فایده ایمان
1. در ورقه های ایمان گفتیم كه تولستوی می گوید: ایمان آن
چیزی است كه آدمی با او زندگی می كند.
ناصرخسرو می گوید:
جلد چهارم . ج4، ص: 188
ز دنیا روی زی دین كردم ایراك
مرا بی دین جهان چَه بود و زندان
مرا پورا زدین ملكی است در دل
كه آن هرگز نخواهد گشت ویران
فایده مذهب
2. در كتاب
فایده و لزوم دین(مقدمه) می گوید:
منتسكیو در روح القوانین می گوید: اگر شخصی یا ملتی مذهب
داشته باشد، در عین حال گاهگاه از اصول آن تمرد نموده و
سوء استفاده كند بهتر از آن است كه مطلقاً مذهب نداشته باشد.
فایده علم و فایده مذهب
3. ایضاً از الكسیس كارل در كتاب
راه و رسم زندگی نقل می كند:
تمدن جدید مغز را كاملاً تقویت كرده است و پیشرفتهای علمی
نتیجه آن است، ولی قلب را كه از نیرومند ساختنش اخلاق و
مذهب پایدار می گردد رها كرده بلكه آن را تضعیف نموده
است. تنها راه چاره برای نجات از این همه مفاسد، منحصر در
این است كه در تقویت مبانی دینی بكوشیم.
4. ایضاً از كتاب
الثقافة الاسلامیة در مقاله ای تحت عنوان «علاقه
بین دین و علم در اسلام» ، از دكتر میلر بروز نقل می كند كه:
چند سال پیش در پرنستون از اینشتاین شنیدم كه می گفت:
علم، ما را از آنچه هست آگاه می كند و دین (وحی) است كه ما
را به آنچه كه سزاوار است كه باشد مطلع می كند.
جلد چهارم . ج4، ص: 189
حس نیرومند دینی
5. ایضاً از كتاب
بحث در ماهیت دین و قانون از اینشتاین نقل
می كند كه:
حس دینی قویترین و شریفترین سرچشمه (شاه فنر) تحقیقات
علمی است.
فواید مذهب و مخصوصاً اعتقاد خلود
6. در صفحه 13 (آخر صفحه) از
آیین سخنوری فروغی، جلد 2،
از ویكتور هوگو نقل می كند:
اگر فرجام انسان عدم می بود، زندگی ارزش نمی داشت. آنچه
زحمت را گوارا و كار را مقدس می كند و انسان را نیرو
می بخشد و خردمند و مهربان و بردبار و نیكوكار و دادگر
می سازد و در عین فروتنی مناعت می دهد و مستعد علم و
معرفت می نماید این است كه چون از این دنیای تاریك
گذشتیم به جهانی باصفا و روشن می رسیم.
مذهب به جای قانون
7. در صفحه 19 از
روح القوانین نقل می كند:
مذهب می تواند هنگامی كه تمام قوانین كشوری و سیاسی
ناتوان و قاصر است، ممدّ تشكیلات و قوانین سیاسی باشد.
خضوع بشر در مقابل مظاهر مذهب
8. در صفحه 23 به مناسبت خضوع صاحبان قدرت مادی در
مقابل مظاهر دین و معنویت، این شعر را نقل می كند:
یا رب مولی له الاعناق خاضعة
و راهب الدیر باسم الدین مولاه
اصالت حس دینی
9. در صفحه 29 از
دایرةالمعارف فرید وجدی از كتاب
تاریخ
الادیان ارنست رنان نقل می كند:
ممكن است روزی هر چه را دوست می دارم نابود و از هم
پاشیده شود و هرچه را كه نزد من لذت بخش تر و بهترین
نعمتهای حیات است از میان برود، و نیز ممكن است آزادی به
كار بردن عقل و دانش و هنر بیهوده گردد ولی محال است كه
علاقه به دین متلاشی یا محو شود، بلكه همواره و همیشه باقی
خواهد ماند و در كشور وجود من شاهدی صادق و گواهی
ناطق بر بطلان مادیت خواهد بود.
نفوذ عمیق مذهب و «آنی» كه در انبیا بوده است
10. در صفحه 32 سخن بوعلی را در ضمن داستان معروف او
كه شاگردش به او می گفت تو از پیغمبران چیزی كم نداری و اگر ادعا
كنی مردم می پذیرند و شیخ جواب او را به وقت مناسبی محول
می كرد، نقل می كند. شیخ گفت: با داشتن معلومات ولو اینكه انسان
تمام معلومات جهان را داشته باشد، پیغمبر نمی شود.
11. رجوع شود به ورقه های دین منسوخ شدنی نیست.
12. در مجله نگین، شماره 39، صفحه A- \70 پس از آنكه خود
نویسنده مقاله «دین و دنیا» (دكتر حمید عنایت) می نویسد:
. . . ولی به گمان ما نیاز آدمی به ایمان از مهمترین مشخصات
سرشت اوست و برآوردن این نیاز اغلب انگیزه كارهای مؤثر
اجتماعی، خواه خوب و خواه بد است. درجه ایمان هركس به
عقیده اش، یكی از عوامل كامیابی یا شكست او در پیشبرد آن
عقیده است.
جلد چهارم . ج4، ص: 191
از اریك فروم (
Erich Fromm ) روانكاو روشن بین آمریكایی چنین
نقل می كند:
جهت یابی و
موضوع
دلبستگی:
هیچ كس نیست كه نسبت به دینی نیازمند نباشد و حدودی
برای جهت یابی و موضوعی برای دلبستگی خویش نخواهد.
انسان ممكن است جانداران یا درختان یا بتهای زرین یا سنگی
یا خدای نادیدنی یا مردی ربانی یا پیشوایی شیطانی صفت را
بپرستد، می تواند نیاكان یا ملت یا طبقه یا حزب خود یا پول و
كامیابی را بپرستد، دین او ممكن است سرچشمه آبادانی یا
مایه تباهی یا عشق یا سیادت یا برادری باشد، ممكن است
نیروی عقل او را بپرورد یا آن را فلج كند. او خود ممكن است
از مجموعه معتقداتش به عنوان دین، ممتاز از معتقدات غیر
دینی، آگاه باشد و ممكن است برعكس فكر كند كه هیچ دینی
ندارد و معنای دلبستگی خود را به غایاتی ظاهراً غیر دینی
مانند قدرت و پول یا كامیابی، فقط نشانه علاقه به امور عملی و
موافق مصلحت بداند. مسأله بر سر این نیست كه انسان دین
دارد یا ندارد بلكه این است كه كدام دین را دارد، آن یك را كه
به تكامل او یاری می كند و نیروی خاص انسانی او را
می پروراند یا آن یك را كه فلج كننده این نیروهاست.
13. رجوع شود به ورقه دین و تمدن، سخن ویل دورانت در
مقدمه
لذات فلسفه و ورقه های علم و ایمان، سخن جرج سارتن در
شش بال، صفحه 305.