1. سخن آن حضرت: .
(ای فلان)اتق اللّه و قل الحق و ان كان فیه هلاكك، فان فیه
نجاتك و دع الباطل و ان كان فیه نجاتك، فان فیه هلاكك. .
2. زیاد مكرر می كرد: .
اللّهم انی اسئلك الراحة عند الموت و العفو عند الحساب. .
3. جواب آن حضرت به فضل بن ربیع: .
لیس لی مال فینفعنی و ما خلقت سؤولاً. .
4. سختیها مثل كیمیا فلزات را تبدیل می كند، مثل آتش تصفیه و
جلد نهم . ج9، ص: 356
تخلیص می كند، مثل. . . تحریك و تهییج می كند. .
5. اشعار مولوی:
ای جفای تو ز دولت خوبتر
و انتقام تو ز جان محبوبتر
نار تو این است نورت چون بود
ماتم این تا خود كه سورت چون بود
از حلاوتها كه دارد جور تو
وز لطافت كس نیابد غور تو
. . . عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد
ای عجب من عاشق این هر دو ضد
ایضاً مولوی:
هست حیوانی كه نامش اُسغر است
كو به زخم چوب، زفت و لُمتر است
تا كه چوبش می زنی به می شود
او ز زخم چوب فربه می شود
نفس مؤمن اسغری آمد یقین
كو به زخم چوب زفت است و سمین
زین سبب برانبیا رنج و شكست
از همه خلق جهان افزونتر است
تا ز جانها جانشان شد زفت تر
كه ندیدند آن بلا قومی دگر
ایضاً مولوی:
پوست از دارو بلاكش می شود
چون ادیم طایفی خوش می شود
گر نه تلخ و تیز مالیدی در او
گنده گشت و ناخوش و ناپاك بود
آدمی را نیز چون آن پوست دان
از رطوبتها شده زشت و گران
جلد نهم . ج9، ص: 357
تلخ و تیز و مالش بسیار ده
تا شود پاك و لطیف و با فره
ور نمی تانی رضا ده ای عیار
كه خدا رنجت دهد بی اختیار
كه بلای دوست تطهیر شماست
علم او بالای تدبیر شماست
6.
الا و ان الشجرة البرّیة. . . .
7.
اللّهم انی اعوذ بك من مضلات الفتن. .
8. عبادتها نوعی ورزش روحی است. .
9.
منتهی الآمالص 178: هارون یحیی بن خالد را فرستاد كه برود
نزد موسی بن جعفر و آهن را از آن حضرت بردارد و سلام برساند و
بگوید: .
یقول لك ابن عمك انه قد سبق منی فیك یمین انی لا اخلیك
حتی تقر لی بالاسائة و تسئلنی العفو عما سلف منك و لیس
علیك فی اقرارك عار و لا فی مسئلتك ایای منقصة. . . .
. . . جواب آن حضرت كه مردنم نزدیك است و از اجلم یك هفته
بیشتر باقی نمانده است. .
10. نشان دادن دست خود به طبیب (
منتهی الآمالص 178) .
ابن اثیر در
الكاملجلد 8، صفحه ی 59 ضمن حوادث سال 443
فتنه ای میان شیعه و سنی و مخصوصاً حنابله نقل می كند كه به
مناسبت نوشتن اهل كرخ بر برج و باروهای زرین خود «محمّد و علی
خیر البشر» پدید آمد و منجر شد به حمله ی حنابله به قبر مطهر حضرت
موسی بن جعفر و حضرت جواد و احراق ضریح و حتی نبش قبر
(اگرچه محل قبر را در اثر خرابی نتوانستند پیدا كنند) برای حمل
جنازه ها به محله ی خودشان پهلوی احمد بن حنبل.
جلد نهم . ج9، ص: 358
در مجله ی آستان قدس، شماره ی 14 اردیبهشت 42، دكتر مهدی
محقق از كتاب
السیرة المؤیدیةمؤیدالدین شیرازی نقل می كند كه
مؤیدالدین قصیده ای در رثاء این حادثه سروده است و قسمتی از
اشعارش را نقل كرده است به این شرح: . . .
[1]
[1] [در نسخه ی اصل دستنویس مطلب ناتمام است. ]