1. از تولستوی، نویسنده و مفكر معروف روسی، نقل شده:
«ایمان آن چیزی است كه آدمی با آن زندگی می كند. » یعنی ایمان
مهمترین سرمایه زندگی است. مردم به برخی از سرمایه های زندگی و
خوشی و سعادت توجه دارند از قبیل سلامت و امنیت و ثروت و
عشیره و فرزند و علم و حكمت و دوستان صالح و همسر و غیره،
ولی به یك سرمایه بزرگ كه نامش ایمان است توجه ندارند. اصولاً
مردم محسوسات و مادیات را بیش از معقولات و معنویات
می شناسند، زیرا بشر زندگی اش از محسوسات آغاز می شود و بعد به
معقولات منتقل می گردد و به همین جهت به ارزش و اهمیت
سرمایه های مادی پیش از سرمایه های معنوی پی می برند و غالباً
ارزش زیاد قائل شدن برای آنها موجب دردسر و بیچارگی آنها
می گردد. بخل و حرص و طمع، ناشی از ارزش زیادتر از حد دادن به
جلد چهارم . ج4، ص: 152
مادیات است. لهذا هر بشری، خواه متمدن یا نیمه متمدن یا وحشی،
به ارزش مادیات پی می برد و به همین جهت تلاش و تجاوز و دزدی
و خونریزی می كند، اما فقط اندكی اشخاص تربیت شده هستند كه
فهمیده اند اخلاق و صفات و ملكات روحی خود آدم به اینكه
خوشخو یا بدخو، بااستقامت یا بی استقامت، متكی به نفس یا متكی
به غیر، مهربان یا نامهربان، حلیم و بردبار یا عصبانی و پرخاشجو
باشد، در سعادت و خوشی او تأثیر دارد؛ یعنی كه اخلاق و تربیت
عالی هم یك سرمایه ای است برای زندگی، چرا؟ چون اخلاق از سنخ
معنی است و نامحسوس است و كمتر انسان می تواند به آنها توجه كند
و آثار آنها را بفهمد. ایمان هم حتماً همین طور است. چه بسیار
اشخاصی كه توفیق یارشان بوده و از نعمت ایمان و تدین بهره مند
بوده، در سلامت جسم و روح آنها مؤثر بوده و خودشان توجه
نداشته اند كه صدی چند از این خوشی و آرامش روحی و سلامت
جسم و جان را از پرتو ایمان داشته اند، و چه بسیار اشخاص هم
برعكس از این موهبت بی بهره بوده و انواع ناراحتیهای جسمی و
روحی را داشته اند و توجه نداشته اند كه اگر ایمان می داشتند این
بلاها و مصیبتها برایشان پیش نمی آمد.
در این باب چند مطلب است كه باید گفته شود:
الف. آیا این سرمایه مانند سرمایه های دیگر احیاناً ممكن است
اسباب دردسر هم بشود و زیانهایی به بار آورد یا نه؟ به عبارت دیگر
آیا دین و ایمان كه سرمایه است، مطلقاً سرمایه مفیدی است نظیر
سلامت و امنیت یا آنكه بستگی دارد به كیفیت استفاده از آن نظیر
ثروت و علم؟ ظاهر این است كه این سرمایه نیز احتیاج دارد به فن
استفاده از آن. انسان باید توجه داشته باشد كه اولاً خودش از این
سرمایه معنوی، خوب بهره مند شود و ثانیاً دیگران از این سرمایه او
سوء استفاده نكنند.
ب. فواید و آثار مفید این سرمایه چیست؟ .
پشتوانه اخلاق
اجتماعی:
1. یكی از آثار این است كه دین و ایمان پشتوانه اخلاق است؛
جلد چهارم . ج4، ص: 153
یعنی آدمی محتاج است به اخلاق خوب (اخلاق خوب هر چه باشد) ،
پشتوانه و ضامن اخلاق خوب دین و ایمان است. در پرتو دین است
كه آدمی می تواند واقعاً عفیف و پاكدامن و متقی باشد، عادل
[1] و غیر متجاوز و با انصاف باشد، مصداق
واذا قلتم فاعدلوا ولوكان ذاقربی
(انعام، آیه 152) ،
قولوا الحق ولو علی انفسكم- كونوا قوامین بالقسط
شهداء للّه ولو علی انفسكم او الوالدین و الاقربین(نساء، آیه 135) ،
یا
ایها الذین امنوا كونوا قوامین للّه شهداء بالقسط و لایجرمنكم شنآن قوم
علی الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی (مائده، آیه 8)
[باشد. ]
به واسطه دین، آدمی شجاع و قوی در مقابل زورمند می گردد.
راجع به پشتوانه بودن ایمان، رجوع شود به ورقه های توحید اول
الدین معرفته كه خوب و عالی و مفصل است. البته این اخلاق- گفته
شد اخلاق اجتماعی هم [هست. ] .
نیروی انطباق
بر محیط :
2. یكی دیگر از آثار این است كه خوشبینی و رضایت و
خشنودی می دهد و به عبارت دیگر جانشین قوه انطباق بر محیط
است كه در هر جانداری هست. اینجا این سؤال پیش می آید كه چه
لطفی دارد اینكه آدمی رضایت داشته باشد؟ بهتر این است كه روح
عصیان و تمرد و نارضایتی داشته باشد. عرض می كنم مقصود از
رضایت، لَختی و بی حسی نیست. اولاً خوب است كه انسان به سهم
خود و حق خود راضی و قانع باشد. البته بالاخره جامعه روی هر
اصول و تشكیلاتی باشد برای افراد سهم محدود و معینی قائل
می گردد
[2]. باید هركس به سهم خود راضی باشد. آن چیزی كه نباید به او راضی بود بردن دیگران است سهم خود شخص را. اتفاقاً این
جلد چهارم . ج4، ص: 154
رضایت مطلوب نیست. راجع به تأثیر دین در تطبیق فرد بر محیط و
محیط بر فرد، رجوع شود به دفتر 89، صفحه 11.
رام كردن
طبیعت نفسانی :
3. قدرت دین و ایمان است در رام كردن طبیعت نفسانی و
جلوگیری از سركشی طبیعت. این نیز یك اصلی است كه بشر در
مقابل طغیان نفس خود عاجز است. هر دشمنی را با عِده و عُده و یا با
رشوه و اطاعت می توان وادار به تسلیم كرد الّا طبیعت سركش نفس
را. رجوع شود به دفتر 89، صفحه 9 و صفحه 297، حكایت سعدی:
بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث كه اعدی عدوك نفسك
التی بین جنبیك. گفت: به حكم آنكه هر آن دشمن را كه با وی
احسان كنی دوست گردد مگر نفس را كه هر چه مدارایش كنی
مخالفت ورزد.
فرشته خوی شود آدمی به كم خوردن
وگر خورد چو بهایم بیفتد او چو جماد
مراد هركه برآری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد چو یافت مراد.
جلوگیری از
بیماری روانی
از راه تصفیه :
4. تأثیر دین است در سلامت روح به مفهوم علم النفسی، نه تنها
به مفهوم اخلاقی. از لحاظ اخلاقی همان طوری كه پشتوانه است مولّد
هم هست و در گذشته بحث شد، اما از لحاظ روانی یعنی جلو
بیماریهای روانی را می گیرد.
باید به این اصل توجه داشت كه منشأ اصلی بیماریهای روحی
ارضا نشدن تمایلات و محرومیت و احساس غبن است. این خود
یك مسأله ای است كه مردم با ایمان در اثر ایمان و عقیده و تاب
تحمل بیشتر برای كشیدن بار زندگی، كمتر صدمات روحی و
ضربه های روانی و عصبی در آنها اثر می گذارد. در تمدن جدید
نمی توان گفت ناملایمات بیشتر است، ولی به حكم اینكه ایمانها
ضعیفتر است تحمل ناملایمات كمتر است. این است كه می نویسند
جلد چهارم . ج4، ص: 155
بیماران روانی زیاد شده، یا بیماریهای جسمی ناشی از ناراحتیهای
روحی و غم و غصه زیاد شده.
ویلیام جیمز می نویسد:
خاصیت تصفیه
وتأثیر آن در
سلامت روح:
در دین خاصیت تصفیه وجود دارد، غمها را تصفیه می كند و به
دور می ریزد، شادمانیها را جذب و حفظ می كند.
ناصرخسرو می گوید:
ز دنیا روی زی دین كردم ایراك
مرا بی دین جهان چَه بود و زندان
برون كرده است ز ایران دیو، دین را
ز بی دینی چنین ویران شد ایران
مرا پورا ز دین ملكی است در دل
كه آن هرگز نخواهد گشت ویران
5. اثر سرمایه دین معمولاً طولی است، یعنی موجب به وجود
آمدن یا استحكام سایر سرمایه هاست از سلامت جسم و جان،
امنیت، عدالت اجتماعی.
6. همچنانكه در سخنرانی شب 18 محرم 78 گفته ایم، یكی از
عوارض زندگی بشر تضاد فكری افراد است. این جهت در ادراكات
حیوانات كه ناطق نیستند وجود ندارد. این عامل موجب سرگشتگی
بشر است. یكی از آثار دین، خاضع كردن و متعبد كردن افكار و
پناهگاهی از تسلیم به وجود آوردن است در مقابل چون و چراها.
7. مطالب گذشته به صورت سخنرانی پرسش و پاسخ در روز. . .
سال 82 [قمری ] از رادیو ایران پخش شد و نسخه ای ماشین شده
اصلاح و ضبط شد.
جلد چهارم . ج4، ص: 156
[1] . رجوع شود به ورقه های عدالت اجتماعی و ورقه های عدالت اجتماعی در اسلام. در آن ورقه ها راجع به اینكه قانون عادلانه كافی نیست و ضامن اجرای اصلی، انسان است و اینكه در حال حاضر قانون زیاد است ولی نتیجه نیست، بحث شده.
[2] . از این نظر رجوع شود به گفته های ویلیام [جیمز] در ورقه های دین و اخلاق.