در
کتابخانه
بازدید : 597427تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
فهرست مطالب
مقدمه
Collapse حرف د حرف د
درد عرفانی
درد انسان و دوای او در خود اوست
درد داشتن
درد و دوای انسان
درد داشتن
درد داشتن ناشی از حساسیت است
دروغ مصلحت آمیز
دعای اهل دل
دعا
دعا و سنت تكوین
دعا- راز استجابت
دعا هم وسیله است و هم مطلوب- توفیق دعا و الهام دعا
دعا، حقیقت نیایش
دعا- اثر دعا از جنبه روانی و تربیتی
استجابت دعا
مسائل مربوط به دعا
دعا- خلاصه سخنرانی شب 21 رمضان 78
دعبل خزاعی
دنیا در تعلیمات روحانیت مسیحی از نظر آندره ژید
دنیا و لباس فاخر و عالی
دنیا و مال
دنیا و مسأله اتقان عمل
خوبی و بدی دنیا
دنیا و آخرت- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
نوع تضاد دنیا و آخرت و جمع میان آنها
دنیا و آخرت و اثری كه اعتقاد به تضاد خوشبختی دنیا و آخرت، در عمل دارد
فهرست مطالب مربوط به دنیا
دنیا از نظر دین
دنیا از نظر اسلام- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
ترك دنیا
آیا دنیا آدمی را فریب می دهد؟
هر چه از دنیا برای دنیاست زیان است و هرچه از دنیا برای آخرت است مفید است
آیاتی از قرآن و یا احادیثی كه دنیای مذموم را اكتفا به دنیا معنی می كند
دنیا منزلگاه مسافر است، نه منزلگاه مقیم
دنیاپرستی، از خودبیگانگی
دنیای مذموم یا دنیا از نظر دین
ذم دنیا
دنیا و آخرت
دنیا مهلت تمرین برای یك مسابقه نهایی است
دنیا و منع از حرص و طلب مافوق كفاف
دنیا
تحقیر دنیا در زبان علی علیه السلام
دنیا و پول از نظر اسلام و تمدن عصر ما
دنیا
دنیا دار واقعی نیست، مقدمه و مرحله است
ترك دنیا یا كمال مطلوب داشتن- مسأله ارزشها در مقابل منافع
توصیف كاملی از غرور و ضرر و تغییر و بی وفایی دنیا
فناء و عناء و غیر و عبر دنیا
فنا و زوال دنیا
رسول اكرم و داود و موسی و عیسی نسبت به دنیا
مفتون شدن به دنیا- دنیا و تقوا
دنیا و مرگ- تقوا
دنیا و آخرت
انسان بزرگتر از این است كه خود را به دنیا بفروشد
دنیا از نظر دین- دارایی كشیشها
دنیا مانند یك كشتی طوفانی است
دنیا- منابع بحث
دنیا از نظر دین
دنیا، آفت زدگی از ناحیه دنیا، انسان سالم و انسان معیوب
خلاصه مطالب راجع به نظر دین درباره دنیا
دنیازدگی
دنیا و تمدن- مسأله هدف تمدن
دنیا مردار است، عشق دنیا مردمی را اسیر خود كرده و سایر آثار سوء عشق به دنیا
دنیا منزلگاه مسافر است و نباید موضوع تنافس واقع شود
فنا و زوال دنیا، دنیا نباید ملاك رضا و غضب ما قرار گیرد و محور رغبت و نفرت باشد
رسیدن به دنیا بر حرص می افزاید
دنیاپرستی- زندان پول
دوستی و معاشرت
دوستیها
دوستیها و بی وفایی ها- نباید جز خدا به احدی اعتماد كرد
شرایط و آداب دوستیها
دولت- فلسفه ی اجتماعی
دین و سیاست، مسأله جدایی
دین (مذهب) و ماتریالیسم تاریخی
دین، مذهب، ریشه طبقاتی مذهب شرك و مذهب توحید
یادداشت نقش دین در اجتماع
فایده دین- دین و علم، ناتوانیهای علم
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین و مسئولیت
یادداشت دین و مسئولیت
دینداریها
دین و مذهب، جهان بینی مذهبی و جهان بینی غیر مذهبی
دین و فلسفه
دین و سیاست
دین
دین و زندگی و تمدن
قدرت دین و مذهب- نمایش آن در 21 رمضان
دین و ایمان بهترین سرمایه زندگی است
دین و بیماریهای روانی
دین و عقل
دین
دین و عشق
قدرت دین و قدرت پول
دین و تمدن- ایدئولوژی
فواید و آثار دین
تعلیمات سوء به نام دین
دین و اخلاق
دین و جهت یابی دین و قطب نما- تفاوت دین و علم
دین و علم
تناقض دین و علم
دین و علم- ریشه فكر تضاد میان ایندو- ریشه بی دینی در اروپا
نیاز به دین و ایمان- سخن بزرگان
دین و دنیا
دین و تمدن
دین و تأثیر آن در رضا و خشنودی از جهان
دین، تبلیغ صحیح
دین و وقار و سنگینی
نسبت دین با عشق و با علم
دین و اخلاق- اثر دین در تصفیه و غربال حوادث
دین و مذهب و مسأله سودجویی و طرز روابط تولید
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین- مبنا و منشأ و سرچشمه های دین
آیا منشأ دین خودخواهی و علاقه به سرنوشت خود است؟
دین- منشأ پیدایش و گرایش
دین و مذهب و علل پیدایش آن از نظر ماركسیسم
دین- علل پیدایش
فلسفه دین در قرآن
ریشه و منشأ دین آیا طبقه ضعفاست؟
سرچشمه میلها و آرزوهای مقدس دینی ماوراء الطبیعه است
نظر دانشمندان درباره دین
دین منسوخ شدنی نیست
دین و لزوم آن
دین و فطرت
مبنا و منشأ حس دینی
دین چیست؟ تعریفات، علل پیدایش
دین و بحرانهای عصر ما (موضوع)
دین، بازگشت به دین در عصر جدید
آینده دین- مراجع و مدارك
آینده دین
آینده دین ومذهب
آینده دین
آینده دین و
Expand حرف ذ حرف ذ
Expand حرف رحرف ر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. تلازم میان دین و مسئولیت، و اینكه دین برای مسئولسازی انسان است و فلسفه بعثت پیغمبران این است كه بشر را متوجه مسئولیتهایش بكنند و دین نیامده كه به بشر تأمین بدهد و از او رفع مسئولیت نماید، بلكه برعكس آمده است كه مقام مسئول او را به خودش ارائه دهد. دین منهای مسئولیت، دین منهای دین است.

2. هر چیزی آفتی دارد و آفت دین یا آفت بزرگ دین این است كه به نام آن، تعلیماتی رسوخ كند كه نتیجه اش رفع مسئولیت است، مثل آنچه مسیحیان درباره فادی بودن مسیح گفتند كه فدا شد برای اینكه جرم امت را به گردن بگیرد و از آنها نفی مسئولیت كند، یا آنچه عوام می گویند نماز همه را مولی خواند.

3. مسئولیت فرع بر چند چیز است: آگاهی، آزادی، توانایی (شرایط عامه تكلیف) . ناآگاه (به شرط آنكه ناآگاهی اش تقصیر نباشد) و همچنین ناآزاد و مجبور [1] [مسئول نیست. ] و همچنین ناتوان نیز مسئول نیست، آنهم ما دو نوع ناتوانی داریم: ناتوانی به قصور و ناتوانی به تقصیر. ناتوانی به تقصیر سلب مسئولیت نمی كند. برخی قدرتها به اصطلاح اصولیون قدرتهای تفویت شده است مثل كسی كه آب دارد، در بیابان می ریزد تا تكلیفش ساقط شود. به این اشخاص می گویند: الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار و اللامقدوریة بالتقصیر لاینافی المقدوریة. می گویند برخی قدرتها شرط وجوب و شرط تكلیف است ولی برخی قدرتها شرط وجود است و لازم است ایجاد شود.

4. بحثی در اطراف عوامل اجتماعی میان مسلمین كه در آنها
جلد چهارم . ج4، ص: 133
احساس عدم مسئولیت به وجود آورد، كه به برخی از آنها در شماره پیش اشاره شد از قبیل جبرگرایی و یا شفیع گرایی غلط.

5. مسئولیتهای عام و مسئولیتهای خاص. مسئولیتهای خاص مثل مسئولیت طبقه حاكم كه شدیدتر است، كه علی علیه السلام فرمود:

ان اللّه تعالی فرض علی ائمة الحق ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس كیلا یتبیغ بالفقیر فقره.

یا مسئولیت علما، كه در اسلام طبقات ممتازه پرمسئولیت ترند.

مسئولیت عالم، رهبر، صاحب قدرت از دیگران بیشتر است: صنفان ان صلحا صلحت امتی و ان فسدا فسدت امتی. . . 6. هر چیزی می تواند به دو شكل جریان یابد: مسئول و غیر مسئول، الّا دین. مثلاً ادب مسئول و ادب غیر مسئول، علم مسئول و علم غیر مسئول، هنر مسئول و هنر غیر مسئول، حتی سیاست مسئول و غیر مسئول، اقتصاد مسئول و غیر مسئول، اما دین غیر مسئول معنی ندارد. ممكن است دین مسئول خود و غیر مسئول از غیر خود فرض شود، اما دین غیر مسئول معنی ندارد زیرا جوهر دین تكلیف، وظیفه، امانتداری، مسئولیت سالم تحویل دادن است.

7. تحقیق در مفهوم آیه انا عرضنا الامانة و اینكه حامل امانت آیا عقل است یا عشق یا چیز دیگر و اساساً این امانت چیست و چرا تعبیر امانت كه مفهوم عاریت دارد كه باید سالم تحویل داده شود، به آن داده شده است؟ 8. اما راجع به عدم انفكاك مسئولیت از دین. به عبارت دیگر ملاك مسئولیت ایمان است نه علم و به عبارت دیگر: ركن دیگر مسئولیت (غیر از سه ركنی كه گفته شد: آزادی، آگاهی، توانایی) ایمان است. دنیای غرب بزرگترین ركن و پایه مسئولیت را خراب كرد و پایه فردیت را تحكیم كرد و امروز پی برده است و مشاهده كرده آثار شوم و ویرانگر بی ایمانی و عدم مسئولیت را. حالا
جلد چهارم . ج4، ص: 134
می خواهد این كودك را از مادر شرعی خودش بگیرد و سخن از علم مسئول، ادب مسئول، هنر مسئول، حتی كار و كسب مسئول، اقتصاد و سیاست مسئول می گوید، در صورتی كه علم دو جور ندارد: مسئول و غیر مسئول، و همچنین هنر و ادب. این انسان است كه علم را در مسیر مسئولیتهایش بهره گیری می كند. عده دیگر می گویند: خیر، علم برای علم و ادب برای ادب و هنر برای هنر. این هم غلط است. محال است كه علم خودش برای علم و هنر برای هنر باشد. باز بستگی دارد به انسان عالم و انسان نویسنده و ادیب و انسان هنرمند. باید دید آنچه انسان را به صورت مسئول درمی آورد چیست. دلیل مطلب این است:

آنجا كه می گوید علم برای علم، علم برای علم نیست، علم برای اقتصاد یا علم برای سیاست و برای سیادت و برای برتری است، و به تعبیر ما علم و عقل در خدمت نفس امّاره و شهوات است. آن هم كه می گوید علم مسئول و هنر مسئول، باز علم در مسیر هدفهایی است كه دارد و غالباً اینها برای اینكه به قول داریوش آشوری خود را در درد مردم استعمارزده شریك نشان دهند و پس از احساس اینكه مردم استعمارزده دارند بپا می خیزند، خودشان را همصدا كرده اند كه در این نهضتها هم سهمی داشته باشند، یعنی اینها هم علمشان علم اسیر مطامع است. هر دو طبقه علمشان و هنرشان و ادبشان، علم و هنر و ادب اسیر و غیر آزاد و در خدمت مطامع است.

بسیار ساده لوحانه است كه بپنداریم آقای سارتر و آقای راسل و آقای كامو كه هستی و خلقت را پوچ و بی هدف می انگارند و جهان را سراسر تاریكی می بینند و نیكی و بدی را در مقیاس جهان یك جور می بینند و خلاصه با جهان بینی مادی، ایده آلیست اخلاقی و اجتماعی و ایده پرست شده اند، ایده پرستی كه خودشان آن را موهوم می دانند.

ایراد دیگر بر سخن اینها این است كه مفهوم مسئولیت را درست درك نكرده اند. اینها همه ی كوشش شان این است كه به استناد آزادی انسان در انتخاب و تأثیر انتخابش در انتخاب دیگران، هر فردی را
جلد چهارم . ج4، ص: 135
مؤثر در سرنوشت دیگران بدانند و نام همین را مسئولیت می پندارند، غافل از اینكه تأثیر و علیت یك امر عینی است، صرف ادراك این امر عینی كافی نیست كه مسئولیت آور باشد. به عبارت دیگر این ادراك عین مسئولیت نیست. مسئولیت یك احساس است، یك وجدان است، به یك معنی یك امر وجدانی و ذهنی است و وابسته به یك سلسله علل دیگر است و به عبارت دیگر وابسته به چندین ادراك دیگر است و آن اینكه یك فرمان (یك امر اعتباری، یك باید از یك مقام مافوق) هست كه به من فرمان می دهد، مرا مكلف می شمارد، ولو آن مقام مافوق، خودش درونی و وجدانی باشد، یعنی من دارای دو شخصیت باشم: شخصیتی عالی و آمر و فرمانده و مافوق منافع، و شخصیتی فرمان پذیر و مطیع كه آقای سارتر و امثال او همه اینها را در انسان منكرند.

این است كه می گوییم احساس مسئولیت از دین انفكاك ناپذیر است، به این معنی كه یا باید این فرمان را مستقیماً از خود دین دریافت كنیم و یا از مقامی كه توأم و دوقلوی دین است در اینكه جنبه ماورایی در انسان وجود دارد. به عبارت دیگر عدم انفكاك یا از نوع عدم انفكاك معلول از علت است و یا از نوع عدم انفكاك دو معلولِ علت واحده از یكدیگر است [2]. 9. هر عصری از نظر فنی و تكنیكی ممكن است نام خاص داشته باشد، ولی از نظر افكار فلسفی و انسانی نام دیگر. یعنی در مسائل مربوط به انسان كدام مسأله بیش از سایر مسائل جلب توجه كرده است و افكار را به خود مشغول داشته است؟ در عصر ما گرایش خاصی به مسأله مسئولیت شده است. مساعی زیادی به كار برده شده و می شود كه مسئولیت به صورت یك فلسفه رایج و یك فكر حاكم نفوذ كند. اگزیستانسیالیسم چنین رسالتی برای خود قائل
جلد چهارم . ج4، ص: 136
است.

به قول داریوش آشوری، این گرایش جهان غرب توبه گونه ای است (ولی محترمانه و بدون اعتراف) از آنچه غرب قبلاً مرتكب شد كه تمام فلسفه اش در جهت فردیت و خودمحوری دور می زد و فلسفه های مجرمی مثل فلسفه نیچه به جهان صادر كرد و خود بیش از كشورهای واردكننده ضربه دید، حالا می خواهد با این گونه افكار انسانی برای خود طلب آمرزش كند اما هیهات! گرایش غرب به سوی مسئولیت منهای خدا و دین است؛ یعنی می خواهد در جهان بی رسالت و مسئولیت، در جهان پوچ و بیهوده و خالی از ارزش و تاریك و بی تفاوت نسبت به ارزشها، برای انسان احساس عالی و شریف و انسانی و مافوق منطق مادی یعنی مسئولیت را به وجود آورد.

10. در سخنرانیهای دانشگاه ملی در اسفند 52 (صفر 94) درباره معیارهای انسانیت یعنی معیار شخصیت انسانی بحث كردم و اموری را ذكر كردیم از قبیل: آگاهی، آزادی، تفكر و درك كلیات، اراده و تسلط بر نفس، ملكات اخلاقی، زیبایی معنوی، محبت، آزادی از هر چیز طبیعی و اجتماعی، سلامت روانی از نظر روان شناسی، سلامت روانی از نظر طبقاتی، گرایش به ارزشها، خلاقیت و آفرینندگی، احساس مسئولیت، تسلیم و رضا و عبودیت مطلق در مقابل حق، نوجویی و گشودن افقهای جدید.

اكنون می گوییم كه احساس مسئولیت و به تعبیر قرآن استعداد و لیاقت حمل امانت، خود یك معیار بزرگ برای شخصیت انسانی و تفاوت انسان اخلاقی با انسان زیست شناسی است.

11. اكنون درباره مسئولیتهای انسان بحث كنیم. دایره مسئولیتها چه اندازه است؟ آیا انسان در چه حدودی مسئول است؟ قهراً باید گفت لااقل در حدودی كه مختار است و تواناست، یعنی در خارج از حوزه اختیارش نمی تواند مسئول باشد. انسان فی المثل نمی تواند
جلد چهارم . ج4، ص: 137
مسئول گردش ماه و خورشید باشد یا نمی تواند مسئول رابطه نژادی خودش باشد كه چرا فرزند فلان شخص شد نه فلان شخص دیگر، زیرا آن را خود انتخاب نكرده است؛ جهان، مشیت الهی، قضا و قدر، قوانین جبری عالم برایش انتخاب كرده است. همچنین هیچ كس نمی تواند مسئول بلندی و كوتاهی، سیاهی یا سفیدی رنگ، زشتی یا زیبایی چهره یا اندام خودش باشد.

ولی اینجا یك مطلب هست كه در اسلام و سیستم اخلاقی اسلامی به شكلی مطرح است و در فلسفه های جدید، خصوصاً اگزیستانسیالیسم، به گونه ای دیگر و با نامی دیگر مطرح است و آن اینكه آیا انسان مسئول «چیستی» و «ماهیت» خودش هست یا نه؟ این تعبیر امروزیِ مسأله است. تعبیر دیروزی و قدیمیِ مسأله این است كه آیا انسان مسئول «خُلق» خود هست یا نه؟ می دانیم كه انسان مسئول «خَلق» خود نیست، خُلق چطور؟ و چه فرقی میان خَلق و خُلق هست؟ در حالی كه هر دو مربوط است به ساختمان انسان و لهذا از یك ماده اشتقاق یافته اند، یعنی اشتقاق دلیل توجه علمای اخلاق به این جهت است. خُلق یعنی اركان شخصیت روحی انسان و خَلق یعنی اركان ساختمان جسمی انسان. به عبارت دیگر آنچه مربوط است به اركان شخص انسان، خَلق است و آنچه مربوط است به اركان شخصیت انسان، خُلق است.

اگر از یك مرحله جلوتر بخواهیم بحث كنیم، باید این گونه وارد شویم كه فلاسفه ی امثال افلاطون، ارسطو، بوعلی معتقد بودند كه نفس انسان از نظر جوهر ذات تام و تام [] آفریده شده است (یا قبل از بدن از نظر افلاطون ویا مع البدن آنچنانكه ارسطو و بوعلی معتقد بوده اند) . علیهذا اركان شخصیت و جوهر واقعی نفس انسان، خارج از اختیار و عمل انسان درست شده است و اخلاق و ملكات برای انسان، یعنی یك سلسله عوارض و حالات خارج از جوهر انسان، به منزله زینتهایی است كه بر پیكره ای ملحق می شود، به منزله آرایش است و یك لباس است بر پیكره نفس و روح انسان، همچنانكه
جلد چهارم . ج4، ص: 138
اخلاق و عادات و ملكات زشت به منزلژه یك ملحقات زشت و تنفرآور است. شعر سنایی با چنین برداشتی است، آنجا كه می گوید:
چو تن جان را مزین كن به علم دین كه زشت آید
درون سو شاه عریان و برون سو كوشك پر دیبا
بنا بر این نظر، علم، تقوا، عدالت، آزادگی، حق پرستی، عفاف، شجاعت و. . . همه اینها یك سلسله ارزشهای الحاقی است بر موجودی كه عریان از همه اینها به این جهان آمده است، و اضداد یعنی جهل، نفس پرستی، ظلم، زبونی، شهوترانی، جبن یك سلسله آلودگیهای الحاقی است. ولی به هر حال واقعیت نفس و روح انسان و بلكه واقعیت خود انسان یك واقعیت مشخص و ثابت و یكنواخت [است. ] مثلاً خانه به هر حال ماهیتش این است كه خانه است الّا اینكه گاهی خانه مزین، پاكیزه، محلّی است و گاهی ملوّث است.

اینها در ماهیت معروضات خود تغییر نمی دهند.

ولی صدرالمتألهین كه نظریه ای آورد به نام حركت جوهریه و درباره نفس و روح انسان معتقد شد كه جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است و معتقد شد كه نفس در ابتدا ماده معقولات و ملكات است، معتقد شد كه اساساً همه اینها كه به نام خُلق [و] شخصیت گفته می شود صورت جوهری [است ] و از طرف دیگر نظر به اینكه اخلاق بالاتفاق و الاجماع اكتسابی است، پس جوهر نفس و ماهیت انسان كسبی است.

بنا بر نظر امثال بوعلی، چیستی انسان در متن آفرینش تعیین شده است و چگونگی انسان است كه اكتسابی است، ولی بنا بر نظر صدرالمتألهین انسان یك چیستی و ماهیت مشخص ندارد، بلكه ماهیتش در این جهان با اكتساب ساخته می شود.

به عبارت دیگر، از نظر امثال بوعلی وجه مشترك انسان و حیوان در این است كه هردو با ماهیتِ ساخته شده آفریده می شوند، ولی خلقیات به معنی چگونگیها در حیوان طبیعی و فطری است و در انسان اكتسابی است و در حوزه مسئولیت اوست. ولی به نظر
جلد چهارم . ج4، ص: 139
صدرالمتألهین اساساً آنچه در انسان اكتسابی است و در حوزه مسئولیت او قرار گرفته است مربوط است به ماهیت و چیستی انسان.

علیهذا هر چیزی آن چیزی است كه آفریده شده و چیستی مشخصی دارد الّا انسان كه چیستی مشخص ندارد و چیستی اش آن است كه در این جهان تحصیل كند.

این است كه در ورقه های اخلاق اسلامی گفتیم كه ساختمان روح انسان یك مرحله از جسمش مؤخر است، برخلاف حیوان كه هماهنگ است. گفتیم دنیا برای جان مانند رحم است برای بدن.

انسان در همین جهان باید تولد جدید بیابد یعنی ساخته بشود و متولد شود و از اسارت رحم جسم آزاد شود.

این مطلب را فلسفه جدید، اصالت وجود و یا تقدم وجود انسان بر ماهیتش نام گذاشته است. اینها معتقدند در غیر انسان ماهیت بر وجود تقدم دارد و در انسان برعكس.

اینجاست كه مسئولیت انسان درباره چیستی خودش فوق العاده سنگین است. خود باید مهندس، طراح، معمار خودش و بانی خودش باشد.

چگونه انسان به خود ماهیت می دهد؟ با فكر، اندیشه، با اراده، با انتخاب هدف. انسان آن چیزی است كه درباره او می اندیشد، و انسان آن چیزی است كه می خواهد باشد، و انسان آن چیزی است كه آن را به عنوان هدف انتخاب كرده و در جستجوی اوست.

12. در بحثهای مسئولیت (سخنرانیهای قزوین) گفتیم كه انسان وقتی كه خود را مسئول یك ساختمان، یك خانه بداند، در موزون بودن، در استحكام، در زیبایی آن دقت كافی می كند. موزون بودن یعنی رعایت تناسب، مثلاً یك منزل دواتاقه یك آشپزخانه كوچك برایش غیر مناسب است و یك هال بزرگ همچنین. انسان باید خود را مسئول ساختمان شخصیت خود بداند. عدالت موزونیت است، تقوا استحكام است، حسن خلق زیبایی است.

13. ایضاً در آن بحثها گفتیم كه مسئولیت به دو بخش تقسیم
جلد چهارم . ج4، ص: 140
می شود: مسئولیت نگهداری و مسئولیت سازندگی. رشد عبارت است از شایستگی نگهداری و بهره برداری- و از آن جمله سازندگی- سرمایه های موجود.

14. گفتیم كه برای انجام مسئولیتها شناخت حوزه مسئولیت و میدان مسئولیت ضروری است، و گفتیم حوزه مسئولیت به سه بخش تقسیم می شود: حوزه مسئولیت فردی، حوزه مسئولیت خانوادگی، حوزه مسئولیت اجتماعی.

بحث امشب ما درباره مسئولیتهای خانوادگی است.

اولین بحث درباره این موضوع این است كه ازدواج كه پایه و اساس تشكیل كانون خانوادگی است چیست و از چه مقوله است؟ به عبارت دیگر چه نوع عقدی است؟ آیا از نوع بیع و شراء است؟ از نوع اجاره است؟ یا از نوع هبه و تملیك است از طرف زن و تملك از طرف مرد؟ یا از نوع شركت است؟ یا نوع جداگانه ای است؟ تحقیق درباره ماهیت ازدواج و تصور ما درباره آن كه چه نوع پیمانی است، در شناخت مسئولیتها اثر بسزایی دارد.

امروز در میان ما، به پیروی از فلسفه های اروپایی، چنین معروف و مسلّم شده است كه ازدواج عبارت است از شركت انتفاعی دو نفر، یكی از جنس ذكور و دیگری از جنس اناث با سرمایه هایی انسانی، جسمی و روحی برای بهره برداری بیشتر از مواهب و لذات زندگی. طبعاً مسئولیتهایش در حدود مسئولیتهای یك شركت انتفاعی است. طرفین معامله همان زوجین می باشند. سرمایه عبارت است از جسم و روح دو طرف برای بهره گیری از جسم و از عواطف روحی و قلبی یكدیگر. پس از ازدواج جسم هریك و قلب و عواطف هریك تعلق به یكدیگر [پیدا می كند] ، هر دو مالك جسم و عواطف یكدیگر می شوند.

در هر شركت انتفاعی اساس، سود طرفین است و هركاری دیگر در حاشیه است. به عبارت دیگر مقوّم یك شركت انتفاعی این است
جلد چهارم . ج4، ص: 141
كه تحصیل سود بشود ولی كارهای دیگر مثلاً یك خیریه، یك مسجد ساختن، یك دارالایتام ساختن، یك مدرسه ساختن از طرف یك شركت انتفاعی، یك كار اضافی و اخلاقی است نه یك وظیفه حقوقی.

علیهذا حفظ طرفین یكدیگر را از لغزشهای اخلاقی، یك امر اضافی و اخلاقی است و از وظایف زوجین نیست، همچنانكه طرف معامله یك شركت و بلكه شریك یك شركت از لحاظ مذهبی هر مذهبی داشته باشد مضر به ماهیت شركت نیست. تولید فرزند نیز تابعی از سودهای این شركت است، یعنی طفیلی است. زن و شوهر فكر می كنند كه كانون خانوادگی یعنی شركت انتفاعی [لاتاری ] شان بدون فرزند ناقص است، حق دارند برای مزید بهجت و سرور و لذت خود تولید فرزند كنند. بنابراین معنی ندارد كه ازدواج یك امر مقدس باشد، همچنان كه یك شركت به منظور غذای بهتر نمی تواند تقدس خاص داشته باشد.

ولی نظریه دیگر این است كه ماهیت ازدواج یك مسئولیت است و یك شركت تعاونی است، تأسیس یك مؤسسه معنوی و فرهنگی است و اساس، انجام یك مسئولیت است و انتفاع و سود، امر طفیلی است. از این نظر، در حكم یك مؤسسه فرهنگی است كه اساس كار خدمت است ولی از راه خدمت، بهره مادی بردن نیز بلامانع است. به عبارت دیگر، زوجین مستخدم یك مؤسسه هستند و علیهذا پستهاشان نه تابع میل و توافق آنهاست بلكه تابع مصالح مؤسسه است.

15. اما راجع به مسئولیتهای اجتماعی، رجوع شود به ورقه های مسئولیت و ورقه های یادداشت مسئولیت اجتماعی.


[1] . علیهذا فلسفه های جبرگرا نافی مسئولیت اند. رسوخ افكار جبرگرایی به شكل دیگر احساس مسئولیت را از انسان سلب می كند، همان طور كه مسخ تعلیمات دین چنین است. در میان مسلمین، هم آن و هم این رسوخ پیدا كرد، بلكه اولی یعنی ناآگاهی نیز رسوخ كرد ولی در آن ناآگاهی، مسلمین خود مقصر و مسئول بودند، یعنی مسئول ناآگاهی خود بودند.
[2] . رجوع شود به ورقه های مسئولیت و ورقه های یادداشت مسئولیت اجتماعی، نمره 18.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است