.
جنگ علیه
حامیان علم،
علیه دین نتیجه
داد :
1. علت اصلی فرض ناسازگاری، سوابق تیره و گل آلود بلكه
خون آلود میان حامیان علم و حامیان دین در اروپاست. كلیسا اولاً
مسائلی را به عنوان دین به زور تحمیل می كرد كه با عقل سازگار نبود
چه رسد به دین، ثانیاً این عقاید را به زور تحمیل می كرد و
شكنجه های طاقت فرسا می داد.
حكومت
دیكتاتوری
روحانیون:
در حقیقت در اروپا مدتی دین بر اجتماع (نه بر دلها) مانند یك
حكومت دیكتاتور حكومت می كرد و علم تدریجاً این حكومت را از
دست دین (بلكه از دست اولیا و متولیان دین) گرفت و حكومت آنها
را ساقط كرد.
دین، كابوس
وحشتناك و
یك اختناق
شدید :
از نظر اروپاییان دین یعنی یك كابوس وحشتناك، یك اختناق
فكری، یك خفه شو و فضولی نكن، یك هیولای سهمگین.
عكس العمل
علیه اختناق:
اینها سبب شد كه بی دینی به عنوان عكس العملی علیه این
اختناقها، نه به عنوان یك فكر و قانون فكری پیدا شد.
عكس العمل
علیه اسارت
فكر :
چیز دیگری كه سبب شد بی دینی و الحاد به عنوان عكس العمل
پیدا شود، عقاید سخیف و خرافه كلیسا بود كه با هیچ وسیله قابل
اصلاح نبود.
سازگاری علم
با توحید در
اسلام :
2. اسلام به علم دعوت كرده و طوری هم دعوت كرده كه با علوم
تجربی و تفحص و تحقیق در طبیعت سازگار است. ثانیاً اصل اصول
اسلام یعنی خداشناسی با تفحص و تحقیق در طبیعت روشنتر
می شود؛ مانند تثلیث نیست كه با علم تجربی و عقل، هیچ كدام ارتباط
جلد چهارم . ج4، ص: 165
نداشته باشد بلكه ضد عقل باشد.
مدرسه محراب
عبادت است :
از نظر اسلام مراكز علم یعنی آزمایشگاهها، مدارس، محراب
عبادت به شمار می روند.
3. در آیه 27 و 28 سوره فاطر:
الم تر ان اللّه انزل من السماء ماء فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها
و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود. و
من الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه كذلك انما یخشی
اللّه من عباده العلماء ان اللّه عزیز غفور.
در این [آیه ] ذكر
انما یخشی اللّه. . . بعد از سوق به طبیعت و تنوعات
میوه ها و سنگها و انسانها و حیوانها، خیلی جالب است. اشعار سعدی
كه می گوید: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است. . . الی آخر، ناظر به
همین مطلب است.
4. ایضاً آیه:
ولا تقف ما لیس لك به علم.
ایضاً:
و الذین اذا ذكروا بایات ربهم لم یخروا علیها صماً و عمیاناً.
نقطه های
فرض تضاد
میان دین و
علم :
5. منشأ فرض تضاد علم و دین یكی این است كه در دین تعصب
است و در علم تعصب نیست، دیگر اینكه در دین تسلیم و ایمان
بدون دلیل است یعنی تعبد است و در علم تعبد و تسلیم وجود ندارد،
سوم اینكه در دین كوته فكری و عدم اطلاع است و در علم همه
بلندفكری و اطلاع است.
6. در اسلام كوته فكری نیست، زیرا اولاً واسطه در عبادت و
استغفار میان بنده و خالق قائل نیست. این خود یك عقبه بزرگی
است میان دانشمند و دین. اسلام هر كسی را موظف می كند ندای
فطرت خود را پاسخ گفته، بلاواسطه با خدا مرتبط شود. ثانیاً در اسلام
خداپرستی به شكل تجسیم و تشبیه و صورت پرستی و هیكل پرستی
نیست، خدا مظهر حسی ندارد:
فاینما تولوا فثم وجه اللّه. ثالثاً عبادت و
پرستش را منحصر به آنچه در معابد صورت می گیرد ندانسته، بازار و
جلد چهارم . ج4، ص: 166
خیابان و محل كسب و محل كسب علم و محیط خانواده را نیز معبد
شناخته بدون اینكه ارزش مسجد و معبد را پایین آورد. رابعاً طرز
نظر اسلام راجع به دنیا از كوته فكری منزه است. خامساً دین را از همه
دانسته و طبقه خاصی را متولی دین نشناخته، كسی را به دین
نزدیكتر دانسته كه در فضایل انسانی تقدم داشته باشد (مقاله بهشتی
در
مرجعیت و روحانیت) .
7. در اسلام تناقضی میان قطعیات علم و نصوص دین وجود
ندارد.