در فرمان معروف مالك اشتر می نویسد (ج 4، ص 43 و 44) : .
و لاتدفعنّ صلحاً دعاك الیه عدوك و للّه فیه رضیً، فان فی
الصلح دعة لجنودك و راحة من همومك و امناً لبلادك ولكن
الحذر كل الحذر من عدوك بعد صلحه فان العدو ربما قاربجلد نهم . ج9، ص: 257
لیتغفل، فخذ بالحزم و اتهم فی ذلك حسن الظن و ان عقدت
بینك و بین عدوك عقدة او البسته منك ذمة، فحط عهدك
بالوفاء و ارع ذمتك بالامانة و اجعل نفسك جنة دون ما
اعطیت(ای من العهد)فانه لیس من فرائض اللّه شی ء الناس
اشد علیه اجتماعاً مع تفرق اهوائهم و تشتت آرائهم من تعظیم
الوفاء بالعهود و قد لزم ذلك المشركون فیما بینهم دون المسلمین
لما استوبلوا من عواقب الغدر، فلا تغدرن بذمتك و لاتخیسنّ
بعهدك و لاتختلنّ عدوك فانه لایجترئ علی اللّه الاّ جاهل شقی
و قد جعل اللّه عهده و ذمته امناً افضاه بین العباد برحمته و حریماً
یسكنون الی منعته و یستفیضون الی جواره، فلا ادغال و لا
مدالسة و لا خداع فیه و لا تعقد عقداً تجوز فیه العلل. . . .
فرق كسانی مانند علی با كسانی مانند معاویه این است كه
مسئولیتی كه هركدام برای خود قائلند فرق می كند. یكی مثل معاویه
فقط خود را مسئول منافع و مطامع دنیوی خود می داند، تنها خود را
مسئول این می داند كه زمام امور را به دست بگیرد، تنها در مقابل
زمامداری اگر كوتاهی كند یا شكست بخورد احساس شرمندگی
می كند و بس. و یك نفر دیگر مثل علی خود را مسئول مصالح همه ی
افراد می داند، در مقابل خیر عموم اگر شكست بخورد احساس
شرمندگی می كند، خود را مسئول مصالح همه ی مردم می داند
[1]و
بلكه تنها درباره ی منافع شخص خودش است كه احساس مسئولیت و
شرمندگی نمی كند؛ مانند پدری كه با بچه هایش سر سفره نشسته اند،
آن پدر در خودش مسئولیت شكم همه ی فرزندان را بعلاوه ی مسئولیت
سلامت و ادب آنها احساس می كند. تنها چیزی كه چندان به آن
اهمیت نمی دهد سیری شكم شخص خودش است. اما هریك از آن
جلد نهم . ج9، ص: 258
بچه ها فقط خود را مسئول شكم شخص خود می دانند، حتی خود را
مسئول سلامت و تربیت و ادب خود هم نمی دانند. آنها خود را مسئول
شكم، آنهم در زمان حال می دانند، حتی فكر زمان استقبال را هم
نمی كنند اما پدر، هم مسئول شكم این فرد است و هم مسئول شكم
سایر افراد، هم مسئول شكمهاست و هم مسئول بهداشت و تربیت، هم
مسئول زمان حال است و هم مسئول زمان استقبال. .
در سیاست ماكیاولی معاویه ای دو چیز بكلی ملغی است: یكی
راستی و درستی به معنای عام كه شامل وفا و فتوت و سایر اخلاق
كریمه است، و یكی رحم و شفقت. اكثر سیاستمدارهای دنیا بلكه
همه ی سیاستمدارهای دنیا این دو چیز را كنار گذاشته اند. سیاست
دینی عبارت است از «پاسداری معنویات» و رعایت عدل به معنی
واقعی كه اساسش این است:
و لایجرمنّكم شنآن قوم علی ألاّ تعدلوا.
واقعاً عدالت به صورت ناموس و مورد كمال احترام واقع شود. .
از این نظر باید گفت كه اهل حق و پاسداران نوامیس اجتماع
بشری به منزله ی مهندسین یك ساختمان اند كه با هزاران زحمت و
دقت و نازك اندیشی و نازك كاری، بنایی از قبیل سد یا كاخ را
می سازند و منفعت طلبان مانند یك عده مخرب هستند كه با دینامیت
یا كلنگ به جان این بنا می افتند و زحمات چندساله را در دو روز از
بین می برند.
[1] علی پاسدار حقایق زندگی است كه امروز هم ماها در پرتو همان حقایق، زندگی
می كنیم. فرق است بین دزد و پاسبان یا بین گرگ و چوپان. منطق این دو تا دو منطق
است و با هم قابل مقایسه نیست.