انتقاد اساسی سوسیالیستها بر سرمایه دارها این است كه سیستم
اجتماعی آنها تولید برای سودجویی است نه برای رفع نیازمندیهای
انسانی، و چون بر اساس سودجویی است و شكل تولید چنین است
طبعاً در روابط انسانی در زمینه های فرهنگی، تربیتی، آداب و رسوم
اجتماعی، مبادلات تجاری و اقتصادی اختلالهایی پیدا می شود و
آنچه به افزایش و توسعه سود و بهره كمك می كند هدف اصلی
فعالیتهای انسانی را تشكیل می دهد و آنچه می تواند رفع نیازمندیهای
انسانی را جانشین سود و بهره خصوصی افراد كند، یعنی مسائل
اخلاقی و فرهنگی و معنوی، به طاق نسیان و فراموشی سپرده
می شود. رابطه شدیدی است بین شكل تأمین نیازمندیهای مادی
انسانی و مسائل عاطفی و پیوندهای معنوی او. بدون تغییر در شكل و
محتوای تأمین نیازمندیها و فعالیتهای مادی انسان، به هدف اصلی
یعنی ایجاد رفاه و صلح عادلانه نمی توان رسید.
ولی از نظر منطق اسلام، در این طرز تفكر عامل انسان فوق العاده
تابع و شخصیت واقعی انسان نادیده گرفته شده است؛ تصور شده كه
انسان صد درصد تابع طرز روابط تولید است، در صورتی كه اولاً
احتیاجات اصلی مادی انسان و به عبارت دیگر سودها و بهره هایی
كه از وجود دیگران می برد منحصر به بهره های اقتصادی نیست.
بنابراین كنترل وسایل تولید، كافی در خشكانیدن ریشه استعمار و
بهره كشی نیست. و ثانیاً قدرت ابراز شخصیت معنوی انسان در قبال
سودجویی و بهره كشی نادیده گرفته شده است.
جلد چهارم . ج4، ص: 173