در
کتابخانه
بازدید : 597206تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
فهرست مطالب
مقدمه
Collapse حرف د حرف د
درد عرفانی
درد انسان و دوای او در خود اوست
درد داشتن
درد و دوای انسان
درد داشتن
درد داشتن ناشی از حساسیت است
دروغ مصلحت آمیز
دعای اهل دل
دعا
دعا و سنت تكوین
دعا- راز استجابت
دعا هم وسیله است و هم مطلوب- توفیق دعا و الهام دعا
دعا، حقیقت نیایش
دعا- اثر دعا از جنبه روانی و تربیتی
استجابت دعا
مسائل مربوط به دعا
دعا- خلاصه سخنرانی شب 21 رمضان 78
دعبل خزاعی
دنیا در تعلیمات روحانیت مسیحی از نظر آندره ژید
دنیا و لباس فاخر و عالی
دنیا و مال
دنیا و مسأله اتقان عمل
خوبی و بدی دنیا
دنیا و آخرت- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
نوع تضاد دنیا و آخرت و جمع میان آنها
دنیا و آخرت و اثری كه اعتقاد به تضاد خوشبختی دنیا و آخرت، در عمل دارد
فهرست مطالب مربوط به دنیا
دنیا از نظر دین
دنیا از نظر اسلام- كن لدنیاك كأنك تعیش ابداً
ترك دنیا
آیا دنیا آدمی را فریب می دهد؟
هر چه از دنیا برای دنیاست زیان است و هرچه از دنیا برای آخرت است مفید است
آیاتی از قرآن و یا احادیثی كه دنیای مذموم را اكتفا به دنیا معنی می كند
دنیا منزلگاه مسافر است، نه منزلگاه مقیم
دنیاپرستی، از خودبیگانگی
دنیای مذموم یا دنیا از نظر دین
ذم دنیا
دنیا و آخرت
دنیا مهلت تمرین برای یك مسابقه نهایی است
دنیا و منع از حرص و طلب مافوق كفاف
دنیا
تحقیر دنیا در زبان علی علیه السلام
دنیا و پول از نظر اسلام و تمدن عصر ما
دنیا
دنیا دار واقعی نیست، مقدمه و مرحله است
ترك دنیا یا كمال مطلوب داشتن- مسأله ارزشها در مقابل منافع
توصیف كاملی از غرور و ضرر و تغییر و بی وفایی دنیا
فناء و عناء و غیر و عبر دنیا
فنا و زوال دنیا
رسول اكرم و داود و موسی و عیسی نسبت به دنیا
مفتون شدن به دنیا- دنیا و تقوا
دنیا و مرگ- تقوا
دنیا و آخرت
انسان بزرگتر از این است كه خود را به دنیا بفروشد
دنیا از نظر دین- دارایی كشیشها
دنیا مانند یك كشتی طوفانی است
دنیا- منابع بحث
دنیا از نظر دین
دنیا، آفت زدگی از ناحیه دنیا، انسان سالم و انسان معیوب
خلاصه مطالب راجع به نظر دین درباره دنیا
دنیازدگی
دنیا و تمدن- مسأله هدف تمدن
دنیا مردار است، عشق دنیا مردمی را اسیر خود كرده و سایر آثار سوء عشق به دنیا
دنیا منزلگاه مسافر است و نباید موضوع تنافس واقع شود
فنا و زوال دنیا، دنیا نباید ملاك رضا و غضب ما قرار گیرد و محور رغبت و نفرت باشد
رسیدن به دنیا بر حرص می افزاید
دنیاپرستی- زندان پول
دوستی و معاشرت
دوستیها
دوستیها و بی وفایی ها- نباید جز خدا به احدی اعتماد كرد
شرایط و آداب دوستیها
دولت- فلسفه ی اجتماعی
دین و سیاست، مسأله جدایی
دین (مذهب) و ماتریالیسم تاریخی
دین، مذهب، ریشه طبقاتی مذهب شرك و مذهب توحید
یادداشت نقش دین در اجتماع
فایده دین- دین و علم، ناتوانیهای علم
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین و مسئولیت
یادداشت دین و مسئولیت
دینداریها
دین و مذهب، جهان بینی مذهبی و جهان بینی غیر مذهبی
دین و فلسفه
دین و سیاست
دین
دین و زندگی و تمدن
قدرت دین و مذهب- نمایش آن در 21 رمضان
دین و ایمان بهترین سرمایه زندگی است
دین و بیماریهای روانی
دین و عقل
دین
دین و عشق
قدرت دین و قدرت پول
دین و تمدن- ایدئولوژی
فواید و آثار دین
تعلیمات سوء به نام دین
دین و اخلاق
دین و جهت یابی دین و قطب نما- تفاوت دین و علم
دین و علم
تناقض دین و علم
دین و علم- ریشه فكر تضاد میان ایندو- ریشه بی دینی در اروپا
نیاز به دین و ایمان- سخن بزرگان
دین و دنیا
دین و تمدن
دین و تأثیر آن در رضا و خشنودی از جهان
دین، تبلیغ صحیح
دین و وقار و سنگینی
نسبت دین با عشق و با علم
دین و اخلاق- اثر دین در تصفیه و غربال حوادث
دین و مذهب و مسأله سودجویی و طرز روابط تولید
نیاز به دین- خدا و عدالت
دین- مبنا و منشأ و سرچشمه های دین
آیا منشأ دین خودخواهی و علاقه به سرنوشت خود است؟
دین- منشأ پیدایش و گرایش
دین و مذهب و علل پیدایش آن از نظر ماركسیسم
دین- علل پیدایش
فلسفه دین در قرآن
ریشه و منشأ دین آیا طبقه ضعفاست؟
سرچشمه میلها و آرزوهای مقدس دینی ماوراء الطبیعه است
نظر دانشمندان درباره دین
دین منسوخ شدنی نیست
دین و لزوم آن
دین و فطرت
مبنا و منشأ حس دینی
دین چیست؟ تعریفات، علل پیدایش
دین و بحرانهای عصر ما (موضوع)
دین، بازگشت به دین در عصر جدید
آینده دین- مراجع و مدارك
آینده دین
آینده دین ومذهب
آینده دین
آینده دین و
Expand حرف ذ حرف ذ
Expand حرف رحرف ر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1 (اهواز، مكتب قرآن، شبهای 27 و 28 رجب 94 مطابق 25 و /53/526) اظهارنظر درباره آینده دین نوعی پیشگویی است. پیشگویی دو نوع است: غیبگویی و استدلالی. غیبگویی یعنی ادعای نوعی الهام و اشراق و غیرقابل استدلال، اما پیشگویی استدلالی یعنی براساس شواهد و قرائن و جریانات علّی و معلولی. ظاهراً كتابی منتشر شده تحت عنوان سال دوهزار و مجموع اوضاع و احوال اجتماعی انسانهای روی زمین برای حدود 26 سال دیگر پیش بینی و پیشگویی شده است. گاهی پیشگوییها و پیش بینی ها درباره سرنوشت ملتهاست، مثل پیش بینی گوستاو لوبون در صد سال پیش درباره آینده چین كه تحقق یافت و پیش بینی ماركس درباره آینده كمونیسم و آینده سرمایه داری كه تحقق نیافت و پیش بینی برخی جامعه شناسان درباره آینده آفریقا كه آینده جهان به سیاهان تعلق دارد و حتی پیش بینی ماركسیستها درباره دین كه با طرد امتیازات طبقاتی، دین و مذهب خود به خود منتفی خواهد شد كه این نیز تحقق نیافت و یا اظهارنظر فروید درباره مذهب كه تحت عنوان آینده یك وهم و یا آینده یك پندار به فارسی ترجمه شده است. فروید و
جلد چهارم . ج4، ص: 239
ماركسیستها براساس توجیه غلطی كه از مبدأ و منشأ و علت مذهب می كردند، آینده مذهب را تاریك پیش بینی می كردند زیرا علتی كه آنها فرض می كردند و نقشی كه مذهب باید ایفا كند در آینده منفی بود، پس مذهب به عقیده آنها منفی بود. ظاهراً برخی فیلمها درباره آینده جهان و بشریت از نظر علم و صنعت هست. شاید كتاب معروف علم به كجا می رود؟ تألیف ماكس پلانك ترجمه احمد آرام را بتوان نوعی پیش بینی و پیشگویی درباره آینده علم دانست. درباره آینده تمدن امروز نیز پیش بینی ها و پیشگوییها می شود.

پیشگویی استدلالی درباره آینده دین نیز به دو نحو است:

فلسفی، علمی. پیش بینی فلسفی مربوط است به تعلیل و توجیه و فلسفه دین كه در گذشته چه بوده است و آیا در آینده فلسفه خود را از دست خواهد داد یا نه؟ بدیهی است كه م [1]ثلاً بنا بر نظر كسانی كه دین را ناشی از جهل یعنی تعلیلات جاهلانه از خلقت و آفرینش می دانستند و یا آنان كه ناشی از خوف جاهلانه از طبیعت و مظاهر طبیعت می دانستند، با رفتن این علتها در طی مراحل تمدن و تكامل علمی، دین فلسفه خود را از دست می دهد؛ همچنین بنا بر فلسفه ماركسیسم كه دین را عاملی از ناحیه طبقه ممتاز برای كسب و حفظ امتیازات طبقاتی می داند و یا فرویدیسم كه آن را با محرومیتهای جنسی مربوط می سازد. ولی بنا بر اینكه ناشی از اعماق فطرت انسان است و خواستی است فطری و یا بنا بر فلسفه اینكه احتیاجات اجتماعی بشر بدون دین رفع شدنی نیست، دین فلسفه خود را برای همیشه حفظ می كند. ما بحثی كه در سخنرانی «خورشید دین هرگز غروب نمی كند» كرده ایم همه از این جهت یعنی جهت فلسفی و بررسی علل پیدایش دین بوده است و بر اساس بقای علل آن حكم كرده ایم كه این خورشید غروب نمی كند.

جلد چهارم . ج4، ص: 240
اما پیش بینی علمی مربوط است به چگونگی دخالت دین در جریانهای زندگی دینی كه عملاً چه نقشی داشته است و ایفا كرده است(به هر علت پیدا شده باشد) ، در گذشته عملاً چه نقشی داشته است، یعنی آنجا كه بوده و به صورت عاملی مؤثر وجود داشته است چه نقش تاریخی داشته است؟ آیا عملاً مفید بوده یا مضر؟ و بنا بر اصلی كه قرآن آن را تأیید كرده است و فقط آنچه مفید است و حق است قابل بقاست و پوچها و بی فایده و اثرها و بی خاصیتها و بالاخره باطلها و ناموافقها با نظام خلقت، رفتنی هستند [آیا قابل بقاست یا رفتنی، و] خلاصه در گذشته چه نقشی در حل مشكلات بشر ایفا كرده است؟ بحثی كه در این دو جلسه می كنیم از این جهت و از این دید است. بدیهی است كه از این وجهه اگر بخواهیم بحث كنیم، گذشته و حاضر زمینه ای است برای پیشگویی نسبت به آینده، اما گذشته به نحوی و زمان حاضر به نحوی دیگر؛ یعنی هم گذشته زمینه تجربه و آزمایش و لابراتوار مذهب است و هم زمان حاضر، اما گذشته به منزله آزمایشی است از مذهب به صورت یك عامل مؤثر و موجود، و زم [2]ان حاضر زمینه ای است برای یك آزمایش درباره مذهب از راه غیاب و عدم حضور مذهب. اگرچه در گذشته نیز مذهب گاهی حاضر بوده و گاهی غایب، همیشه و همه جا حاضر نبوده، در زمان حاضر نیز همه جا غایب نیست، ولی به طور نسبی می توان جامعه های قدیم را بیشتر جامعه مذهبی و جامعه های جدید را جامعه های غیر مذهبی خواند، خصوصاً پس از رنسانس و بالاخص در قرن 18 و 19 و 20. و از طرفی می دانیم در تحقیقات تجربی برای
جلد چهارم . ج4، ص: 241
كشف میزان تأثیر یك چیز دو گونه آزمایش صورت می گیرد (خصوصاً در مورد مركبات و در مورد عاملی كه جزئی از یك كل است، همچنان كه مذهب یك عامل اجتماعی و نهاد اجتماعی است در میان سایر عوامل اجتماعی و جزئی از یك كل است) : یكی به این صورت كه آن جزء را در كل دخالت می دهند و اثر كل را مورد مشاهده قرار می دهند. دیگر به این نحو كه آن جزء را از آن كل برمی دارند و خلئی از او ایجاد می كنند و آن وقت اثر كل را تحت نظر قرار می دهند. در صورت دوم گاهی دیده می شود كه بود و نبود تأثیری در اثر منظور آن كل ندارد، پس معلوم می شود وجودش زاید است و گاهی دیده می شود كه با نبودن او اثر منظور بهتر پیدا می شود، پس معلوم می شود عامل مورد نظر نه تنها مؤثر نیست بلكه خنثی كننده اثر نیز هست، پس باید حذف شود. ولی گاهی حذف و نبودش ارزش و یا درجه ارزش آن را ثابت می كند. بسیار چیزها در غیابشان ارزششان بیشتر روشن می شود از حضورشان. معمولاً در مورد اموری كه حضورشان توأم است با حضور عوامل متعدد دیگر و میزان تأثیر عاملها روشن نیست، یك عامل مؤثر غیابش بیش از حضورش روشنگر ارزشش می باشد. ما اگر تاریخ را در گذشته و حال به منزله آزمایشگاهی برای دین و مذهب فرض كنیم، یك آزمایش كامل انجام داده ایم. گذشته یعنی ماقبل قرون 18 تا 20 آزمایشگاه حضور مذهب است و این سه قرن یعنی مجموع این سه قرن و دوره طولانی دو قرن و نیمی آزمایشگاهی است در زمینه غیاب مذهب. اینجا [3]دو نكته است كه باید ذكر كنیم:

یكی اینكه گرچه غروب موقت مذهب از برخی جامعه ها موجب تأسف است بلكه لامذهبی هر فرد موجب تأسف است، ولی از نظر دیگر غیاب مذهب در برخی جوامع از نظر اثبات ارزش مذهب بسیار مفید است، شری است كه خیری بزرگتر در آن نهان است. پس
جلد چهارم . ج4، ص: 242
زیاد موجب تأسف نیست، بلكه از جهتی موجب خوشحالی است.

دوم اینكه تجارب و آزمایشها از نظر عامل زمان، متفاوت است.

برخی آزمایشها از نظر زمان به مدت كمی احتیاج دارد ولی برخی آزمایشها [این گونه نیستند] خصوصاً آزمایشهایی كه در مورد جانداران و از نظر زیست شناسی صورت می گیرد مانند آزمایشهای داروین در مورد انتخاب مصنوعی اصلح در مورد كبوتران كه چند نسل متوالی در طول تقریباً دو سال باید بیایند و بگذرند تا نتیجه آزمایش روشن شود. آزمایشهای جامعه شناسی و تاریخی احتیاج به زمان بیشتری دارد، گاهی باید یك قرن و دو قرن زمینه یك آزمایش باشد، زیرا وجود یا عدم عاملی آثارش را پس از دو یا سه یا چند قرن ظاهر می كند آنچنان كه مثلاً ماشین كه در زندگی ظاهر شد امروز پس از دو سه قرن است كه آثارش را در حیات بشر- البته آثار سوء نشان می دهد، یا كمونیسم باید لااقل یك قرن و در طول سه چهار نسل مورد آزمایش قرار گیرد. حضور و غیبت مذهب هم اینچنین است. اسلام حضور خود را در یك آزمایش سه چهار قرنی مورد آزمایش قرار داد. غیاب مذهب هم در دو سه قرن و در طول چند نسل همه به صورت یك آزمایش طولانی دو سه قرنی یك آزمایش است، یعنی غیاب مذهب عملاً پس از دو سه قرن نتیجه خود را ظاهر ساخته است.

اكنون می گوییم اظهارنظر درباره گذشته دین وآزمایشهای تاریخی گذشته باید به این صورت انجام گیرد كه اولاً دین و مذهب (و البته مقصود مذاهب توحیدی است كه وسیله انبیای الهی تبلیغ شده است، خصوصاً اسلام كه یگانه دینی است كه عملاً به واسطه تاریخ روشن و كتاب آسمانی محفوظ و سنت قطع [4]ی نبوی اش قابل
جلد چهارم . ج4، ص: 243
آزمایش تاریخی و اجتماعی و جامعه شناسی است) در برابر دشمنان بشر (یا دشمنان تكامل تاریخی بشر) چه نقشی ایفا كرده است؟ آیا در كنار دشمنان و علیه بشر بوده و یا در كنار بشر و علیه دشمنانش؟ دشمنان بشر عبارت است از ضعف (در مقابل عوامل مضر و خطرناك و سهمناك طبیعت) و جهل و اضطراب (دلهره) و بیماری و فقر وظلم و آز. این دشمنها گرچه همه به نوعی ناتوانی برمی گردد ولی برخی مربوط است به ناتوانی در برابر عوامل خارجی و طبیعی مانند ضعف، جهل، بیماری، فقر، و برخی مربوط [است ] به ناتوانی در مقابل انسانهای دیگر مانند ظلم، و برخی مربوط است به ناتوانی در برابر خود. به عبارت دیگر، انسان در مقابل سه دشمن همیشه در حال مبارزه بوده است: طبیعت، انسانهای دیگر، نفس خود.

اینجا لازم است تجزیه وتحلیلی بشود كه اسلام (زیرا چنانكه گفتیم تنها اسلام است كه برای یك محقق دین شناس و جامعه شناس، به واسطه كتاب و سنت محفوظش و تاریخ روشنش می تواند مورد آزمایش مثبت قرار گیرد) در مقابل این هفت دشمن: ضعف، جهل، دلهره، بیماری، فقر، ظلم، آز، چه منطقی در دستوراتش دارد و عملاً در تاریخ چه نقشی داشته است، مثلاً در رابطه انسان و طبیعت چه گفته و چه كرده است، چه تشویقی به علم كرده و چه فرهنگ و تمدن و علومی به وجود آورده است، درباره بهداشت و سلامت چه منطقی دارد و عملاً خدمات طب اسلامی، تأسیسات طبی در تمدن اسلامی چه بوده است، منطق اسلام در زمینه فقر چیست و در زمینه ثروت چیست و در زمینه اقتصاد چیست، و در زمینه ظلم و عدالت چه منطقی دارد و عملاً حكومتهای اسلامی عدالت اجتماعی را تا چه پایه بالا بردند، و در زمینه آز و حرص و هوا چه منطقی دارد و [5]عملاً چه نفوس مصفا و مزكّایی تربیت كرده است و چه ادبیاتی در این
جلد چهارم . ج4، ص: 244
زمینه به وجود آورده است؟ آنچه گفتیم، درباره آزمایش اول یعنی تاریخ و زندگیِ به علاوه ی مذهب بود. اینك درباره آز [6]مایش دوم یعنی تاریخ و اجتماع و زندگی منهای مذهب بحث كنیم و چنانكه گفتیم قرون جدید و تمدن صنعتی بهترین زمینه این آزمایش است.

اینجا مقدمه ای باید بگوییم و آن این است كه چگونه شد كه جامعه هایی براساس زندگی منهای مذهب به وجود آمد؟ بدون شك رفتار ناهنجار متولیان مذهب مسیح از یك طرف و عكس العمل افراطی برخی پیشروان نهضت علمی و صنعتی جدید از طرف دیگر، موجب این جریان شد و همچنان كه گفتیم از نظر اینكه به هر حال زمینه یك آزمایش عملی تاریخی در مورد دین و مذهب است چندان جای تأسف نیست.

مداخله های بیجای كشیشها، خشونتها، سلب آزادی ها، مبارزه با علم و تحقیق به نام دین، سبب شد كه تدریجاً برخی جامعه ها مثل بلوك شرقی دین را بكلی از صحنه اجتماع خارج سازند و به صورت یك امر قاچاق درآورند، و برخی جامعه های دیگر آن را در كنج كلیساها و معابد محصور كنند و عملاً از صحنه اجتماع خصوصاً از صحنه قوانین حقوقی، جزایی، سیاسی، خانوادگی و بالاخص از صحنه تعلیم و تربیت خارج نمایند و به صورت یك فانتزی، یك امر تشریفاتی- تفنّنی در حاشیه زندگی درآورند. در هر دو مورد، دین از صحنه اجتماع خارج شد؛ در شرق اروپا بكلی طرد شد، در غرب اروپا و بلوك غربی ابقا ولی تحقیر شد، به هر حال از صحنه عملاً خارج شد و در كشورهای اسلامی یا از این تقلید می شود و یا از آن.

به هر حال گروهی پیدا شدند كه گفتند ام الامراض، اعدی عدو، 2 . رجوع شود به كتاب درسهای تاریخ (فصل دین و تاریخ) تألیف ویل دورانت كه بحث عالی از این نظر دارد.
جلد چهارم . ج4، ص: 245
مادر همه دشمنهای انسان جهل است؛ از میان دشمنهای هفتگانه گذشته، شما یكی از آنها را سركوب كنید همه سركوب خواهند شد؛ همه اینها فرزندان این دشمن بزرگند، شیطان بزرگ جهل است؛ ضعف، دلهره، بیماری، فقر، ظلم، آز همه بچه شیطانند، با علم هم بر طبیعت غلبه می كنند و هم بر بیماریها و هم بر دلهره و هم بر فقر و هم بر ظلم و هم بر آز. آزمایش تاریخی دو سه قرنی برای این تز و این فرضیه است، چون عملاً این فرضیه به مورد اجرا گذاشته شد. انصاف این است كه این سخن در مورد برخی از این دشمنها درست بود و سخن تازه ای هم نبود. با علم می توان بر طبیعت غلبه كرد، با علم می توان بر بیماریها غلبه كرد، با علم می توان با فقر مبارزه كرد و بر آن غلبه كرد، ولی آنچه نتیجه این آزمایش را منفی نشان داد این بود كه سه دشمن اساسی و خطرناك بشر یعنی دلهره و دیگر دشمنی انسان با انسان و دشمنی نفس انسان با انسان به هیچ وجه وسیله علم از بین نرفت و انسان نتوانست بر این دشمن وسیله علم پیروز شود، بلكه علم موجب افزایش یكی از این سه دشمن یعنی دلهره و اضطراب شد و وسیله و ابزاری شد در دست دو دشمن دیگر و نتیجتاً غلبه بر آن سه عامل هم بی فایده و یا كم فایده شد، زیرا وسیله ای شد برای ضعیف نگه داشتن (استضعاف) و گرسنه نگه داشتن و غارت كردن و اغفال و بی خبر نگه داشتن و حتی تولید مستقیم یا غیرمستقیم بعضی بیماریها (خلاصه یكی از دشمنها تبعیض بود كه هنوز هم هست) . تا آنجا كه مربوط به طبیعت بود علم وسیله خوبی بود برای تسلط انسان بر طبیعت ولی آنجا كه مربوط به خود انسان بود، برای ساختن انسان وغلبه انسان بر ظلم و آز و بلكه غلبه بر طبیعت انسان این وسیله كافی نبود و بحرانهای اساسی این عصر از اینجا شروع شد. 1 . البته می دانیم كه یك نظریه دیگر هست كه احیاناً طرح می شود مثل آنچه در كتاب جدال با مدعی طرح شده است. مدعی می خواهد بگوید انسان همیشه زبون این دشمنها و خلاصه همیشه بدبخت و بی پناه بوده و هست، پس حیات بیهوده و پو [7]چ است و خودكشی خردمندی است؛ و مجادل می گوید اولاً تكامل سرنوشت انسان است و ثانیاً وضع موجود تقصیر علم نیست، تقصیر ایدئولوژیهای حاكم بر انسان است كه خود آنها ناشی از مالكیت و تضاد اجتماعی و طبقاتی است و جبر تاریخ انسان را (در اثر تكامل ابزار تولید) به آن مرحله می رساند. مطابق این نظریه علم نتوانسته و نخواهد توانست در رابطه انسان با انسان و رابطه انسان با خودش بهبود به وجود آورد، ولی تكامل قهری اجتماعی و پیدایش جامعه بی تضاد و بی طبقه به چنین چیزی قادر است بدون نیاز به دین و ایمان.
جلد چهارم . ج4، ص: 246
عوارض و بحرانهای تمدن عصر ما عبارت است از:

الف. ازدیاد روزافزون آمار خودكشی ها در میان ملتهای پیشرفته تر، علیرغم فراهم شدن بیشتر امكانات مادی كه نشان دهنده این است [كه ] فقر مادی موجب آنها نیست بلكه فقرهای معنوی، خلأهای معنوی، احساس بیهودگی زندگی، عدم تحمل مشكلات و كم ظرفیتی موجب آن شده است. ب. بیماریهای روانی و اختلالات عصبی و برخی بیماریهای جسمی نظیر زخم معده و ز [8]خم اثنی عشر كه ناشی از اختلالات عصبی است و بیماری تمدن نامیده می شود. این بیماریها ممكن است ناشی از ناراحتیهای تمدن ماشینی به عنوان یك عامل مثبت باشد و ممكن است ناشی از فقدان عامل ایمان به صورت یك عامل منفی بوده باشد. یك وقت در مجله «خواندنیها» خواندم كه در آمریكا در حدود هفتصد بیمارستان روانی وجود دارد و روز به روز هم بر مراجعه كنندگان افزوده می شود. پیش بینی می شود كه اگر به این ترتیب بر شمار بیماران روانی افزوده شود، تدریجاً جهان تبدیل به یك دارالمجانین می شود.

ج. هیپی گری، دهن كجی به تمدن و مقررات، پناه بردن به مخدرات كه خود یك پدیده قابل تحلیل مهمی است. البته این در مورد هیپی های اروپا صادق است نه در مورد هیپی های ایران كه صرفاً تقلیدی است میمون وار و ادا درآوردن است. احیاناً پنج هزارتومان خرج می كند كه وسیله خیاط متخصص شلواری شبیه 1 . رجوع شود به ورقه های خودكشی و روزنامه های بریده در این زمینه.
جلد چهارم . ج4، ص: 247
شلوار هیپی ها درست كند كه سر زانویش علامت وصله داشته باشد.

د. پوچی گرایی و نهیلیسم در غیر مظهر هیپی گری كه همه چیز پوچ است و هیچ است و نیكی و بدی یعنی چه؟ چرا آمده ایم و چرا باید حركت كنیم؟ تمدن، انسانیت، اخلاق، معنویت، عدالت، محبت، احسان، همه هیچ است و پوچ چون خلقت هیچ و پوچ است.

هیپی گری جنبه عملی است و پوچی گرایی یك فلسفه نظری است كه باید درباره اش بحث شود.

اینجا خوب است از مقاله آقای دكتر احسان نراقی تحت عنوان «بحرانهای اجتماعی در مغرب زمین» كه سخنرانی مشارٌالیه است در سازمان برنامه و بودجه در تاریخ. . . /52/3 و در شماره 103 مجله نگین، مورخ 30 آذرماه 53 چاپ شده است [استفاده شود. ] در آن مقاله آمده است:

بحران كنونی مغرب از نوع بحرانهای نظیر بحران اقتصادی سال 1329 یا بحرانهای اقتصادی و سیاسی منجر به جنگ جهانی دوم نیست، بلكه بعكس، امروز از نظر اقتصادی مشكلی نیست كه حل شدنی نباشد و از نظر جهانی نیز خطر یك جنگ جهانی تقریباً از میان رفته. . . خاصه اینكه دولتهای بزرگ موفق شده اند همه كانونها و مراكز تصادم و زدوخوردهای احتمالی را از كشورهای خود دور كرده و به كشورهای عقب افتاده منتقل كنند. بحران امروز غرب را نوعی بحران روحی، معنوی، اجتماعی باید دانست و یا به عبارت دیگر نوعی بحران تمدن نامید. البته این مسأله كه وضع كنونی تمدن غرب با دوران انحطاط امپراتوری روم مقایسه شود سابقه ای بس طولانی دارد.

كتاب «تنزل غرب» اشپنگلر:

از زمان كتاب معروف اشپنگلر به 1 . بحث كتاب جدال با مدعی در همین زمینه است كه مدعی طرفدار پوچی و بیهودگی است و مجادل با تكیه به اصل تكامل جبری اجتماعی در آینده، می خواهد پاسخ بگوید.
جلد چهارم . ج4، ص: 248
نام تنزل غرب این فكر زمینه داشته. . . واقعیتهای انكارناپذیر و آشكاری هست كه دلالت بر وجود بحران در شیوه های زندگی و كار و اقتصاد و ارزشها و اخلاقیات وتمدن مغرب دارد. . .

محیط زیست: جامعه امروزی و نحوه كار و زندگی اقتصادی آن، انسان را از بسیاری از مواهب لذت بخش طبیعی جدا كرده است. نزدیك بودن با طبیعت، داشتن روابط ساده و بی تكلف با دیگران، همبستگیهای خانوادگی و غیره همه از جمله لذایذی است كه بشر امروز از آن محروم شده است. مهمترین بحران ناشی از نحوه رفتار و ارتباط انسان با طبیعت این است كه سازمان تولید جدید با چنان بی پروایی به چپاول منابع طبیعت پرداخته كه به خودی خود دو مسأله اساسی پدید آورده است:

یكی آلودگی محیط و دیگری خطر پایان یافتن منابع طبیعی. .

كلوپ رم:

گزارش كلوپ رم: . . . درباره گزارش كلوپ رم بحثهای زیادی درگرفت. . . ولی یكصدا همه معتقد بودند كه تكنولوژی كنونی جامعه غربی به این صورت قابل دوام نیست. خلاصه تحولی كه در فكر غربی پیدا شده اساس آن مبتنی بر این است كه طبیعت منبع بی پایانی نیست كه تا ابد بتوان با سیر صعودی از آن بهره گرفتو2. دانشمندان جهان كه در جلسه یونسكو شركت كرده بودند عقیده داشتند كه اگر مغرب زمین حقیقتاً نگران آینده 1 . رجوع شود به كتاب جهانی از خودبیگانه، نظریه ماكس وبر كه هدف قرار گرفتن پول مقدمه تكامل است. 2 . مسأله اسراف و اینكه چگونه جلو اسراف تمدن را می توان گرفت، بسته است به انصاف انسان و ساختن انسان. اینجا این مسأله مطرح است كه بشر باید به نوعی در مصرف انرژی و منابع طبیعی قناعت به خرج دهد.

اینجا ممكن است ماركسیستها بگویند اسراف معلول اقتصاد كنترل نشده است، معلول مالكیت آزاد فردی است، با مالكیت اشتراكی و تولید كنترل شده و مصرف كنترل شده می توان جلو اسراف را گرفت. این مطلب البته صحیح است ولی در این صورت انسان مانند كودكی است كه به جبر جلو آزادی اش گرفته شود و حال [آنكه ] آنچه مطلوب است این است كه انسان خود اعتدال را انتخاب كند.
جلد چهارم . ج4، ص: 249
است باید كاهش مصرف را از خود شروع كند. .

شهرنشینی:

مسأله شهرنشینی و شهر شدن: . . . در عصر حاضر شهرهای صنعتی جدید چنان وسعتی یافته اند كه افراد در آن خود را مانند غریقی در دل دریا حس می كنند.

كمبود عواطف:

و اصولاً احساس تعلق و وابستگی (میان همشهریان) از بین رفته است، به طوری كه نه تنها ساكنان یك محله بلكه همسایه های دیوار به دیوار نیز باهم بیگانه اند. .

توسعه جنایت و خشونت:

نمونه مشكلاتی كه از لحاظ اجتماعی و روحی در شهرهای بزرگ پدید آمده، توسعه جنایت و خشونت و ناراحتیهای گوناگون دیگری نظیر مشكل زندگی در فضاهای متراكم است.

زندگی در كلوپ و با قمار به جای زندگی در آغوش گرم خانواده:

زندگی خانوادگی: همیشه خانواده ها ساعتها سر میز غذا می نشستند و با یكدیگر گفتگو می كردند ولی اكنون این وضع بكلی تغییر كرده است، برای اینكه مردها عضو كلوپ شده اند و گلف بازی می كنند و بچه ها سوار اتومبیلهای كورسی می شوند و بیشتر مردم با سرعت پول درمی آورند و با همان سرعت هم پولها را خرج می كنند. . . دیگر آن همبستگی خانوادگی وجود ندارد و اعضای خانواده ها منفرد شده اند. . . تحقیقاتی كه چند ماه پیش در زمینه روابط خانوادگی در پاریس به عمل آمد نشان داد كه 9 درصد كودكان 12 تا 14 سال نمی دانند پدربزرگ یا مادربزرگشان زنده اند یا نه. . . پیران، هم از جامعه فعال و هم از زندگی خانوادگی طرد می شوند و به همین جهت وضع آنان در جوامع غربی حالت غم انگیزی پیدا كرده است.

غم انگیزتر اینكه اغلب پیران را به آسایشگاه دائمی یعنی به دهكده ها و مراكز دوردست می فرستند و آنان نیز به علت دوری و نداشتن فرصت عملاً از دیدار فرزندانشان محروم می شوند. این حالت كمبود رابطه و محبت از لحاظ پیران بسیار مسأله مهم و دردناكی است. . . مسأله دیگر اینكه كودك در جامعه جدید با پدر و مادر خود نیز تماس زیاد ندارد تا چه
جلد چهارم . ج4، ص: 250
رسد به بزرگسالان و خویشاوندان. . . شكی نیست كه سستی بنیان معنوی خانواده ها نتیجه افراط در فردگرایی (اندیویدوالیسم) و اشاعه و تقویت این فكر است كه هدف و آرمان هركس منحصراً و به تنهایی ضامن موفقیت شخصی است.

انبوه منزوی:

به همین جهت است كه جامعه شناس آمریكایی، ویزمن، جامعه آمریكا را «انبوه منزوی» می خواند.

طغیان جوانان:

طغیان جوانان: . . . چه به صورت طغیانهای خشونت آمیز و چه به صورت ملایمتر، مثلاً به صورت نهضت هیپی ها. باید گفت كه این طغیان در درجه اول تظاهر یك سلسله ناسازگاری و ناهماهنگی و شك و تردید نسبت به شعایر و هدفهای اساسی جامعه غربی بود.

ریشه طغیان جوانان:

در حقیقت این طغیان یادآور این نكته بود كه جامعه غربی تمایلات درونی و احساسات و نیازهای روحی و اساسی انسان را نادیده گرفته و سعادت فرد را فدای وسایل و ابزار و آلات و میزان تولید كالا كرده است. . . تاریخ گذشته تمدنها به ما نشان می دهد كه همواره فداكاری و كفّ نفس و ازخودگذشتگی در راه آرمانهای جمع برای نسل جوان از تأمین نظریات مادی لذت بخش تر بوده است. . . در هر حال عصیان جوانان در مغرب زمین كه در سالهای اخیر پدیدار شده و یكی از علایم بروز بحران در این سرزمین است، نشانه ای است از اینكه رفاه مادی موجب تأمین آسایش واقعی انسان نیست.

جامعه های در حال توسعه:

خلاصه و نتیجه: . . . بحرانهایی كه در پنج شش سال اخیر در ممالك پیشرفته ظهور كرده موجب شده كه برنامه ریزان و اقتصاددانان همه متوجه این مطلب شوند كه اصول زندگی و ارزشهای جوامع غربی را نمی توان برای ابد و برای عموم ملل، اصیل پنداشت. جوامع در حال توسعه باید به سوی جهات و هدفهای دیگری توجه كنند و اولویتهایشان را خود تعیین كنند و بسا كه در بسیاری از امور باید تجدید نظر كنند، یعنی دیگر
جلد چهارم . ج4، ص: 251
لزوماً تمام شئون زندگی غربی را مد نظر قرار ندهند و به مبانی سنتی جامعه خود هم احترام بگذارند و نهادهای اجتماعی مفید را حفظ كنند. .

سه كنترل از دست رفته:

. . . اگر بخواهیم بحران فعلی را در یك مقیاس جهانی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم به یك نكته اساسی پی خواهیم برد و آن این است كه گویی بشر درباره سه امر حیاتی كنترل خود را از دست داده است: اول كنترل جمعیت. دوم كنترل سیستم تولید یعنی تكنولوژی كه فی نفسه منطق خاصی پیدا كرده است و این نكته مسلم شده است كه پیشرفت خودبه خود تكنولوژی موجب افزایش بیكاری است.

توسعه واقعی (ر. ك. ورقه های مفهوم تكامل):

سوم وضع مصرف؛ یعنی قبل از آنكه نیازهای اساسی جامعه ارضا شود، اشاعه الگوها و مدلهای مصرفی تجملی غیرضروری از یك طرف موجب برهم زدن تعادل میان مصرف و احتیاج است و از طرف دیگر موجب تبذیر و اسراف در مواد اولیه و آلودگی محیط است.

آزادی انسان و تحقق یافتن شخصیت او (انسان شدن):

مدل رشد اقتصادی اروپای [9]ی و آمریكایی بیشتر متوجه این نكته بوده است كه قدرت بشر را در مقابل طبیعت افزایش دهد و كاری به رابطه انسان با انسان نداشته باشد. در حقیقت هدف آن، مبارزه با طبیعت و تسخیر آن است. این مبارزه گرچه بشر را از قید طبیعت آزاد كرد ولی او را در قیدهای دیگر قرار داد. اما امروز این مسأله مطرح است كه توسعه صرفاً یك امر تكنیكی و فنی نیست، ابعاد انسانی هم در كار می آید كه باید در هر برنامه ریزی در نظر گرفته شود. آنچه از این مطالب نتیجه 1 . ممكن است كمونیستها همین را دلیل ضرورت مصرف كنترل شده بدانند. 2 . البته و از طرف دیگر [موجب ] از خود بیگانگی انسان است كه وسایل ارتباط جمعی همه مساعی خود را صرف ساختن انسان مصرفی می كنند. 3 . با توجه به آنچه در ورقه های تكامل اجتماعی انسان در تاریخ گفته ایم، یكی از نشانه های تكامل مطلقاً استقلال و آزادی است. انسان در مقابل طبیعت استقلال و آزادی به دست آورده ولی انسان در مقابل انسان و انسان در مقابل حیوانیت خود هنوز در اسارت است.
جلد چهارم . ج4، ص: 252
می شود این است كه آزادی انسان و تحقق یافتن شخصیت او هدف اصلی هر توسعه باید باشد. تحریك حرص و آز، میل به تراكم مالی و دسترسی به آخرین فرآورده های فنی كم كم از حالت وسیله رفع احتیاج به حالت وسیله ارضاء بوالهوسی در می آید. . . انسان ممكن است خیلی چیزها داشته باشد، رضامندی و سعادت فرد امری است مافوق داشتن.

در روزنامه اطلاعات مورخه /52/122 صفحه 5 و 17، مقاله ای تحت عنوان «هیولای رها شده» به قلم آرنولد توین بی، ترجمه فرید جواهر كلام درج شده بود ك [10]ه خیلی جالب است.

می نویسد:

در كتابهای مذهبی می خوانیم كه «. . . و خداوند پس از خلق آدم و حوا به آنان فرمود بارور و كثیر شوید و سراسر زمین را فراگیرید و بر ماهیان دریا و مرغان هوا و هر جنبنده دیگر بر روی زمین فرمانروایی كنید. » این جریان تا زمانی بود كه آدم و حوا در باغ بهشت بودند و از نعمتهای آن بهره ور می شدند، اما همینكه مرتكب خطا شدند و از میوه ممنوعه تناول كردند خداوند آنها را از باغ بهشت اخراج كرد و به آنان فرمود: «از این پس باید با عرق جبین و كد یمین نان به دست آورید و بخورید، این كیفر خطایی است كه مرتكب شده اید» . . . ولی نسلهای بعدی آدم و حوا بزودی این كیفر سنگین را فراموش كردند و نان خوردن با عرق جبین و كد یمین را امری مسلّم فرض كردند و چیزی نگذشت كه خود را با محیط خویش هماهنگ ساختند و از زیباییهای طبیعی و منابع سرشاری كه 1 . مقایسه شود میان این نظر و نظریه ماكس وبر در كتاب جهانی از خود بیگانه كه هدف قرار گرفتن پول را مایه تكامل می داند! ! !
جلد چهارم . ج4، ص: 253
این كره جالب در اختیارشان گذاشته بود حداكثر استفاده را بردند. این جریان قرنها وقرنها ادامه یافت. اقوام و نژادهای گوناگون بشری در گوشه و كنار جهان به شادی و خوشی و با استفاده از مظاهر طبیعت به زندگی خویش ادامه می دادند. با آنكه اكنون در باغ بهشت بسر نمی بردند، معهذا مطابق دستور خداوند بارور و كثیر می شدند و بر ماهیان دریا و مرغان هوا و سایر جانداران فرمان می راندند. آنها آنقدر با طبیعت و زندگی طبیعی نزدیك بودند كه خود را جزئی از طبیعت می دانستند، بلكه طبیعت را به منزله یك الهه و مظهری از خداوند می دانستند. . . چشمه سارهای زلال، رودخانه های باشكوه و تمیز، جنگلها و مراتع، منابع و معادن زیرزمینی، كوهستانهای مصفا، اقیانوسهای بكر و دست نخورده و حتی پدیده هایی چون رعد و برق و آتشفشان و زلزله، همگی مظهر و سمبلی از ذات خداوند به نظر آنها آمد. . . این سیر طبیعی ادامه یافت و در خلال آن انسان رفته رفته متمدن می شد، با علم آشنا می گشت و آن را در خدمت خود و طبیعت به كار می برد. انسان متمدن و دانشمند نیز چند هزارسالی از زندگی خود لذت برد و رفته رفته می كوشید از این كره زیبا و متعادل، بهشت دیگری برای خود ترتیب دهد كه ناگهان خطایی دیگر مرتكب شد بس عظیم تر و وحشتناك تر، و به گمان من این خطا چیزی نیست جز انقلاب صنعتی. اگر آن انسانهای مغرب زمینی كه انقلاب صنعتی را بنیان گذاردند می دانستند دست به چه خطایی زده اند، هرگز كار خود را به پایان نمی رسانیدند. با ارتكاب این خطای بزرگ. . .
[1] . رجوع شود به ورقه های مفهوم تكامل در تاریخ.

رجوع شود به ورقه های مهدی موعود- امدادهای غیبی، شماره 12. در آنجا با بیانی دیگر سیر زندگی به سوی بن بست كه یا نیستی است یا با دست غیبی، ذكر شده است.
[2] . بحث درباره آینده دین یكی از شعب بحث درباره آینده بشریت است كه تحت عناوین آینده علم، آینده تمدن در بحث «آینده تاریخ» و بحث «تاریخ و تكامل» یا «تاریخ به منزله پیشرفت» در كتب فلسفه تاریخ و كتب جامعه شناسی مورد بحث قرار می گیرد (رجوع شود به ورقه های تكامل اجتماعی انسان در تاریخ) .

البته بحث درباره آینده دین مستلزم بحث درباره آینده تأسیسات اجتماعی و دنیایی دین یعنی روحانیت هم هست كه آینده روحانیت چیست؟ آینده روحانیت وضع دیگری دارد و منفك است از آینده دین. آینده دین به این نحو است كه زندگی باید خود را با دین منطبق سازد ولی سرنوشت روحانیت به این است كه روحانیت خود را با موازین صحیح زندگی جدید منطبق سازد وگرنه تباه می شود.
[3] . رجوع شود به كتاب آینده نامعلوم تمدن، تألیف توین بی، ترجمه فرهنگ جهان پور، از نشریات دانشگاه اصفهان.
[4] . برخی از علمای جدید بیشتر مذهب [را] به صورت تجربی و آزمایش نقش عملی مذهب در زندگی بشر مطالعه كرده اند، مثل نویسنده كتاب مذهب در رویدادهای بشری و مثل ویلیام جیمز در دین و روان.
[5] . همان طوری كه در ورقه های تاریخ- نقش انبیا در تحول تاریخ گفته ایم، در گذشته و حال به صورت بزرگترین قدرت ملی بوده است.
[6] . یعنی تاریخ. رجوع شود به ورقه تاریخ نقش انبیا در تحول تاریخ.
[7] . این خود مقدمه مستقل دیگری است علاوه بر دو مقدمه گذشته، یعنی اینكه تاریخ لابراتوار آزمایش مسائل اجتماعی است و آزمایش دو گونه است، دیگر اینكه آزمایشها گاهی قصیرالمدة است، یكساعته، یك روزه و دو روزه است (مثل آزمایش خون) و گاهی چند قرنی است.
[8] . رجوع شود به ورقه های تكامل اجتماعی انسان در تاریخ.
[9] . رجوع شود به مقاله «دین و دنیا» در كتاب جهانی از خود بیگانه.
[10] . باید توجه داشت كه پیغمبر اكرم مخصوصاً درباره نفس امّاره می فرماید: اعدی عدوك نفسك التی بین جنبیك.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است