رجوع شود به كتاب
ابن تیمیّه، تألیف شیخ محمود ابو زهره،
صفحه ی 316 و كتاب
ابن حزم، تألیف ابو زهره، صفحه ی 210. .
1. وحدانیت شعار اسلام است. اسلام با جمله ی
قولوا لا اله الاّ اللّه
تفلحواآغاز شد. مطلع دعوت اسلامی این جمله است. آن كه موحد و
یگانه پرست نیست مسلمان نیست. توحید اسلام و قرآن خالص ترین
توحیدهاست. عجب این است كه به نقل بعضی از مطلعین، مسیحیان
تا قریب به عهد ما حاضر نبودند اسلام را دین توحیدی به شمار
آورند، می گفتند مسلمانان اللّه را پرستش می كنند كه ساخته ی فكر
محمد است و آن خدای واقعی نیست. اخیراً در انجمن مذهبی
همگانی كه پاپ تشكیل داد، اعتراف كردند كه اللّه همان خدای واقعی
است. عجبا! اللّه كه در قرآن به جمله هایی از قبیل
الحی القیوم لاتأخذه
سنة و لا نوم، و
احد و صمد و لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفواً احدو به
لیس كمثله شی ءو به
اینما تولّوا فثم وجه اللّهو به
هو الاول و الاخر و الظاهر
و الباطن و هو بكل شی ء علیمو به
للّه المشرق و المغربو. . . توصیف شده
است، خدای واقعی نیست اما پدر آسمانی كه پسر دارد واقعی است. .
2. در كتاب
ابن تیمیه، تألیف ابوزهره، صفحه ی 257 می گوید:
جلد هشتم . ج8، ص: 186
و الوحدانیة فی الاسلام تتجه الی ثلثة معان كل واحد جزء من
حقیقتها و هی مجموعها و هی اركانها فلاتتوافر الوحدانیة ان
لم تتوافر. اولها وحدة الخالق فهو الخالق المبدع وحده. ثانیها
وحدانیة المعبود، فلایعبد الاّ رب العالمین و لایشرك العابد بربه
احداً، فلیس لبشر و لا حجر و لا لكائن فی الوجود ان یعبد
«مع» رب العالمین، و ذلك هو المعنی الفاصل بین الاسلام و
الشرك، فالشرك ان یعبد مع اللّه الواحد الاحد غیره، و من سوغ
نفسة تقدیساً لمخلوق یصل لمرتبة العبادة فقد اشرك و
لم یختلف فی هذا لمعنی احد من المسلمین. .
3. ایضاً همان كتاب، همان صفحه:
تقدیس
صالحین:
ولكن قد افرط بعض الناس فی تكریم اشیاء او اشخاص، افیعد
ذلك من الشرك المنهی عنه ام یعد ذلك من المحرم لانه ذریعة
الی عبادة غیر اللّه و تقدیس لغیر ما قدسه الشرع الشریف. هذا
موضع الخلاف بین ابن تیمیة و غیره من العلماء بالنسبة لتقدیس
الصالحین و زیارة قبورهم و التوسل الی اللّه بهم فنجد ابن تیمیة
یشدد النكیر فی ذلك و یعتبره مؤدیاً الی ما ینافی التوحید ان
لم یكن منافیاً، ذلك الی انه لم یعرف فی شرع اللّه، فهو و ان
لم یكن شركاً او یؤدی الیه هو ابتداع فی الدین و فریة علی دین
رب العالمین و تزیّد علی الشرع الحكیم. .
صفحه ی 258: .
ثالثها الوحدانیة فی الذات، فاللّه سبحانه و تعالی لیس كمثله
شی ء و له المثل الاعلی فی السموات و الارض و هو العزیز
الحكیم و لم یكن له كفواً احد و ذاته الكریمة وحدة لیست مركبة
من اجزاء كسائر الناس. جلد هشتم . ج8، ص: 187
4. آیا عملی هست كه این عمل ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادی
خود عمل، عبادت باشد مثلاً سجود كردن، قربانی كردن، نذر كردن،
آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا كردن؟ یا اینكه این اعمال آنگاه
عنوان پرستش پیدا می كند كه مقرون باشد به اعتقاد به الوهیت؟ .
به نظر نمی رسد كه هیچ عملی فی حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به
الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلی السجود للّه و همچنین شاید
التضحیة للّه، اما این دستور شرعی است كه برای غیر خدا نباید سجود
یا قربانی كرد. مرتكب این كار اگر معتقد به الوهیت آن شی ء یا
شخص نباشد مشرك نیست، بلكه بدعت و حرامی مرتكب شده
است. .
سخن در این جهت است كه اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز
الوهیت كجاست؟ چگونه اعتقادی درباره ی افراد و اشخاص است كه
منجر به اعتقاد به الوهیت است؟ بعضی ها كارها را تقسیم كرده اند
میان خدا و غیر خدا، بعضی كارها را مخصوص خدا دانسته اند، از آن
جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر
آنها] مرز الوهیت این كارهاست، اگر در مقابل كسی نیایش بریم با
این اعتقاد، مرز الوهیت را شكسته ایم. .
بعضی دیگر مطلق كارهای فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت
دانسته اند مانند آگاهی از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق
عادات. كارها بر دو قسم است: كارهای طبیعی كه وابسته به علل و
اسباب است و كارهای غیر طبیعی كه مافوق علل و اسباب است.
اعتقاد به اینكه بشری قادر است كاری را بدون علل و اسباب طبیعی
انجام بدهد، اعتقاد به الوهیت می دانند. لهذا این تعبیر را كه خیال
می كنم از مسیحیان اقتباس شده بعضی درباره ی شیعه می گویند كه
شیعه جزئی از الوهیت یا چیزی از لاهوت در علی قائل است، در
صورتی كه می دانیم شیعه برای الوهیت یا لاهوت جزء قائل نیست.
این را از آن جهت می گویند كه شیعه برای علی خوارق و معجزات
قائل است.
جلد هشتم . ج8، ص: 188
5. یك مطلب در اینجا این است كه مسئله ی توحید یك مسئله ی
صرفاً تعبدی نیست كه تعبداً یك چیزی را توحید و اخلاص بدانیم و
تعبداً چیزی را شرك و بت پرستی بشناسیم، بلكه یك مسئله ی عقلی
است. دستورهای ایجابی یا سلبی اسلام در این زمینه براساس
حقایق واقعی است كه برای عقل انسان قابل درك است و نمی تواند
ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحید ذاتی و توحید
صفاتی و توحید افعالی نیز تقلید و تعبد جایز نیست، در توحید در
عبادت نیز تقلید و تعبد جایز نیست. ما مثلاً نمی توانیم به دیگران
بگوییم كه اختلاف نظر ما و شما در یك مسئله ی فرعی و فقهی است،
اصولی نیست، فقه ما استغاثه و توسل را جایز می داند و فقه شما جایز
نمی داند، فقه ما اینها را توحید می داند و فقه شما شرك، همچنان كه
فقه ما مثلاً در وضو مسح پا را واجب می داند و فقه شما شستن پا را.
كما اینكه آنها نیز به عنوان یك مسئله ی فرعی و فقهی نمی توانند ما را
تخطئه كنند، باید از نظر اصول دین با ما بحث كنند و باید اعتراف كنند
كه این مطلب كه مربوط به اصول دین است مثل سایر مطالب مربوط
به اصول دین جنبه ی عقلانی دارد. هرچند ممكن است كسی جنبه ی
اصول دینی این مطلب را اقرار داشته باشد ولی جنبه ی عقلانیت آن را
اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروریات خود دین بداند مثل معاد كه از
اصول دین است و در عین حال باید كیفیت و خصوصیت آن را از
متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد. .
6. مسئله ی پروراندن جنین در خارج رحم كه كلیسا جنجال راه
انداخت و ما در مقاله ی «قرآن و مسئله ای از حیات» آن را بحث كردیم. .
كلیسا با همچو عقاید احمقانه ای، مسلمانان را می خواهد موحد
نشمارد و آنگاه اخیراً عنایت بفرماید و بگوید خیر، اللّه مسلمین همان
خدای واقعی است. .
7. پس نمی توان گفت بعضی اعمال ذاتاً عبادت و پرستش است
خواه آنكه مقرون به اعتقاد به الوهیت باشد یا نباشد، و نمی شود گفت
مثلاً خم شدن تا یك حد معین عبادت نیست، از آن حد كه تجاوز كرد
جلد هشتم . ج8، ص: 189
و به حد ركوع یا سجود رسید داخل در حد عبادت و مرز عبادت
شد. .
8. اول مطلب:
فرق تعظیم و
تقدیس غیر
خدا و پرستش
غیرخدا:
اسلام تعظیم و احترام غیرخدا را جایز اما عبادت و پرستش غیر
خدا را حرام كرده، بلكه آن را شرك و موجب خروج از اسلام دانسته
است. .
فصل ممیز ایندو چیست؟ آیا بعضی اعمال ذاتاً عبادتند مثل ركوع
و سجود و بعضی نیستند؟ چطور است كه اسلام دست بوسی را جایز
می داند؟ داستان امام صادق و ابوحنیفه، اخبار من ارید به
النبی. .
9. مرز الوهیت چیست؟ .
اول این نكته را باید در نظر بگیریم كه مشركان نیز خدای كوچك
و خدای بزرگ قائل بودند. اینجاست كه این مسئله پیش می آید كه
مرز الوهیت ولو الوهیت كوچك چیست؟ .
آیا اعتقاد به مبدئیت بعضی كارها مثلاً احیاء، اماته، رازقیت،
قضای حوایج مردم و اطلاع بر نیات آنها از مختصات خداست و
خداوند این صفات را به هیچ مخلوقی نداده است؟ و به عبارت دیگر
اینها صفات خدایی است و اگر این صفات را درباره ی كسی دیگر قائل
شویم، به الوهیت او معتقد شده ایم؟ یا مرز الوهیت كارهای
مافوق الطبیعی است، یا ازلیت و ابدیت است، یا قدرت و علم
بی منتهاست، یا استقلال و لا استقلال است كه
لا حول و لا قوة الاّ باللّه؟ .
10. داستان
الذی عنده علم من الكتاب. .
آیه ی
قل كفی باللّه شهیداً بینی و بینكم و من عنده علم الكتاب. .
معجزات انبیا در قرآن به خود آنها نسبت داده شده. .
11. تقدیس و تسبیح مختص خداست، چون منزه از هر نقصی
(حتی نقص امكان) جز خدا نیست. .
12. مشركین بتها را خدای كوچك می دانستند. ریشه ی شرك و
توحید در عبادت، شرك و توحید افعالی است؛ یعنی مشركین قائل
بودند كه خدایان آنها استقلال در فعل دارند و جلب رضای آنها را
جلد هشتم . ج8، ص: 190
باید بكنند، آنها رضای خدا را جلب خواهند كرد. .
13. آیه ی
اللّه یتوفی الانفس حین موتهابه ضمیمه ی آیه ی
قل یتوفیكم ملك
الموت الذی وكّل بكمو آیه ی
الذین تتوفیهم الملائكة، می رساند كه اماته و
احیاء را نیز به غیر خدا می توان نسبت داد، و همچنین آیه ی
و اذ تخرج
الموتی باذنیبا آنكه:
اللّه یحیی و یمیت. .
14. اما شفاعت و توسل
[1]. اولاً شفاعت بر دو قسم است:
تكوینی یا تشریعی. ثانیاً تشریعی بر دو قسم است: شفاعت عمل و
شفاعت پاداش. شفاعت پاداش بر دو قسم است: باطل و صحیح. .
شفاعت تكوینی همان اصل اسباب و وسایل و نظام تدبیری
است. علیهذا هر پدر شفیع تكوینی فرزندان است، فرشتگان شفعای
تكوینی هستند، قوای طبیعت شفعا هستند. و اما شفاعت تشریعی
مربوط به قوس صعود است. .
در شفاعت پاداش، اینكه چرا پیغمبر باید واسطه باشد عیناً به
همان دلیلی است كه جبرائیل برای پیغمبر واسطه ی وحی است و پیغمبر
برای ما. این ادعا درست ادعای كسانی است كه گفتند:
لو لا انزل علینا
الملائكة او نری ربنا لقد استكبروا فی انفسهم و عتوا عتواً كبیراً، یعنی مقام
دانی خود را در نظام وجود نمی شناسند. .
مغفرت الهی همان تقدم رحمت بر غضب و سلامت بر بیماری و
اعتدال بر انحراف است:
كل مولود یولد علی الفطرة. . . .
شفاعت باطل آن است كه برای شفیع استقلال و رضایت جداگانه
قائل شویم، سخن از «ارباب ما كلُفت است» بكنیم، عنوان
پارتی بازی و نقض قانون و شخصیت فوق قانون به خود بگیرد. .
مثال شعر و مدیحه و انتساب برای متنفذین. . . .
شفاعت باطل جریانی است كه از مذنب شروع می شود و به
مشفوعٌ عنده ختم می شود، مشفوعٌ عنده معلول معلول مذنب است.
ولی شفاعت حق آن است كه از مشفوعٌ عنده شروع می شود،
جلد هشتم . ج8، ص: 191
مشفوعٌ عنده علت اصلی است. آیه ی
قل للّه الشفاعة جمیعاًاین است كه
شفیع و شفاعت را نیز او برمی انگیزد. در شفاعت باطل وسیله وسیله
بودن خود را و شفیع شفیع بودن خود را از مذنب كسب می كند. .
در شفاعت عمل باید به چند چیز توجه داشت: .
الف. نسبت دنیا و آخرت، نسبت ظاهر و باطن، دو صفحه از یك
جسم یا دو فصل از یك سال است:
الدنیا مزرعة الآخرة. پاداش و كیفر
آن دنیا با پاداش و كیفر قانونی و قراردادی اجتماعی متفاوت است،
شبیه آثار وضعی مادی اعمال است در این جهان، نظیر سفلیس در اثر
مقاربت است، البته با تفاوتهایی كه حتی رابطه ی جزا و عمل از رابطه ی
اثر و منشأ اثر هم بالاتر است، رابطه ی اتحادی است. .
ب. همان طور كه نفس اعمال تجسم پیدا می كند، روابط نیز تجسم
پیدا می كند مانند پیشوایی و تبعیت:
یوم ندعوا كل اناس بامامهم.
درباره ی فرعون در روز قیامت می فرماید:
یقدم قومه یوم القیمة فأوردهم
النار و بئس الورد المورود. .
در حدیث است:
من احب حجراً حشره اللّه معه. .
قرآن از زبان ابراهیم نقل می كند:
فمن تبعنی فانه منی. .
اگر گفته می شود مثلاً امام حسین از امام حسن بیشتر شفاعت
می كند، به خاطر این است كه كسانی كه از طریق امام حسین نجات
یافته اند بیشتر است. اینكه گفته می شود علی به شفاعت پیغمبر و
حسنین به شفاعت علی و هكذا تا ائمه و علما و مؤمنین یك رابطه ی
منظم شفاعت برقرار است، یك امر تشریفاتی نیست. .
15. مطابق آنچه گفته شد وجه صحیح شفاعت و زیارت و محبت
اولیا و تعظیم و تكریم آنها این است كه خداوند طبق مصالحی آنها را
می خواهد. .
مطلبی كه در اینجا هست این است كه اسلام هدفهایی دارد كه
مشخص است مثل توحید و اعتقاد به معاد، تزكیه ی نفوس، عمل، اتحاد
مسلمین، تعقل و تفكر، علم و معرفت. اسلام می خواهد به هر حال
اجتماع اسلامی اینچنین باشد.
جلد هشتم . ج8، ص: 192
محبت و
ارادت به اولیا
وسیله است نه
هدف:
از طرف دیگر می دانیم كه محبت و ارادت عامل مهمی است برای
كشاندن بشر به سوی این هدفها، چنانكه در ورقه های
و در ورقه های
گفته ایم. اكنون باید ببینیم آیا
اسلام از این عنصر به عنوان وسیله ای برای هدفهای خود نه نقطه ی
مقابل هدفهای خود، استفاده كرده است یا نه؟ آیه ی
و اذ قال ابراهیم رب
اجعل هذا البلد امناً. . . ربنا انی اسكنت من ذریتی. . . می رساند كه اسلام از
این وسیله خواسته است استفاده بشود. نشستن با كاملین، تجلیل
كمّلین، تجسم اسلام در وجود كسانی مانند خود پیغمبر و علی و
حسین علیهم السلام از لحاظ قدرت اجرایی و تأثیر در نفوس مردم،
فوق العادگی دارد. اگر قرآن همان طوری بدون وساطت پیغمبر نازل
می شد، هرگز نمی توانست این قدر اثر ببخشد. رجوع شود به
ورقه های
.
16. مطلب دیگر كه عمده است این است كه آیا انبیا و اولیا
خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تكریم و
تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟ .
تشبیه احترام و
محبت اولیا به
احترام و
محبت عالم:
مثلاً ما می دانیم تعظیم و تكریم و احترام عالم خوب است، اما این
وسیله ای است برای عالم شدن. اگر بنا شود از این احترام هیچ اثری
برنخیزد، این احترام فایده ندارد. این تكریم شعار است. شعارها برای
حفظ و تقویت حقایق دیگری است. یا اینكه اساساً هدف فقط و فقط
محبت و ولایت و معرفت اولیاست، مقررات دیگر طفیلی است؟ .
در اینجا دو عقیده ی كاملاً متضاد وجود دارد: بعضی ها صد درصد
محبت و معرفت اولیا را هدف اصلی می شمارند، اما به نظر ما اسلام
آن را به عنوان یك وسیله برای هدفهای خود دستور داده است. .
مجالست با صالحان وسیله است برای تهذیب نفس، تعلّم وسیله
است نه هدف، یعنی حتی خود علم مقدمه ی عمل است. .
17. رجوع شود به ورقه های
كه بحث مفید و جامعی
شده است و از صفحه ی 177 درباره توحید در عبادت بحث
جلد هشتم . ج8، ص: 193
شده
است. .
[1] رجوع شود به ورقه های
.