1. طلب جاه و مقام صرفاً به معنی میل غریزی و طبیعی كه در
عموم است به اینكه انسان مقام اجتماعی عالی داشته باشد بد نیست،
بلكه مقتضای كرامت نفس این است كه انسان میل به عزت و
سربلندی و احترام داشته باشد. آنچه بد است حالت حرص و
شیفتگی و پرستش جاه و مقام است كه اشخاصی به انواع پستیها و
رذالتها تن می دهند به خاطر مقام، فقط مقام می خواهند به هر نحوی و
به هر شرطی و به هر وسیله ای باشد و مستلزم هر چیزی باشد، اصولی
محكم و متبع ندارند كه به خاطر آنها از جاه و مقام بگذرند، به خاطر
جاه پیش كسانی كه جاه در دست آنها هست همه جور تملق و كرنش
می كنند، آلت اجرای منویات سوء آنها می شوند، مثل همه ی
اعانت كنندگان ظلمه. احیاناً كسانی پیدا می شوند كه به خاطر اصول و
رعایت حدود انسانی و اخلاقی از جاه و مقام كه به آنها پیشنهاد
می شود صرف نظر می كنند. در سرمقاله ی كیهان /41/120 اشاره كرده
بود كه به شكری القوتلی و ناظم القدسی در سوریا از طرف نظامیان
كودتاكننده پیشنهاد ریاست جمهور شد و نپذیرفتند. آنگاه نوشته بود
درِ مجلس سنا را بستند و سناتورهای ما به اندازه ی مرغانی كه لانه شان
را خراب كنند قات قات نكردند. نوشته بود كه سیدیعقوب انوار
می گفت: من وكالت می خواهم به هر نحو باشد، ملت بدهد یا دولت،
روس بدهد یا انگلیس، به هر طریقی باشد. نوشته بود كه به من گفتند:
رؤسای فلان بنگاه به خاطر اهانتی كه به آنها شده استعفا دادند و من
گفتم: اگر پالان رویشان بگذارند و اگر به در ماتحتشان شلاق بزنند
استعفا نخواهند داد، من جنس ایرانی را می شناسم كه چه اندازه
عاشق جاه و مقام است.
آنچه اخلاقیون ما در ترك جاه گفته اند مفهوم تصوف دارد، یعنی
بالذات انسان این میل را در خود محو كند. آنچه از اسلام فهمیده
می شود باارزشتر بودن اصول و مبانی اخلاقی است كه حب جاه،
آدمی را وادار به پستیها و دنائتها و اعانت ظلمها و تملقها
جلد دوم . ج2، ص: 282
و گناهها نكند.