رجوع شود به ورقه های فواید و آثار ایمان برای سخنرانی در
سمینار معلمین تعلیمات دینی در مشهد در تاریخ /49/512
ساعت 1014 صبح.
1. انجمن دبیران علوم دینی از من خواسته اند كه امروز در اینجا
درباره نقش دین در اجتماع بحث كنم. البته بحث مناسب و لازمی
است. كسانی كه نقش خودشان در اجتماع تعلیمات دینی است باید
نقش دین را در اجتماع مشخص كنند تا ارزش كارشان معلوم گردد و
ارزش خودشان در اجتماع مشخص شود و نقششان در اجتماع
روشن شود. البته منظور این نیست كه بخواهند ثابت كنند كه ارزش
خودشان چیست بلكه منظور ارزش كار آنهاست، زیرا تا ارزش
كارشان برای جامعه و برای دانش آموزان روشن نشود به هدف
مقدسشان كه آموزش و پرورش دینی است نایل نخواهند شد.
2. مقدمتاً باید بگوییم موضوع بحث نقش مطلق دین به هر
شكل و هر صورت اعم از دین توحیدی و ثنوی و تثلیثی و اعم از هر
نوع تعلیمات كه به نام تعلیمات دینی در جهان هست كه شامل
تعلیمات بت پرستی و هزاران خرافه دیگر هم هست، نیست. مقصود،
دین به هر شكل و به هر صورت در مقابل لادینی مطلق نیست.
مقصود، دین واقعی مستند به وحی است. مقصود ما در حال حاضر
فقط دین مقدس اسلام است، آنهم به شرط اینكه خوب و صحیح
تعلیم داده شود و اجرا گردد؛ والّا دین به مفهوم اعم جامعه شناسی و
جغرافیای انسانی یك نقش ندارد، نقشهای مختلف و متفاوت دارد
(خوب وبد) و در بعضی از صور از لادینی بدتر است و بهتر نیست.
شرك در اصطلاح قرآن كه لایغفر است نوعی دیانت است.
3. نقش دین در اجتماع جزئی از نقش دین در زندگی است.
دین تنها در زندگی اجتماعی انسان نقش مؤثر ندارد نظیر قانون و
جلد چهارم . ج4، ص: 122
حكومت، در زندگی فردی نیز نقش بسیار مؤثر دارد. دین اسلام
اختصاصاً یك نقش مستقیم در زندگی اجتماعی دارد و یك نقش
غیر مستقیم. نقش مستقیم آن این است كه مستقیماً روی قانون و
حكومت و سیاست و مفهوم حقوق و عدالت نظر دارد. از این نظر یك
فلسفه اجتماعی و یك مكتب است، و نقش غیر مستقیمش این است
كه افراد را برای زندگی اجتماعی آماده و مهیا می كند.
اما نقش دین و ایمان در زندگی فردی: یكی بسط شخصیت و
خروج از تنها خودخواهی است. به قول راسل: «كاری كه منظور از آن
فقط درآمد باشد نتیجه مفیدی به بار نخواهد آورد» ؛ نه تنها برای
دیگران نتیجه مفیدی به بار نخواهد آورد، كمالی هم در شخصیت فرد
به وجود نخواهد آورد، شخصیتش توسعه نخواهد یافت و طبعاً
لذتش هم محدود و ناقص خواهد ماند. اگر در انسان ایمان و اعتقاد
به اصلی (ارادت به شخص و یا به آب و خاك نیز به صورت اصل در
می آید كه ایمان و ارادت می شود) باشد كه بتواند انسان را به خود
جذب و نسبت به خود فداكار كند، كانون حیات او را گرمتر و
بانشاطتر و روشنتر و با رونق تر می كند. دل بی ایمان همان مشت گل
است و موجب معیشت ضنك. پس یكی از آثار ایمان دینی این است
كه انسان را از خودی و خودپرستی خارج می كند و شخصیت او را
بسط می دهد. یكی دیگر شیرین كردن تلخی كار و سبك كردن
سنگینی آن است. یكی دیگر تحمل پذیر كردن شداید و مصایب
است، یكی دیگر مطبوع كردن پیری، یكی دیگر زایل كردن وحشت
مرگ و تغییر دادن مفهوم مرگ از نیستی به تحول و انتقال است. یكی
دیگر جلوگیری از بیماری روانی است. دیگر آشنا شدن با نوعی لذت
است كه لذت روحانی نامیده می شود. دیگر امیدواری به حق و
حقیقت است و اینكه در ترازوی جهان حق و باطل برابر نیست. دیگر
رضایت و انطباق و خوشبینی به نظام عالم است. دیگر قدرت تملك
نفس و رام كردن طبیعت نفسانی است.
4. مجموع آنچه [گذشت ] خلاصه می شود در:
الف. تأثیر ایمان در رفع ناراحتیها: ناراحتی كار، ناراحتی
جلد چهارم . ج4، ص: 123
مصایب، ناراحتی معاشرتها، ناراحتی پیری، ناراحتی وحشت مرگ،
و در نتیجه تأثیر دین در جلوگیری از بیماریهای جسمی عصبی از
قبیل زخم اثنی عشر و غیره و بیماریها و اختلالات روانی
ب. تأثیر ایمان در ایجاد لذت و بهجت روحانی از طریق عبادت
و در یاد خدا بودن، و دیگر تأثیر در امیدواری، دیگر در قدرت دادن
به فرد
ج. تأثیر ایمان در اخلاق لازم برای فرد، یعنی در كنترل شهوات
و ترسها كه نتیجه اش قدرت و استقامت است.
اما نقش دین در اجتماع، یكی این است كه پشتوانه اخلاق
اجتماعی از قبیل صداقت و امانت [است. ] اخلاق بدون ایمان
اسكناس بدون پشتوانه است، استدلال بدون منطق است. یكی دیگر
در اطمینان و اعتماد افراد به یكدیگر است مخصوصاً در روابط
خانوادگی، در دوستیها و معاشرتها، در همكاریها و تعاونها.
حسن روابط اجتماعی به دو چیز است: عدالت و محبت. عدالت
یعنی قناعت به حقوق و حدود خود و احترام به حقوق دیگران، و
محبت یعنی یكی شدن روحی با دیگران، درد و رنج او را درد و رنج
خود احساس كردن و لذت و خوشی او را لذت و خوشی خود
احساس كردن. به عبارت دیگر، زندگی اجتماعی دو ركن دارد:
قانون، عواطف. دین، هم پشتوانه حقوق و قانون است و هم
برانگیزاننده عواطف و احساسات انسانی. در زمینه احترام به حقوق
و قانون، در اسلام شواهد تاریخی فراوان است مثلاً: داستان علی علیه السلام
و هرمزان و عبیداللّه عمر و داستان علی علیه السلام و عقیل، داستان
علی علیه السلام و كسانی كه در زمان عثمان اخاذی كرده بودند و از جنبه
منفی اوضاع امروز بهترین شاهد است كه به قول ژوزوئه دوكاسترو:
«جهان در حالی كه در علم و صنعت پیشرفت كرده است، سیاست
جهان دوران توحش را طی می كند. »
5. تأثیر مهم دین و نقش مهم دین در اجتماع این است كه نوعی
انقلاب فكری و وجدانی به وجود می آورد كه عواطف و احساسات و
هدفها و ایده آلها و معیارها دگرگون می شود و جهان بینی عوض
جلد چهارم . ج4، ص: 124
می شود، آدمی خود را دارای رسالت احساس می كند، زندگی
اجتماعی جهت خاص پیدا می كند و جهت دیگر غیر از جهت زندگی
فردی [را] درك می كند، نوع دلبستگیها عوض می شود.
6. البته همه اینها كه می گوییم در دین است، بالقوه است نه
بالفعل. اینها همه كه می گوییم از قبیل این است كه بذر گندم یا خربزه
یا چیز دیگر را مورد بحث قرار دهیم كه چنین بار می دهد، چنین سود
می دهد. همه اینها به فرض این است كه به دست كشاورز خبره ی واردِ
علاقه مند و زحمتكش سپرده شود و در زمین مناسب كاشته شود و
اوضاع و احوال سال هم كم و بیش مساعد باشد. كشاورز خبره و
وارد نقش اول را دارد كه معلمین و دبیران علوم دینی و یا سایر
مربیان می باشند، و ما از این جهت باید اعتراف كنیم كه كشاورزان
خوبی نیستیم
[1]. سرزمین مناسب عبارت است از روحیه جوانان ایرانی كه از این جهت باید عرض كنیم خوشبختانه زمینه مساعد
هست، و اوضاع و احوال ترسالی یا خشكسالی عبارت است از
شرایط محیط كه آیا مناسب است یا مناسب نیست كه باز باید اعتراف
كنیم مناسب نیست، آفت مخصوصاً فراوان است. بسا هست كه در
این كلاس كه تعلیمات دینی داده می شود، در كلاس دیگر و ساعت
دیگر ضد آن تعلیم داده می شود. ولی اینها وظیفه كشاورز را
سنگین تر و دشوارتر می كند. در سال خوب، زحمت مبارزه با آفت را
نداشت ولی در سال بد دارد. در سال بد نمی تواند به آب رایگان باران
قناعت كند، باید با زحمت از اعماق زمین آب استخراج كند.
7. معلمان تعلیمات دینی باید افرادی مؤمن و هدفی تربیت كنند
كه هدفهای اجتماعی داشته باشند و در راه آنها مبارزه كنند.
8. وظایف بزرگ رهبری دبیران علوم دینی:
الف. عقده گشایی و حل مشكلات و دفع شبهاتی كه اجتماع و
جلد چهارم . ج4، ص: 125
حتی مدرسه و خصوصاً دبیران ضد دین ایجاد می كنند.
ب. نظارت بر كتب درسی دیگر. مثلاً تاریخ طبیعی در طرز بیان
خود ممكن است بگوید نظریه تكامل و نظریه خلقت. یا مثلاً آنجا كه
تاریخ اسلام را می گویند، راجع به كتاب سوزی، راجع به علت رواج
زبان فارسی، راجع به علت شیعه شدن ایرانیان، راجع به ماهیت
قیامهای امثال سنباد، استاسیس، مازیار، بابك و غیره چیزهایی گفته
شود برخلاف حقیقت.
به عنوان مثال در جغرافیای سال دوم دبیرستان تحت عنوان
«جغرافیای انسانی» پس از اشاره به تأسیس دانشگاه جندی شاپور
می گوید:
تسلط عرب بر ایران در حیات علمی و ادبی ما تأثیر عمیقی
داشته است، زیرا از یك سو قسمت اعظم آثار علمی و ادبی و
هنری ما را محو و نابود ساخت و از سوی دیگر مهاجمان زبان
و خط خود را آنچنان بر ما تحمیل كردند كه بسیاری از
دانشمندان ایرانی مانند ابن مقفع، محمد زكریای رازی، ابوعلی
سینا، ابوریحان بیرونی، ابونصر فارابی، امام محمد غزالی و
حكیم عمر خیام نیشابوری آثار علمی و ادبی فراوانی به زبان
عربی منتشر ساختند. از قرن سوم هجری كه بر اثر مجاهدات و
مبارزات دلیرانه مردم ایران، كشور ما استقلال خود را بازیافت
زبان كنونی اعتبار فراوانی یافت و گویندگان و نویسندگان
سخن پرداز نامی همچون رودكی، فردوسی، خیام، مسعود سعد
سلمان، مولوی، سعدی، حافظ و صدها شاعر و نویسنده
نغزگفتار وطن ما سرچشمه فیاضی برای ادبیات جهان به وجود
آوردند.
9. سخنرانی دوم در سمینار دبیران علوم دینی در مشهد در تالار
فرهنگ در روز /49/513، ساعت بیست
10. گفتیم كه تمام خواص و آثاری كه برای دین ذكر می شود و
جلد چهارم . ج4، ص: 126
همه نقشهایی كه برای دین بیان می گردد همه بالقوه است نه بالفعل،
فعلیتش بسته به سه چیز است: یكی اینكه زمینه روحی مساعد باشد،
دیگر اینكه عامل اجرا لایق و فعال و كوشا باشد، سوم اینكه شرایط
خود محیط مساعد باشد، عیناً مانند بذر گندم كه ثمر شدنش مشروط
به همین سه شرط است.
درباره شرط اول باید بگوییم بهترین سرزمینها را در اختیار شما
آقایان و بانوان معلم قرار داده اند. همان طور كه علی علیه السلام فرمود:
و انما
قلب الحدث كالارض الخالیة. دل نوجوان و روح نوجوان مانند كاغذ
سفید است كه بهترین آمادگی را برای قبول خط دارد. در حدیث است
كه امام صادق علیه السلام به مردی از اصحابش كه ظاهراً در بحرین تبلیغ
می كرد فرمود:
علیك بالاحداث. در قرآن است درباره موسی:
فما امن
لموسی الّا ذریة من قومه كه تفسیر شده به جوانان و كوچكها. و به طور
كلی دعوتها را جوانان بهتر آمادگی پذیرایی دارند. می بینید دیگران
تبلیغات خود را كوشش می كنند كه از میان نونهالان شروع كنند. به
قول مولوی:
مهر اول كی ز دل بیرون رود
پیشه ی اول كجا از دل رود
آینده تعلق دارد به جوانان. كسانی كه در اختیار خطبا و وعاظ
قرار می گیرند، غالباً میانه سالان و كهنسالان هستند كه آمادگی
پذیرششان بسیار كم است.
مخصوصاً باید توجه داشته باشیم كه روح جوان بلكه روح بشر
عموماً برای پذیرش مسلّمات دینی اگر به صورت جالب و زنده ای
عرضه بشود، آماده است. مردم ایران بالخصوص روح دینی دارند.
اما شرط دوم كه صلاحیت و لیاقت كشاورز است، چون خودم
هم هر چند دبیر دبیرستان نیستم ولی معلم هستم، باید اعتراف كنیم
كه از این جهت ما فقیریم. فقر ما در چند جهت است:
الف. ما را برای این كار تربیت نكرده اند و تعلیم نداده اند.
معلومات ما در درجه اول ناقص است. ما باید اعلم دبیران باشیم و
حتی وظیفه خودمان را نمی دانیم. شاید بعضی خیال كنند كه وظیفه
آنها فقط یاد دادن است و حفظ كردن بچه ها نظیر یاد دادن تاریخ و
جلد چهارم . ج4، ص: 127
جغرافی و حال آنكه در هیچ جا مانند دین، علم مقدمه عمل نیست.
طبقه دیگر یك مرحله جلوتر می روند و بچه را تا مرحله عمل هم
پیش می برند، یعنی تنها به یاد دادن مقدمات و مقارنات نماز و
مبطلات روزه و احكام نجاسات و مطهرات و انواع غسلها قناعت
نمی كنند، كاری می كنند كه كودك عمل كند. البته این كار خوب و مفید
است ولی كافی نیست. دینداری، چه در كودك و چه در بزرگ، تا
وقتی كه صد درصد جنبه تعبد دارد و فاقد بصیرت و حرارت ایمان
است پایه ای ندارد. وظیفه این است كه كاری كنیم حرارت و نشاط
ایمان در بچه ها پیدا شود، از عبادت لذت ببرند و به فلسفه و اثر
عبادت و دینداری و آثار سوء بی دینی و فسق، ایمان و اعتقاد پیدا
كنند. بالاتر اینكه آنها را به صورت افرادی دارای هدف در اجتماع
تربیت كنیم كه در راه تحقق بخشیدن به هدف خودشان فعال و مبارز
باشند.
شرط نفوذ روحی و دینی در بچه ها این است كه در درجه اول
خود ما كه معلم هستیم، مؤمن و عامل و متقی باشیم.
عیب دیگر كار ما این است كه احساس شرافت شغلی نمی كنیم.
نوع كار ما از بی ارزش ترین كارهاست. معلمی كه برای حقوق و رتبه
كار كند و در بند كم كردن ساعات كار و استفاده از وقت اضافی باشد،
كاری مفید و مثمر انجام نمی دهد.
عیب دیگر عدم احساس رسالت اجتماعی است؛ یعنی نمی دانیم
كه چه پست حساسی به ما واگذار شده است، با مقیاس حقوقی كه
دولت می دهد و با مقیاس احترامی كه جامعه از ما می كند ارزش كار
خود را اندازه گیری می كنیم و این غلط است. فرق است میان ارزش
واقعی و ارزش اجتماعی و عرفی.
ولی می توانیم كاری كنیم كه جامعه ارزش ما را درك كند. جامعه
وقتی فهمید اعتماد و اطمینان خانوادگی- اجتماعی، انسانیت و
تربیت و احترام به حقوق والدین و ادب فرزندش در پرتو تعلیمات
دینی است، خود به خود به مقام معلم دینی احترام می گذارد.
عیب دیگر ما عدم همبستگی و تفاهم است. راه این كار این
جلد چهارم . ج4، ص: 128
است كه به وسیله تشكیل انجمنهای دبیران علوم دینی در شهرستانها
و ارتباطشان با مركز و ارتباطشان با مراكز دینی از قبیل حسینیه
ارشاد برای كمك علمی و فنی و استمداد در رفع شبهات و حل
مشكلات، خود را تقویت كنند.
اما از نظر شرایط محیط. شك نیست كه شرایط محیط چندان
مساعد نیست، نه از نظر دولت و نه از نظر ملت. در میان شغلهای
دولتی، معلمی یك شغل پست است به طور كلی و در میان معلمی ها
معلمی علوم دینی شأن كمتری دارد. مردم دختر به معلم نمی دهند،
خصوصاً معلم دینی. دولت برای معلمین مزایای مناسبی قائل نیست.
معلمی تعلیمات دینی توأم با نوعی احساس حقارت است.
متأسفانه وضع ملت و مخصوصاً جامعه روحانیت از این بدتر
است و بهتر نیست. یك پیشنماز بی مصرف كه از نیروی واهمه مردم
استفاده می كند و حربه و اسلحه اش و ابزار كارش سكوت است و
فعالیتش از حدود استخاره و شركت در مجالس ختم تجاوز نمی كند،
بر یك معلم دلسوز دینی كه هر سال دهها نفس را احیا می كند ترجیح
دارد.
ولی این هم قابل معالجه است. البته می توانیم ارزش كار خود را
هم برای دولت و هم برای ملت ثابت كنیم، ولی عمده این است كه ما
خودمان به رسالت خودمان آگاه شویم و كار خود را خوب انجام
دهیم، در درجه اول خوب باشیم كه خداوند البته ما را تأیید خواهد
كرد.
تفاوتی كه میان علم و دین هست میان معلم دینی و معلم غیر
دینی هست. علم بر طبیعت مسلط است و انسان بر علم، ولی دین بر
انسان مسلط است. علم با مغز كار دارد و دین با دل، و مغز ابزاری
است در دست دل. لابراتوار شما دلها و روحهاست.
در ترویج زبان عربی بكوشید.
در تعلیم قرآن و آشنا كردن با قرآن و لذت بردن از قرآن بكوشید
و همچنین در لذت بردن از عبادت.
جلد چهارم . ج4، ص: 129
[1] . مسأله اهمیت و لزوم رهبری صحیح دینی در اجتماع امروز ما مسأله مهمی است كه رهبری دانش آموزان در مدارس یكی از آنهاست. پرهیز از ایجاد تعارض میان غرایز و پرهیز از تنزل دادن تا سطح مادیات شرط اصلی است.