راغب می گوید:
الدنوّ القرب بالذات او الحكم. . . و یعبر بالادنی تارة عن الاصغر
فیقابل بالاكبر نحو: ولا ادنی من ذلك و لا اكثر (! ) و تارة عن
الارذل فیقابل بالخیر نحو: اتستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو
خیر و عن الاول فیقابل بالاخیر نحو: خسرالدنیا و الاخرة. . . و
تارة عن الاقرب فیقابل بالاقصی نحو: اذ انتم بالعدوة الدنیا و
هم بالعدوة القصوی . . . و قوله تعالی: لعلكم تتفكرون فی الدنیا و
الاخرة، متناول للاحوال التی فی النشئة الاولی و الاحوال التی
جلد چهارم . ج4، ص: 99
فی النشئة الاخرة.
منجد می گوید:
دنی، یدنو: قرب. دنی، تدنّی: صار ضعیفاً و ساقطاً فهو دنیّ. . .
الادنی: اسم تفضیل من الدنی، ج: ادان و ادنون م دنیا.
الدنیا: ایضاً الحیوة الحاضرة نقیض الاخرة. ج: دُنَی و النسبة
الیها دنیوی و دنیاوی و دنییّ و یقال هو فی دنیا دانیة ای ناعمة
یأخذ مایرید من قرب.
علیهذا دنیا یا از ماده «دنوّ» است و یا از ماده «دنائت» . بنا بر اول
معنی اش دار نزدیكتر یا حیات نزدیكتر و یا مطلق نزدیكتر است و بنا
بر دوم معنی اش دار پست تر یا حیات پست تر است. ظاهر این است
كه همان طوری كه راغب گفته، معنی اصلی همان دنو باشد و سایر
معانی از قرب و دنو گرفته شده باشد. در مقابل، آخرت به معنی
عاقبت و نتیجه و آخری است. به دنیا در قرآن «اولی » هم گفته شده
(و
ان لنا للاخرة و الاولی )، «عاجلة» نیز گفته شده
(من كان یرید العاجلة. . . و
من اراد الاخرة. . . ) .
ممكن است از همه اینها مقصود تمام دوره حیات این جهانی
باشد نسبت به حیات آن جهانی و ممكن است تمام دنیا و آخرت را
امتداد واحد بگیریم و هر امر نزدیكتر را نسبت به اثرش و اثرِ اثرش
دنیا بگیریم و هر اثر را نسبت به مقدمه اش آخرت بگیریم.
زیرا هیچ عملی در دنیا تك و بدون ارتباط با مقدمه ای و
نتیجه ای، بدون ارتباط با ماقبل و مابعد خود نیست. هر عملی را اگر
تنها در نظر بگیریم ممكن است نسبت به عمل دیگر ترجیح داشته
باشد و اما اگر هر دو را با نتایج آنها در نظر بگیریم یعنی با نتیجه و
عكس العمل نزدیكشان در نظر بگیریم و مجموع مقدمه و نتیجه ای را
با مقدمه و نتیجه دیگری در نظر بگیریم، حسابها عوض می شود. از
جلد چهارم . ج4، ص: 100
دو دوا ممكن است یكی از آنها برای ریشه كن كردن مرض قاطعتر و
سریعتر باشد ولی همان او اثر سوئی روی یكی از اعضای رئیسه
بگذارد. باز عمل را با اثر و اثرِ اثر اگر در نظر بگیریم باز ممكن است
برای مرتبه دوم حساب بهم بخورد. همین طور شعاع عمل هر چه
پیش برود ممكن است حسابها عوض بشود. از این نظر خیر و شر و
نافع و مضر و فیروزی و شكست برای انسان نسبی است. گاهی یك
فیروزی عین شكست است چون بدبختی در جلو دارد و یك
شكست عین پیروزی است چون منتهی می شود به پیروزی؛ یعنی
شعاعی كه از آن عمل كشیده شده، به سوی یك پیروزی كشیده شده.
پیروزی مطلق آن است كه شعاع عمل در بی نهایت به حسب زمان (نه
به حسب عدد عمل و عكس العمل) یعنی آنجا كه دیگر نوع عمل و
سنخ عكس العمل یك روش ثابت و قطعی به خود می گیرد، دیگر تلخ
و شیرین با هم و دنبال هم نیست، دیگر تلخ سبب شیرین و شیرین
سبب تلخ نمی گردد [پیروزی باشد. ] آنجا دیگر دار امتیاز و جدایی
است، حسابها تصفیه و قطعی می شود. آنجا دیگر نعمت به صورت بلا
و بلا به صورت نعمت نیست. آنجا دیگر این طور نیست كه مولوی در
وصف دنیا گفته است (ص 635 س 25) :
ضد اندر ضد پنهان مندرج
آتش اندر آب سوزان مندمج
میوه شیرین نهان در شاخ برگ
زندگی جاودان در زیر مرگ
درج در خوفی هزاران ایمنی
در سواد چشم چندان روشنی
در عدم پنهان شده موجودی ای
در سرشت ساجدی مسجودی ای
به هر حال دنیا عاجله و اولی است و آخرت عقبی و آخرت
است. و به همان مقدمه ای كه گفته شد كه هیچ عملی از ماقبل و مابعد
خود جدا نیست، در امتداد آنهاست و به آنها متصل است، آخرت نیز
جلد چهارم . ج4، ص: 101
برخلاف آنچه اهل ظاهر می پندارند از دنیا جدا نیست و به آن متصل
است و بلكه به همان نسبت كه علل ایجابی از علل اِعدادی به معلول
متصل تر است، آثار آن جهانی اعمال از آثار این جهانی اعمال به آنها
متصل تر و مرتبطتر است. آخرت بر دنیا محیط است. مردم ارتباط و
اتصال و وحدت بین اعمالشان و عكس العمل های اعمالشان [را]
می بینند، مثلاً می گویند: حسین علیه السلام روز سقیفه كشته شد، اما اتصال
و ارتباط بین دو جهان را احساس نمی كنند.
خلاصه مقصود از آخرت ممكن است خصوص آثار و عواقب و
نتایج آن جهانی اعمال باشد و معنی
من اراد الاخرة یعنی آثار نیك آن
جهانی اعمال را، و ممكن است آثار آن جهانی فقط یكی از مصادیق
آخرت باشد، البته مصداق كاملتر و جامعتر، ولی مفهوم، اعم است و
شامل مطلق عواقب اعمال بوده باشد زیرا در این جهان هم تا حدی
ثواب و عقاب، پاداش و كیفر هست:
ولیخش الذین لوتركوا من خلفهم
ذریة ضعافاً خافوا علیهم. ایضاً در داستان عبد صالح آمده:
و اما الجدار
فكان لغلامین یتیمین فی المدینة. . . فاراد ربك. . .
به هر حال ما دو حساب داریم: حساب جزئی و حساب كلی. در
حساب جزئی ممكن است یك چیز موفقیت و یا شكست باشد و در
حساب كلی برعكس. تسلیم به خدا یعنی تسلیم به حساب كلی.
با یك طرز عمل می توان همه حوادث را تبدیل به موفقیت
مطلق كرد و آن حسابِ اتصال و ارتباط و اخلاص برای خداست. در
آنجا دیگر شكستی وجود ندارد، هر شكستی موفقیت است.