ص: 84
گرچه همی خلق را فكار كند
كرد نیارد جهان فكار مرا
جان من از روزگار برتر شد
بیم نیاید ز روزگار مرا
علی علیه السلام می فرمود: یا دنیا. . . غری غیری [9]. علیهذا آزادگی و آزادمنشی با بندگی دنیا و اسیر عشق مادیات بودن جور نمی آید.

اسیر دنیا بودن، انواع پستیها و دنائت به انسان می دهد. انسان به حقیقت انسان نیست و جامعه به حقیقت جامعه عادله نیست مگر آنكه به معانی و حقایقی مافوق مادیات دنیوی مؤمن و معتقد باشد [10]. پس این منطق باید روشن شود. هم عامه باید روشن باشند كه در طرز عمل آنها مؤثر است، هم خاصه یعنی وعاظ و گویندگان مذهبی باید روشن باشند كه به درستی ناشر افكار قرآن باشند نه آنكه به جای اینكه ناشر افكار قرآن باشند، ناشر افكار فلاسفه بدبین به جهان یا فلاسفه طرفدار خفه كردن اراده بوده باشند و آنچه در اسلام به نام ترك دنیا یا مخالفت با هوای نفس آمده با یكی از این دو مكتب توجیه كنند. شناختن منطق مكتب قرآن در این باب خیلی دقت می خواهد. علیهذا آیاتی كه در ذم دنیا وارد است و ذیلاً ذكر می شود، نه به معنی بدبینی و بدگویی از جهان است آن طور كه فلاسفه بدبین گفته اند و نه به منظور دعوت برای مبارزه با خواستها و میلهای فطری آن طور كه بوداها و مانی ها پیشنهاد كرده اند، بلكه فقط به منظور تحقیر دنیاست از نظر اینكه هدف عالی و ایده آل و غایت آمال انسان قرار بگیرد. آیه ما جعل اللّه لرجل من قلبین فی جوفه و همچنین حدیث
جلد چهارم . ج4، ص: 85
رأس كل خطیئة حب الدنیا ناظر به این است كه انسان نباید فریفته و دلباخته و بنده و اسیر دنیا باشد و هدف عالیتر از دنیا- كه امور مورد علاقه دنیای خود را فدای آن هدف اعلی بكند- نداشته باشد. اهمیت بزرگان و اولیا در این نبود كه احساس فرزند دوستی یا مقام و حكومت در آنها نبود و از این جهت كسر داشتند مثل آدم عنّین كه احساس زن دوستی در او وجود نداشته باشد، بلكه در این جهت بود كه علاقه الهی شان به قدری قوی بود كه از علایق مادی در كمال سهولت می گذشتند، به واسطه شدت علاقه به امور معنوی نه به واسطه قلت علاقه به امور دنیوی، همان طوری كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

حبّب الیّ من دنیاكم ثلث: الطیب و النساء و قرة عینی فی الصلوة [11]. پیغمبران می گفتند: ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین. نوح گفت: ان ابنی من اهلی و عتاب نوح در این نبود كه چرا به فرزند خود علاقه مندی، بلكه به این بود كه توجه به مصلحت عالی الهی نداشت. اینك آیات كریمه [12]:

سوره بقره، آیه 212:

زین للذین كفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین امنوا والذین اتقوا فوقهم یوم القیمة واللّه یرزق من یشاء بغیر حساب.

آل عمران، آیه 14:

زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة و الخیل المسومة والانعام و الحرث
جلد چهارم . ج4، ص: 86
ذلك متاع الحیوة الدنیا و اللّه عنده حسن المآب.

آل عمران، آیه 185:

كل نفس ذائقة الموت و انما توفون اجوركم یوم القیمة فمن زحزح عن النار و ادخل الجنة فقد فاز و ما الحیوة الدنیا الّا متاع الغرور.

نساء، آیه 77:

و قالوا ربنا لم كتبت علینا القتال لولا اخرتنا الی اجل قریب قل متاع الدنیا قلیل و الاخرة خیر لمن اتقی ولاتظلمون فتیلاً.

این آیه تا حدی اشاره دارد به یك ضرورت اجتماعی كه جهاد و فداكاری است.

انعام، آیه 32:

و ما الحیوة الدنیا الّا لعب و لهو و للدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون.

اعراف، آیه 51:

الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً و غرتهم الحیوة الدنیا فالیوم ننسیهم كما نسوا لقاء یومهم هذا و ماكانوا بایاتنا یجحدون.

اعراف، آیه 169:

فخلف من بعدهم خلف ورثوا الكتاب یأخذون عرض هذا
جلد چهارم . ج4، ص: 87
الادنی [13] و یقولون سیغفر لنا و ان یأتهم عرض مثله یأخذوه ألم یؤخذ علیهم میثاق الكتاب ان لایقولوا علی اللّه الّا الحق و درسوا ما فیه و الدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون.

اعراف، آیه 176:

ولو شئنا لرفعناه بها ولكنه اخلد الی الارض و اتبع هویه.

توبه، آیه 38:

یا ایها الذین امنوا مالكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل اللّه اثاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیوة الدنیا فی الاخرة الّا قلیل.

این آیه نیز تا اندازه ای به ضرورت فداكاری مربوط است.

یونس، آیه 7:

ان الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیوة الدنیا و اطمأنوا بها والذین هم عن ایاتنا غافلون.

یونس، آیه 24:

انما مثل الحیوة الدنیا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما یأكل الناس و الانعام حتی اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن اهلها انهم قادرون علیها اتیها امرنا لیلاً او نهاراً فجعلناها حصیداً كأن لم تغن بالامس كذلك نفصل الایات
جلد چهارم . ج4، ص: 88
لقوم یتفكرون.

رعد، آیه 26:

اللّه یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر و فرحوا بالحیوة الدنیا و ماالحیوة الدنیا فی الاخرة الّا متاع.

رعد، آیه 35:

مثل الجنة التی وعد المتقون تجری من تحتها الانهار اكلها دائم و ظلها تلك عقبی الذین اتقوا و عقبی الكافرین النار.

اسراء، آیات 18- \20:

من كان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموماً مدحوراً. و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئك كان سعیهم مشكوراً. كلاً نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ماكان عطاء ربك محظوراً.

كهف، آیات 45- \46:

واضرب لهم مثل الحیوة الدنیا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیماً تذروه الریاح و كان اللّه علی كل شی ء مقتدراً. المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربك ثواباً و خیر املاً.

طه، آیه 131:

و لا تمدن عینیك الی ما متعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدنیا
جلد چهارم . ج4، ص: 89
لنفتنهم فیه و رزق ربك خیر و ابقی .

قصص، آیات 79- \83:

فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم. و قال الذین اوتوا العلم ویلكم ثواب اللّه خیر لمن امن و عمل صالحاً و لایلقیها الّا الصابرون. فخسفنا به و بداره الارض فما كان له من فئة ینصرونه من دون اللّه و ما كان من المنتصرین. و اصبح الذین تمنوا مكانه بالامس یقولون و یكأن اللّه یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر لولا ان منّ اللّه علینا لخسف بنا و یكأنه لایفلح الكافرون. تلك الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علوّاً فی الارض و لا فساداً و العاقبة للمتقین.

نجم، آیات 24- \25:

ام للانسان ما تمنی . فللّه الاخرة و الاولی .

نجم، آیات 29- \30:

فاعرض عن من تولی عن ذكرنا و لم یرد الّا الحیوة الدنیا. ذلك مبلغهم من العلم. . .

حدید، آیه 20:

اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و الاولاد كمثل غیث اعجب الكفار نباته ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یكون حطاماً و فی الاخرة عذاب شدید و مغفرة
جلد چهارم . ج4، ص: 90
من اللّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الّا متاع الغرور [14].

اعلی ، آیات 16- \17:

بل تؤثرون الحیوة الدنیا. و الاخرة خیر و ابقی .

اللیل، آیات 12- \13:

ان علینا للهدی. و ان لنا للاخرة و الاولی .

الضحی ، آیه 4:

و للاخرة خیر لك من الاولی .

3. فلسفه اینكه دین فنا و زوال دنیا را آن طور كه هست مجسم می كند، این است كه اگر ما دنیا را آن طور كه هست بشناسیم بهتر و بی خطرتر می توانیم از او استفاده كنیم. رجوع شود به دفتر 35، صفحه 63 و به سخنرانی شماره. . . تحت عنوان. . .

4. همان طور كه در ورقه سعادت و بهجت نمره 3 گفتیم، منطق قرآن از لحاظ عوامل سعادت كه آیا مادی است و یا روحی، منطق متوسط و معتدلی است و برخی این منطق را چنین تعبیر كرده اند كه بعضی مسلكها طرفدار دنیا و بعضی طرفدار آخرت و اما قرآن طرفدار جمع بین هر دو است. ولی از نظر ما این تعبیر چون برخلاف اصطلاح قرآن است نباید به كار برده شود. اما اینقدر هست كه قرآن مانند برخی مسلكها طرفدار فقر و درد و ذلت و رهبانیت و روح اجتماعی
جلد چهارم . ج4، ص: 91
نداشتن و امثال اینها نیست.


[1] . رجوع شود به ورقه خوبی و بدی دنیا.
[2] . به عبارت دیگر اگر مقصود از علاقه به دنیا صرف ارتباط عاطفی است، نمی تواند مذموم باشد؛ یعنی انسانِ مجرد از این عواطف و میلها ناقص است. این میلها كانالهای ارتباط است و وجودشان ضروری است و فطری است و در همه انبیا بوده است. و اگر مقصود از علاقه، وابسته بودن و اسارت است، مطلب درست است و این است مفهوم دنیازدگی.
[3] . رجوع شود به افكار فلاسفه بدبین قبل از اسلام و در اسلام.
[4] . از قبیل خود حادثه كربلا كه گفته شد: لایأمن الدهر ان الدهر ذوغیر. . . هرچند در ابتدا افكار علیه دستگاههای حكومت متوجه می شد ولی بعدها متوجه دستگاه خلقت شد. همچنین است قصیده معروف خاقانی در فتنه غز: آن مصر مملكت كه تو. . . و از آن رساتر به مقصود ما قصیده دیگر وی است به این مطلع: تا درد و محنت است در این تنگنای خاك. . . رجوع [شود به ] تاریخ نیشابور.
[5] . در اسفار، جلد 3، صفحه 141، مباحث عشق، تحت عنوان «واعلم ان العشق اقسام و المحبة متشعبة» از حكمت محبتها و عشقها بحث می كند. اصولاً فلاسفه در مباحث عشق، این عشقها و میلها را متوجه غایاتی می دانند. به قول وحشی:
یكی میل است در هر ذره رقاص
برد او را به سوی مقصدی خاص
رساند گلشنی را تا به گلشن
كشاند گلخنی را تا به گلخن
رجوع شود به ورقه های عشق و جهان.
[6] . ر. ك: ص 85
[7] . به عبارت دیگر علاقه عاطفی به معنی ارتباط معنوی كه به منزله كانال ارتباطی است مذموم نیست. آنچه مذموم است بستگی است كه از نوع توقف و جمود و ركود است.
[8] . من عمل صالحاً من ذكر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة.
[9] . ایضاً فرمود: الدنیا دار ممر لا دار مقر و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها.
[10] . اینجا جای یك سؤال هست و آن اینكه اگر بندگی و اطاعت و تسلیم نقص است چه فرق است بین بندگی ماده و معنی، بندگی بت و بندگی خدا؟ در ورقه های انسان سالم و در مقالات «سیری در نهج البلاغه» ، شماره 29 و 30، در این باره بحث شده است.
[11] . ر. ك: ص 80
[12] . برخی از این آیات در مقام مقایسه دنیا و آخرت است و برخی متوجه این است كه زندگی دنیا توأم با قناعت، حیات طیبه است و بعضی متوجه حیات اجتماعی است، ولی اغلب مربوط است به قسمت اول و باید استقصاء بیشتری بشود.
[13] . آیا یعنی نزدیكتر است یا پست تر؟
[14] . در این آیه اشاره ای به ناكامی دنیاپرستی هست، همچنانكه آیه كریمه ی من عمل صالحاً من ذكر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة می رساند بالالزام كه ترك دنیا و اقبال به ایمان و عمل موجب خوشبختی است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است