ما وحد الواحد من واحد
اذ كل من وحده جاحد
توحید من ینطق عن نعته
عاریة ابطلها الواحد
توحیده ایاه توحیده
و نعت من ینعته لاحد.
(خواجه عبداللّه به نقل
اسفار، ج 1، ص 196) .
ایضاً خواجه عبداللّه (ظاهراً) :
جمالك فی كل الحقائق سائر
ولیس لها الاّ جمالك
[1]ساتر
جلد هشتم . ج8، ص: 194
.
حاجی سبزواری می گوید:
ای به ره جستجو نعره زنان دوست دوست
گر به حرم گر به دیر كیست جز او؟ اوست اوست
پرده ندارد جمال غیر صفات جلال
نیست بر این رخ نقاب، نیست بر این مغز پوست
جامه دران گل از آن، نعره زنان بلبلان
غنچه بپیچد به خود، خون به دلش تو به توست
دم چه فرو رفت هاست، هوست چه آید برون
یعنی از او در همه هر نفسی های و هوست
یار به كوی دل است، كوی چه سرگشته گوی
بحر به جوی است و جوی این همه در جستجوست
با همه پنهانیش هست در اعیان عیان
با همه بی رنگیش در همه ز او رنگ و بوست
یار در این انجمن یوسف سیمین بدن
آینه خانه جهان، او به همه رو بروست
پرده حجازی بساز یا به عراقی نواز
غیر یكی نیست راز، مختلف از گفتگوست
مخزن اسرار اوست سرّ سویدای دل
در پی اش اسرار باز، در به در و كو به كوست.