ویلیام جیمز در فصل اول كتاب خود می گوید:
هر وضع و حالتی را كه مذهبی بنامیم، چیزی از وقار و سنگینی
و وجد و لطف و محبت و ایثار همراه دارد. اگر خوشی به او
روی دهد، خنده های جلف و سبك از او دیده نمی شود و اگر
غمی به او روی نماید، ناله و ناسزا از آن شنیده نمی شود. آنچه
من در آزمایشهای خود اصرار دارم، وقار و سنگینی است.
این وقار و سنگینی ناشی از این است كه روح آدمی به واسطه
مذهب، عمیقتر و نافذتر و دوراندیش تر می شود و عمده چیزی كه بر
روح آنها سایه می افكند و بلكه باید گفت سنگینی می افكند و وزین
می كند، فكر مبدأ و معاد است. این حالت در آنها پیدا می شود كه
امیر علیه السلام در خطبه «ذكر» می فرماید:
اخذوا الذكر عن الدنیا بدله یا در
خطبه همام می فرماید:
الناس منهم فی راحة و انفسهم منهم فی تعب [1].
در اخبار دینی هم وارد شده درباره رسول اكرم كه «
ضحكه
التبسم» و همچنین درباره مؤمن وارد شده كه از خنده قهقهه پرهیز
دارد.
به هر حال این سنگینی و وقار به واسطه حمل بار بزرگی است
كه بر روح خود دارند. دیگران به منزله ماشینی خالی هستند كه به
سرعت در حركت باشد و دیوارها و چوبهایش لق لق می كند، و آنها به
منزله ماشینی هستند كه ظرفیت خود را پر كرده و در دست اندازها و
پست و بلندی ها زیاد بالا و پایین نمی پرد و زیاد صدا راه نمی اندازد،
و ماشین هم برای بارگیری ساخته شده نه برای خالی حركت كردن.
در آدمی هم ظرفیت عقیده و ایمان و مذهب وجود دارد.
جلد چهارم . ج4، ص: 170
[1] . [در
نهج البلاغه فیض الاسلام و عبده این عبارت چنین آمده:
الناس منه فی راحة، اتعب نفسه لاخرته. ]