در
کتابخانه
بازدید : 816723تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد نهم
مقدمه
Expand سیره نبویسیره نبوی
Expand امامتامامت
Expand امام علی علیه السلامامام علی علیه السلام
Expand حضرت فاطمه علیها السلامحضرت فاطمه علیها السلام
Expand امام حسن علیه السلامامام حسن علیه السلام
امام سجاد علیه السلام
Expand امام صادق علیه السلامامام صادق علیه السلام
Expand موسی بن جعفر علیه السلامموسی بن جعفر علیه السلام
Expand امام رضا علیه السلامامام رضا علیه السلام
Collapse مهدی موعودمهدی موعود
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. تعریف غیب: غیب آن چیزی است كه از ما مستور است و در درون پرده است. حافظ می گوید:
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می كنند
خیام می گوید:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین خط معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
در بعضی تعبیرات حدیثی یا روایی «استار الغیوب» داریم. این پرده چه پرده ای است؟ مسلّماً جز پرده ی جهل نیست. .

در مقاله ی «دستی از غیب» به قلم آقای طباطبایی (شماره ی 3 ماهانه ی مكتب تشیع) می گوید: .

علل و شرایطی كه در پس پرده ی جهل انسان پنهان و برای انسان
جلد نهم . ج9، ص: 414
پوشیده است غیب نامیده می شود، چنانكه مجموعه ای كه از معلومات و مجهولات تركیب یابد باز برای انسان پوشیده و غیب است و اطلاعی كه انسان از عالم غیب دارد همین اندازه است كه پرده و پس پرده ای هست كه پیكره ی زندگی وی با او بی ارتباط نیست.
.

در تفسیرالمیزانجلد 7، صفحه ی 127 ذیل آیه ی كریمه یو عنده مفاتح الغیب. . . می فرماید: .

. . . صدر الآیة یتعرض للغیوب التی هی واقعة فی خزائن الغیب تحت استار الخفاء و اقفال الابهام و قد ذكر اللّه سبحانه فی قوله: و ان من شی ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم. ان التی فی خزائن الغیب عنده من الاشیاء امور لایحیط بها الحدود المشهودة فی الاشیاء و لایحصرها الاقدار المعهودة و لا شك انها انما صارت غیوباً مخزونة لما فیها من صفة الخروج عن حكم الحد و القدر فانا لانحیط علماً الاّ بما هو محدود مقدّر و اما التی فی خزائن الغیب من الاشیاء فهی قبل النزول فی منزل الشهود و الهبوط الی مهبط الحد و القدر و بالجملة قبل ان یوجد بوجوده المقدر له غیر محدودة و لا مقدرة مع كونها ثابتة نوعاً من الثبوت عنده تعالی علی ما تنطق به الآیة.

اشیاء از غیب (وجودنا محدود) به شهادت (وجود محدود) نازل می گردند:

فالامور الواقعة فی هذا الكون المشهود المسجونة فی سجن الزمان هی قبل وقوعها و حدوثها موجودة عنداللّه ثابتة فی
خزائنه نوعاً من الثبوت مبهماً غیر مقدر و ان لم نستطع ان نحیط بكیفیة ثبوتها. فمن الواقع فی مفاتح الغیب و خزائنه الاشیاء قبل حدوثها و استقرارها فی منزلها المقدر لها من منازل الزمان. .

و لعل هناك اشیاء آخر مذخورة مخزونة لاتسانخ ما عندنا من الامور الزمانیة المشهودة المعهودة. و لنسمّ هذا النوع من الغیب
جلد نهم . ج9، ص: 415
غیر الخارج الی عرضة الشهود بالغیب المطلق.
.

غیبهای غیر نازل:

و اما الاشیاء بعد تلبسها بلباس الخلق و الوجود و نزولها فی منزلها بالحد و القدر فالذی فی داخل حدودها و اقدارها یرجع بالحقیقة الی ما فی خزائن الغیب و یرجع الی الغیب المطلق و اما هی مع ما لها من الحد و القدر فهی التی من شأنها ان یقع علیها شهودنا و یتعلق به علمنا فعند ما نعلم بها تصیر من الشهادة و عند ما نجهل بها تصیر غیباً و من الحری ان نسمّیها عند ما تصیر مجهولة لنا غیباً نسبیاً. . . .

2. آیه یالذین یؤمنون بالغیب. .

مشخِّص و ممیّز طرز تفكر دینی و اسلامی ما از طرز تفكر مادی و حسی دیگران ایمان به غیب است، آنهم نه تنها ایمان به غیب به معنی وجود غیب و اینكه غیر از شهادت غیبی هم هست. اگر تنها این می بود لزومی نداشت كه ما اعتقاد و ایمانی به غیب داشته باشیم.

ایمان و اعتقاد مقدمه ی عمل و برای عمل است، از آن جهت است كه تأثیر و رابطه ای با ما دارد. یا باید ما به سوی غیب رهسپار باشیم كه:

انّا الیه راجعونو یا باید غیب به سوی ما نازل باشد كه: و ان من شی ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله الاّ بقدر معلوم.

معنی ایمان به غیب: ایمان به وجود غیب و به مددهای غیبی:

ایمان به غیب از آن جهت لازم است كه رابطه ی عملی میان غیب و شهادت هست. مددهای غیبی گاهی در شرایط و احوال مخصوصی دستگیری می كند. در حقیقت، ایمان به غیب شامل دو جهت است:

ایمان به وجود غیب و نامحدود و مافوق مكان و زمان، دیگر ایمان به مددهای غیبی. .

در سوره ی حمد می خوانیم: «ایاك نعبد و ایاك نستعین» . ایاك نستعینكه مفید حصر هم هست، استمداد و استعانت از خداست كه غیب الغیوب نامیده می شود.

غیب مطلق و غیب نسبی:

3. در نمره ی 1 گفتیم كه غیب یا مطلق است یا نسبی. غیب مطلق ناشی از نامحدودی و سعه ی وجودی است، برخلاف غیب نسبی كه با
جلد نهم . ج9، ص: 416
محدودیت نیز سازگار است. .

اكنون می گوییم كه غیبهای محدود ممكن است از محدودیت بیشتر ناشی شود. مثلاً گردویی كه از درخت گرفته می شود فقط پوست سبز آن دیده می شود، در درون آن پوست چوبی قرار گرفته و در درون پوست چوبی مغز قرار گرفته است. علی هذا پوست چوبی غیب است و مغز غیبِ غیب است. ولی خدا كه غیب الغیوب است درست نقطه ی مقابل است، یعنی فوق لایتناهی است بما لایتناهی. خدا در درون و محاط نیست بلكه محیط است، محیط بر برون و درون است. غیب نسبی چون از محدودیت ناشی می شود، با محاط بودن سازگار است برخلاف غیب مطلق. .

4. در باب غیب [1]مطالب و سخنانی هست: .

یكی اینكه اساساً آیا غیب و پشت پرده ای وجود دارد یا هرچه هست همین روی پرده است؟ چنانكه می دانیم اختلاف دو طرز تفكرالهی و مادی در درجه ی اول در همین قسمت است كه آیا پشت پرده ای وجود دارد یا ندارد؟ آیا همین صفحه ای كه اكنون از جهان می بینیم یعنی صفحه ای كه با حواس خود با آن ارتباط داریم، تنها صفحه ی موجود عالم است یا آنكه وجود و هستی صفحات دیگر هم دارد، پرده ی محسوس ماورائی هم دارد؟ یك وقت می گوییم: انسان، حیوان، درخت، ماه، خورشید، ستاره، زمین، دریا، كوه، صحرا؛ یك وقت می گوییم: خدا، فرشته، وحی، رسالت، برزخ، قیامت، قضا، قدر، الهام، هدایت و غیره. .

مطلب دیگر این است كه اگر واقعاً غیبی در كار هست آیا آن غیب در كار شهادت مداخله ای دارد یا ندارد؟ و همچنین آیا شهادت
جلد نهم . ج9، ص: 417
در غیب اثر می گذارد یا نمی گذارد؟ .

مطلب سوم این است كه آن تأثیرات از چه نوعی است و چه نمونه هایی دارد؟ *.

مطلب چهارم این است: شرایط مددهای غیبی چیست؟ .

آیا در احوال بالخصوصی كمكهای غیبی می رسد یا نه؟ شرایطش چیست؟ :

البته بحث ما در مطلق تأثیرات غیبی نیست، مثلاً آیا در نزول باران غیب مؤثر است یا نه؟ بحث ما در امدادهای غیبی در زندگی بشر است و همان طوری كه عنوان بحث نشان می دهد، می خواهیم ببینیم آیا چنین است كه در شرایط و احوال بالخصوصی كمكهای غیبی و تأییدات غیبی به سراغ فرد انسان یا جامعه ی انسان بیاید؟ .

زندگی معنوی با انتظار كمك و تأیید غیبی توأم است:

اساساً زندگی معنوی و دنیوی توأم با انتظار و امید به كمكها و تأییدات غیبی است: .

ان تنصروا اللّه ینصركم و یثبت اقدامكم. .

نحن نقصّ علیك نبأهم بالحق انهم فتیة امنوا بربهم و زدناهم هدی. و ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا فقالوا ربنا رب السموات و الارض. . . .

و من یتوكل علی اللّه فهو حسبه. . . .

الاّ تنصروه فقد نصره اللّه اذ اخرجه الذین كفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان اللّه معنا. .

والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا. .

و الذین اهتدوا زادهم هدی و اتیهم تقویهم.
جلد نهم . ج9، ص: 418
تجربه های شخصی:

این موضوعات همه بستگی دارد به تجربیات شخصی فرد در زندگی و بستگی دارد به اینكه انسان عملاً دیده باشد كه در عمر چه تفضلاتی به او شده، چه هدایتها شده. .

5. این تیتر (امدادهای غیبی. . . ) ممكن است توهّماتی در بعضی افراد به وجود بیاورد و ممكن است خیال كنند ما می خواهیم مباحثی از قبیل تسخیر جن و احضار ارواح و امثال اینها را مورد بحث قرار دهیم و قهراً عده ای خواهند گفت: ای بابا، دیگر در عصر موشك و رادار و بمبهای مداری این حرفها یعنی چه؟ باید عرض كنم كه اولاً نباید علم (علم كه نه، نام علم) در ما اثر جمود ببخشد و حس تحقیق را از ما بگیرد. لازمه ی علم این است كه بی دلیل چیزی را قبول نكنیم.

اما نام علم نباید در ما روح انكار بلاجهت و یا جمود و اعراض از تحقیق را به وجود آورد. یك خاصیت دین این است كه دورنماهایی به انسان نشان می دهد كه علم حتی از تصورش عاجز است، اما همینها كم كم به علم و عالِم دل و جرأت می دهد. به قول ویلیام جیمز دین همیشه دنیای دیگری را ارائه داده و افق فهم و دید بشر را وسیعتر كرده است. ما نمی خواهیم پیشنهاد كنیم كه هرچه به نام غیب و غیره گفته می شود بپذیرید اما می گوییم حس تحقیق خود را از دست ندهید. از نظر فلسفه، غیب قبل از شهادت مورد قبول است، زیرا نامحدود بر محدود تقدم دارد زیرا وجود مساوی است با نامحدودی و عدم از تأخر و معلولیت پیدا می شود. .

لهذا ما ناچاریم اول غیب را تعریف كنیم و سپس معنی و نوع امداد را بیان كنیم. بدیهی است كه وقتی كه موضوعی (مثلاً غیب) شناخته شد، فعل و اثر او (مثلاً امداد) معلوم می شود چه نوعی است. اما غیب. . .

دو بحث درباره ی امدادهای غیبی:

6. در باب امداد غیبی در دو قسمت باید بحث كرد: یكی اینكه آیا جهان ماكه جهان طبیعت است اساساً از جای دیگر مدد می گیرد و یا احتیاجی به مدد گرفتن از جای دیگر نیست، آنچه خود دارد یعنی سرمایه های خودش برای خودش كافی است؟ من وارد این بحث كه
جلد نهم . ج9، ص: 419
در حقیقت بحث درباره ی این است كه آیا خدا و ماوراء طبیعتی هست یا نه و آیا طبیعت متكی به ماوراء طبیعت است و از آنجا مرتب فیض می گیرد یا نه (كه همان ماتریالیسم است) بحث نمی كنم. همین قدر به طور اشاره عرض می كنم كه اگر اینكه می گویند پس از تجزیه و تحلیل های علمی و فلسفی معلوم شده همه ی اشیاء طبیعت مظاهر مختلف حركت می باشند و چیزی كه حركت نباشد و از حركت ناشی نشده باشد وجود ندارد.

مددهای مستمر طبیعی:

به عبارت دیگر جهان یك واحد حركت است [درست باشد] باید قبول كنیم كه امدادهای غیبی دائماً به این عالم می رسد و جهان ما مستمراً و دائماً در حال مددگیری و فیض یابی است. «جهان حركت است» مساوی است با اینكه بگوییم جهان یك واحد فیض گیری و استفاضه و استمداد است، چون حركت جز نبودن و شدن یعنی حدوث مستمر چیزی نیست. پس، از این نظر جهان ما یك واحد استمداد و استفاضه است. مولوی می گوید:
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا.
لطفهای خاص در زندگی بشر:

از این بگذریم. بحث ما درباره ی امدادهای غیبی به عالم نیست، بحث ما در امدادهای غیبی در زندگانی بشر است، یعنی عنایتها و لطفهای خاصی كه به بشر از آن نظر كه مسیر خاصی و كمالات خاصی دارد می شود. به اصطلاح دیگر، بحث ما در رحمت رحمانیه نیست كه شامل همه ی مخلوقات و همه ی موجودات است، بحث ما درباره ی رحمت رحیمیه است كه نوعی خاص از امداد است و مخصوص بشر است. .

قطع نظر از اینكه این عالم تمام هستی و تار و پودش امدادهای غیبی است، انسان تمام هستی و تار و پودش امداد غیبی است، و ان من شی ء الاّ عندنا خزائنه و ما ننزله الاّ بقدر معلوم، چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی. . . قطع نظر از اینها می خواهیم علائم و نشانه هایی از عنایات غیبی در زندگی انسان پیدا كنیم و ببینیم چه دلیلی هست كه احیاناً عنایتهای غیبی و دستهای غیبی ظاهر می شود.
جلد نهم . ج9، ص: 420
مددهای خصوصی بر دو نوع است:

امداد در قوّت و امداد در هدایت
:

7. عنایتهای غیبی و امدادهای غیبی در زندگی بشر از دو راه ممكن است صورت بگیرد: یكی از این راه كه بر نیروی او افزوده شود، ضعف او جبران شود. مفهومایاك نعبد و ایاك نستعینهمین است و لهذا اعتماد به خدا و استعانت از خدا نه تنها با اعتماد به نفس منافات ندارد، بلكه بیشتر انسان را متكی به خود می كند. در دعای كمیل كه می خوانیم: یا ربّ یا ربّ یا ربّ، قوّ علی خدمتك جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحیاین نوعی استمداد است و همچنین: واجعل النور فی بصری و السلامة فی نفسیاز این قبیل است. اماوالبصیرة فی دینی و الیقین فی قلبی و الاخلاص فی عملیاز نوع دوم است و آن عبارت است از امداد در هدایت و روشنایی. پس دو نوع امداد است: یكی امداد در قوّت، دیگر امداد در هدایت. .

8. آیه یالذین یؤمنون بالغیب. . . .

حدیثلو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد. . . در واقع مفاد «اذ مقتضی الحكمة و العنایة- ایصال كل ممكن لغایة» است. .

آیه یلقد ارسلنا رسلنا بالبینات. . . لیقوم الناس بالقسطنیز هدف كلی كه حتماً باید تحقق بپذیرد در آن ذكر شده است. .

حدیث نبوی:

یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض:

یبعث فی امتی (المهدی) علی اختلاف من الناس و زلازل فیملأ الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً، یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض(هم خدا هم خلق)، یقسم المال صحاحاً. فقال له رجل: ما صحاحاً؟ قال: بالسویة بین الناس. قال: و یملأ اللّه قلوب امة محمّد غنی و یسعهم عدله [2].

9. موضوع جنگهای بسیار خونین و خطرناك در مقدمه ی ظهور
جلد نهم . ج9، ص: 421
مهدی:

حتی تقوم الحرب بكم علی ساق:

حتی تقوم الحرب بكم علی ساق بادیاً نواجذها مملوئة اخلافها، حلواً رضاعها علقماً عاقبتها، الا و فی غد- و سیأتی غد بما لاتعرفون- یأخذ الوالی من غیرها عمالها علی مساوی اعمالها و تخرج له الارض افالیذ كبدها و تلقی الیه سلماً مقالیدها فیریكم كیف عدل السیرة و یحیی میت الكتاب و السنة. .

معلوم می شود جنگهای مهیب و خطرناك و خطر نابودی بشر از این راه، خود یكی از موجبات و ملزومات این مدد غیبی است. .

10. یحیی الارض بعد موتها، و النهار اذا جلّیها، و اشرقت الارض بنور ربها. .

11. این امدادها برای حصول چه نتایجی است؟ و بشر تشنه ی چه چیزهایی هست كه چون به بن بست می رسد، احتیاج به چنین ظهوری هست؟ .

عصر آن حضرت از لحاظ عدالت، امنیت، بركت، ثروت و غنا، تقوا:

اذا قام القائم حكم بالعدل، و ارتفع فی أیامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض بركاتها. . . و لایجد الرجل منكم یومئذ موضعاً لصدقته و لا برّه. . . و هو قوله تعالی: و العاقبة للمتقین. .

ایضاً:

توحید و امنیت:

یقاتلون حتی یوحدوا اللّه و لایشرك به شیئاً و تخرج العجوزة الضعیفة من المشرق ترید المغرب لایؤذیها احد و. . .

مشخصات عصر آینده:

مجموعاً: عدالت، صلح و صفا(و تصطلح فی ملكه السباع)، امنیت كامل، ثروت و بركت فراوان، تقسیم عادلانه ی ثروت از فراوانی گوسفند و دامداری و كشاورزی
جلد نهم . ج9، ص: 422
از طرف دیگر: توحید، فقدان زنا، شرب خمر، ربا.

از طرف دیگر: طول اعمار به واسطه ی بهداشت كامل و صحیح، بارندگیهای منظم تر و پرخیرتر و استخراج كنوز و معادن زمین، جمع و كمال عقول.

از طرف دیگر، كار او: یبلغ سلطانه المشرق و المغرب (یدین له عرض البلاد و طولها- حكومت واحد جهانی) ، یقرب علیه كل بعید، لایبقی فی الارض خراب الاّ یعمره (یحیی الارض بعد موتها) . .

آمادگی شرایط مادی: .

ان قائمنا اذا قام مدّ اللّه لشیعتنا فی اسماعهم و ابصارهم حتی لایكون بینهم و بین القائم برید، یكلمهم فیسمعون و ینظرون الیه و هو فی مكانه. .

ان المؤمن فی زمان القائم و هو بالمشرق لیری اخاه الذی فی المغرب و كذا الذی فی المغرب [3]. . .
.

آنچه باید به آن امید داشت و منتظر بود: حكومت واحد جهانی، عدل كامل، عمران، تقسیم عادلانه ی ثروت، كثرت محصولات كشاورزی و دامداری، تمدن و قرب وسایل، بهداشت و طول عمر، امنیت، اتحاد و اتفاق عقول، كمال عقول.

قوانین بی مرز اسلام حكومت بی مرزی می خواهد.

دنیا به سوی بن بست می رود [4]
:

12. اسلام قوانینی دارد كه مرز و حد و منطقه و ملیت و نژاد و رنگ و طبقه نمی شناسد، پس برای دولت جهانی وضع شده، شریعت
جلد نهم . ج9، ص: 423
ختمیه است. ناچار از نظر اسلام باید [در] انتظار حكومتی كه مجری این قوانین باشد بود. این از نظر اسلام.

دنیا هم از نظر احتیاج و هم از نظر وابستگیهای فردی و اجتماعی به سوی وحدت می رود:

از طرف دیگر دنیا از نظر احتیاج رو به این جهت می رود كه هم از جهت اصول قوانین و مسلك، قانون واحد و مسلك واحد داشته باشد و هم از طرف وابستگیهای فردی و اجتماعی به سوی وحدت می رود.

خطر نابودی بشر:

از طرف دیگر، موجودی و امكانات فعلی بشر كافی برای ایجاد این وحدت نیست. بشر همان بشر است از نظر خواسته ها كه بوده، بلكه پایین تر رفته ولی تیغهای در كف تیزتر شده است. خطر نابودی بشریت در میان است همچنان كه راسل درامیدهای نوگفته است و آن خطر جنگ است، جنگی كه دیگر غالب و مغلوب در آن معنی ندارد.

جهان به طرف بن بستی می رود كه یا نابودی كامل و یا مدد غیبی:

دنیا به طرف بن بستی می رود كه یا نابودی كامل است و یا مدد غیبی. .

13. اصل احتیاج و قابلیت یا «تا پریشان نشود كار به سامان نرسد» (نمره ی 29 دفتر. . . ) .

ظهورها و مددهای غیبی گذشته:

14. ظهورهای گذشته یا دستهای غیبی گذشته از قبیل ظهور ابراهیم كهكان امة، ظهور موسی كه در یك دوره ی پریشانی رخ داد، ظهور عیسی، حتی ظهور گاندی و نوابغ امثال او در امثال هندوستان.

قرآن كریم درباره ی موسی می گوید: و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا. . . .

علی درباره ی رسول اكرم می فرماید: .

ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم و انتقاض من المبرم و تلظّ من الحروب و الدنیا كاسفة النور ظاهرة الغرور علی حین اصفرار من ورقها و ایاس من ثمرها. . .

تمدن، عامل بهم خوردن تعادل:

15. تمدن یعنی وسایل مدنی امروز خود عامل بزرگی شده برای
جلد نهم . ج9، ص: 424
برهم خوردن بیشتر تعادل. علم بیش از آنكه عامل برقراری تعادل و توازن و همزیستی و صلح و صفا واقع شود، عامل بهم خوردن تعادل و به وجود آمدن تجاوزهای بیشتر شده. فساد اخلاق و روحیه ی تجاوزطلبی و قساوت و خونریزی آن طور كه در امروز به واسطه ی تیغ علم خطرناك شده در گذشته نبوده است. شاید علم در حدودی بتواند نقشی داشته باشد در ایجاد تعادل ولی وضع دنیا نشان می دهد كه امروز فرشته ی علم در خدمت دیو شهوت و خشم است، علما و عساكر علم در خدمت سیاستمداران و عساكر جاه طلبی و مدعیان انا ربكم الاعلیمی باشند. .

16. بشر از نظر فردی سه دوره دارد: كودكی، جوانی، عاقله مردی.

بشریت نیز چنین است. دوره ی آینده دوره ی حكومت عقل و فعالیت تدبیری است. .

می گویند از عمر زمین میلیاردها (در حدود چهل میلیارد) سال گذشته است و از عمر انسان یك میلیون سال گذشته است و از دوره ی تاریخی انسان كه خط و نوشتن و تمدن به وجود آمده چند هزارسالی بیشتر نگذشته است. از دوره ی ماشینیسم و علوم و صنایع جدید كه یكی دو قرن بیشتر نمی گذرد.

نسبت گیری میان عمر زمین و عمر انسان:

می گویند اگر تمام عمر زمین را كه چند میلیارد سال است یك سال فرض كنیم، هشت ماه بر این زمین گذشته است كه هیچ جانداری در آن وجود نداشته است. در ماه نهم و دهم اولین جاندارها به صورت ویروسها و باكتریها و موجودات تك سلولی به وجود آمده است. در هفته ی دوم ماه آخر سال پستانداران به وجود آمده است. در ربع آخر از ساعت آخر روز آخر سال انسان به وجود آمده است.

دوره ی تاریخی انسان شصت ثانیه ی اخیر است. .

اگر معتقد به مدد غیبی نباشیم باید بگوییم: «خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود» ولی اگر معتقد باشیم باید بگوییم: «باش تا صبح دولتش بدمد- این هنوز از نتایج سحر است» ، هنوز میلیونها سال باید بشر بر روی زمین زندگی كند، زندگی انسانی، حكیمانه و
جلد نهم . ج9، ص: 425
در رفاه.

مهدویت یك فلسفه ی بزرگ است. :

17. مهدویت و اعتقاد به مهدودیت یك فلسفه ی بزرگ است.

گفتار راسل:

18. راسل درامیدهای نو، صفحه ی 2 می گوید: .

زمان حاضر زمانی است كه در آن حس حیرتی توأم با عجز و ناتوانی همه را فرا گرفته است. می بینیم به طرف جنگی می رویم كه تقریباً هیچ كس خواهان آن نیست، جنگی كه همه می دانیم قسمت اعظم نوع بشر را به دیار نیستی خواهد فرستاد و با وجود این مانند خرگوشی كه در برابر مار افسون شده باشد خیره خیره به خطر نگاه می كنیم بدون آنكه بدانیم برای جلوگیری از آن چه باید كرد. در همه جا داستانهای مخوف از بمب اتمی و بمب هیدروژنی و شهرهای با خاك یكسان شده و خیل قشون روس [5]و قحطی و سبعیت و درنده خویی برای یكدیگر نقل می كنیم ولی با اینكه عقل حكم می كند كه از مشاهده ی چنین دورنمایی بر خود بلرزیم، چون جزئی از وجود ما از آن لذت می برد و شكافی عمیق روح ما را به دو قسمت سالم و ناسالم تقسیم می كند، برای جلوگیری از بدبختی تصمیم قاطعی نمی گیریم. .

و نمی توانیم بگیریم. با تربیت هم برخلاف ادعای آقای راسل نمی توان این بیماری روحی را از بین برد. این بیماری به عقیده ی ما ناشی از یك خلأ روحی است در بشر و این خلأ از نبودِ معنویات در بشر پیدا شده است. پس راه علاج، پركردن ظرفیت معنوی بشر است.

آقای راسل درد را خوب فهمیده است، ولی نه او و نه دیگران نتوانسته اند راه علاج را بیان كنند تا چه رسد به اینكه عملاً علاج كنند.

جلد نهم . ج9، ص: 426
ما مدعی هستیم كه هم راه علاج را دین ما بیان كرده است و آن رو آوردن به جنبه های معنوی است، و هم عملاً علاج كرده است و البته در مقیاس جهانی خود از اختیار بشر خارج است. .

هم او در صفحه ی 23 می گوید: .

دوره ی به وجود آمدن انسان نسبت به دوره ی تاریخی، طولانی ولی نسبت به دوره های زمین شناسی كوتاه است و تصور می كنند انسان یك میلیون سال است كه به وجود آمده. اشخاصی هستند و از آن جمله اینشتاین كه به زعم آنها بسیار محتمل است كه انسان دوره ی حیات خود را طی كرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفق شود با مهارت شگرف علمی خود، خویشتن را نابود كند. .

در داخل اتمها:

19. آنچه امروز درباره ی نارسایی قانون علیت در داخل اتمها گفته می شود كه بدون سابقه ی مادی حادثه ای پدید می آید، نوعی اعتقاد و ایمان به غیب است. .

این مطلب اگرچه از نظر توجیه فلسفی صحیح نیست ولی خود مطلب عجیب است، باید مطالعه و مراجعه شود [6]. .

این مطلب و همچنین مطلبی كه در صفحه ی 418 تحت نمره ی 5 بیان شد برای بحث در توحید از راه خلقت نیز مفید است. .

20. عطف به صفحه ی 418: علم هم به نوبه ی خود خطراتی دارد. البته علم در ذات خود روشنی است، خطری ندارد، ولی در بعضی نفوس خود به خود بعضی خطرها ایجاد می شود. خطر علم یكی غرور است و دیگری جمود، و شاید جمود نیز از غرور ناشی شود.

جلد نهم . ج9، ص: 427
غرور و جمودی كه علم به وجود می آورد [7]این است كه از محدودیت دایره ی روشنایی خود غافل می شود، [عالم ] می پندارد كه آنچه علم برای او روشن كرده مساوی است با آنچه هست. مثل كسی كه خیال كند تا آنجا كه چراغ دستی نشان می دهد وجود دارد و آنجا كه چراغ دستی او نشان نمی دهد وجود ندارد و ناچار از جستجو و تحقیق باز می ایستد. خاصیت علم به معنی واقعی یعنی روح علمی این است كه هم جلو تصدیقهای بیجا و بی دلیل را بگیرد و هم جلو انكارهای بیجا و بی دلیل را. پس باید عالم بود و بعلاوه روح علمی داشت. تصدیق كنندگان بی دلیل و انكاركنندگان بی دلیل، روح علمی ندارند. علم لااقل باید این فایده را از دین ببرد كه دنبال علامتها و نشانه هایی را كه دین نشان می دهد بگیرد و تحقیق كند. استفاده ای كه دین از علم می برد این است كه از تأییدات بعدی علم استفاده كند.

معنی توأم بودن علم و دین این است، نه اینكه آنچه را دین گفته است اسم علم روی آن بگذاریم یا آنچه را كه علم گفته نام دین روی آن بگذاریم. .

در مقام مثال، بهترین مثال همان است كه مولوی در داستان پیلی كه از هند به میان مردم پیل ندیده ای آورده بودند می گوید:
پیل اندر خانه ی تاریك بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هركسی
جلد نهم . ج9، ص: 428
دیدنش با چشم چون ممكن نبود
اندر آن تاریكی اش كف می بسود
آن یكی را كف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانستش نهاد
آن یكی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یكی را كف چو بر پایش بسود
گفت شكل پیل دیدم چون عمود
آن یكی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود آن پیل چون تختی بُدست
جهاد و هدایت:

همچنین هریك به جزوی چون رسید
فهم آن می كرد هرجا می تنید
از نظرگه گفتشان بُد مختلف
این یكی دالش لقب داد آن الف
در كف هركس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون كف دست است و بس
نیست كف را بر همه ی آن دسترس
ایضاً [مثنوی] مولوی میرخانی، ص 233:
جنبش كفها ز دریا روز و شب
كف همی بینی و دریایی عجب
ما چه كشتیها بهم بر می زنیم
تیره چشمیم و در آب روشنیم
ای تو در كشتیّ تن رفته به خواب
آب را دیدی نگر در آبِ آب
آب را آبی است كو میراندش
روح را روحی است كو می خواندش
وقتی كه جامد نبودیم و محقق بودیم، یعنی وقتی كه هیچ چیز را
جلد نهم . ج9، ص: 429
بی دلیل قبول نكردیم و هیچ چیز را بی دلیل رد و انكار نكردیم، در آن وقت دست غیب دستگیری می كند و انسان را به حكم: والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنانجات می دهد. پس علاوه بر اینكه باید عالم بود باید روح علمی داشت، یعنی باید محقق و كاوشگر بود، مبادرت به تصدیقها و تكذیبهای بی دلیل نكرد، باید حدود و میزان روشنگری علم خود را دانست. .

[خلاصه ] : .

- موضوع بحث ما: مددهای غیبی. . . .

- می دانم این تیتر در اذهان كسانی كه از نزدیك با منطق ما آشنا نیستند توهماتی [ایجاد می كند. . . ] .

ما برای این، [این ] بحث را انتخاب نكردیم كه هرچه می گوییم بپذیرید. می خواهیم حس كاوش و تحقیق شما را نگیریم، كه مثل یك عالم تحقیق كنید نه اینكه مثل یك جاهل بی جهت تصدیق یا انكار كنید و بگویید چون در كتاب درسی من، در كتاب ریاضی یا فیزیك یا شیمی نوشته نشده پس صحیح نیست. .

- الذین یؤمنون بالغیب. . . .

- تعریف غیب.

- مددهای غیبی دو گونه است. بعضی در زندگی شخصی است.

آیه یان تنصروا اللّه ینصركم، آیه یو من یتوكل علی اللّه فهو حسبه، آیه یانهم فتیة امنوا بربهم، آیه یالاّ تنصروه فقد نصره اللّه، جمله ی علی علیه السلام:

و لقد كنا مع رسول اللّه:

و لقد كنا مع رسول اللّه صلی الله علیه و آله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا، ما یزیدنا ذلك الاّ ایماناً و تسلیماً و مضیّاً علی اللقم [8] و
جلد نهم . ج9، ص: 430
صبراً علی مضض الالم [9]و جداً فی جهاد العدو. و لقد كان الرجل منا و الآخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین، یتخالسان انفسهما، ایهما یسقی صاحبه كأس المنون، فمرة لنا من عدونا و مرة لعدونا منا، فلما رأی اللّه صدقنا انزل بعدونا الكبت و انزل علینا النصر و لعمری لو كنا نأتی ما اتیتم ما قام للدین عمود و لا اخضرّ للایمان عود وایم اللّه لتحتلبنها دماً و لتتبعنها ندماً
.

شرط مددغیبی الهی جدّ و جهدوحق جویی و حق پویی و اخلاص است:

از اینجا معلوم می شود كه مدد غیبی در زندگی شخصی چه شرایط سختی دارد، رایگان نیست، بستگی دارد به حق جویی و حقیقت خواهی و اخلاص و عشق به حقیقت. .

در اینجا فقط به دو قسمت اشاره می كنیم: اول اینكه این مددهای غیبی در دو ناحیه ممكن است صورت بگیرد: .

اول در ناحیه ی تقویت نیروها. علی علیه السلام چنین از غیب استمداد می كند: یا ربّ یا ربّ یا ربّ، قوّ علی خدمتك جوارحی و اشدد. . . ایضاً قرآن كریم درباره ی اصحاب كهف: و ربطنا علی قلوبهم. . . .

دوم در ناحیه ی روشنی و روشن بینی و الهام و القاء الهی است.

علی علیه السلام در این قسمت می گوید: اللّهم ان فههت عن مسألتی. . . .

در اینجا باید به یك نكته اشاره كنیم. نه قسمت اول و نه قسمت دوم دربست اختصاص به اهل ایمان ندارد. اما درباره ی قسمت اول خواست و اراده شرط است: كلاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربك و ما كان عطاء ربك محظوراً.

سخن الكسیس كارل:

در باب قسمت دوم، الهامات دانشمندان عاشق علم كافی است.

الكسیس كارل در [صفحه ی] 134انسان موجود ناشناختهمی گوید: .

به یقین اكتشافات علمی تنها محصول و اثر فكر آدمی نیست.

نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه و درك قضایا از خصایص دیگری
جلد نهم . ج9، ص: 431
چون اشراق و تصور خلاّقه برخوردارند، به وسیله ی اشراق چیزهایی را كه بر دیگران پوشیده است می یابند و روابط مجهول بین قضایایی را كه ظاهراً با هم ارتباطی ندارند می بینند و وجود گنجینه های مجهول را به فراست در می یابند و بدون دلیل و تحلیل، آنچه را دانستنش اهمیت دارد می دانند. .

در صفحه ی 135 می گوید: .

دانشمندان را به دو دسته می توان تقسیم كرد: یكی منطقی و دیگری اشراقی. علوم، ترقی خود را مرهون این دو دسته متفكر است. در علوم ریاضی نیز كه اساس و پایه ی كاملاً منطقی دارد معهذا اشراق سهم گرفته است. . . در زندگی عادی نیز مانند قضایای علمی، اشراق یك عامل شناسایی قوی و در عین حال خطرناكی است و تمیز آن از توهم گاهی دشوار است. . .

فقط مردان بزرگ و پاكان ساده دل می توانند با آن به كمال اوج زندگی معنوی برسند. این موهبت حقاً شگفت انگیز است و درك واقعیت بدون دلیل و تعقل برای ما غیرقابل تفسیر می نماید.
.

داستانی كه دكتر هشترودی نقل كرد كه خروج جنازه ی پدرش را از خانه ی برادرش در یك لحظه مشاهده كرده است. .

در مقاله ی «نقش شعور باطن در تجسسات علمی» به قلم ژاك هادامارا ریاضی دان بزرگ فرانسوی، ترجمه ی مهندس سحابی می گوید: .

وقتی ما به شرایط اكتشافات و اختراعات می اندیشیم محال است بتوانیم اثر ادراكات ناگهانی درونی را نادیده بگیریم. هر دانشمند محققی كم و بیش این احساس را كرده است كه زندگی
جلد نهم . ج9، ص: 432
و مطالب علمی او از یك رشته فعالیتهای متناوب كه در عده ای از آنها اراده و شعور وی مؤثر بوده و بقیه حاصل یك سلسله الهامات درونی می باشد، تشكیل شده است.
[1] [از اینجا تا صفحه ی بعد، محل ستاره، مطالبی است كه در نسخه ی اصل دستنویس بر روی آنها یك خط طولی كشیده شده است. علت خط خوردگی به احتمال زیاد مورد استفاده قرار گرفتن این مطالب در جای دیگری بوده است. نظر به اینكه به حذف این قسمت از یادداشتها از طرف استاد یقین نداشتیم، با بیان این توضیح به درج آن مبادرت ورزیدیم. ]
[2] این حدیث را ما در ورقه های
موعود اسلام

(ص 391- 392) توضیح داده ایم و گفته ایم این حدیث شبه معجزه است.
[3] برای تكمیل این مشخصات رجوع شود به ورقه های
موعود اسلام

(صفحات 375. . . ) .
[4] این بیان كه مسیر فعلی تمدن به سوی بن بست است، در ورقه های
آینده ی دین و مذهب

با بیان دیگر و از راه دیگر ذكر شده و باید با این بیان تلفیق شود.
[5] و اخیراً باید گفت غرب و شرق از خیل قشون چین
[6] رجوع شود به كتابراز آفرینشتألیف. . . انگلیسی، ترجمه ی پروفسور رضا.
[7] یعنی در واقع یك مثقال علم موجب خروارها جهالت و ركود و بی اطلاعی می شود. خود این كمال موجب هلاكت می شود. می گویند مورچه های بالدار چون بالدارند و البته [با] بالها و نیروی ضعیفی پرواز می كنند و چون در مقابل باد قدرت مقاومت ندارند، باد آنها را به دریا می ریزد. انسان باید بداند كه بال علم او از چه نوع بالهاست، پرواز بی موقع نكند و تندباد او را به دریا نریزد و آن وقت بی علم ها نگویند خوشا به حال بی علمی. پس چیزی وجود دارد كه از جهل بدتر است. آن جمود است، غرور است.
[8] اللقم: معظم الطریق او جادته.
[9] مضض الالم: لذعته و برحاؤه.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است