جامع الحكمتین ناصرخسرو، صفحه ی 289. . . و این بیتها مراد است
بدان معنی. شعر مؤلف كتاب:
جهانا چه درخورد و بایسته ای
اگرچند با كس نپایسته ای
به ظاهر چو در دیده خس، ناخوشی
به باطن چو دو دیده ی بایسته ای
اگر بسته ای را گهی بشكنی
شكسته بسی نیز هم بسته ای
چو آلوده بیندت، آلوده ای
ولیكن سوی شستگان شسته ای
كسی كو تو را می نكوهش كند
بگویش: هنوزم ندانسته ای
ز من رُسته ای تو اگر بخردی
چه بنكوهی آن را كز آن رُسته ای
به من بر، گذر داد ایزد تو را
تو در رهگذر پست چه نشسته ای؟
ز بهر تو ایزد درختی بكِشت
كه تو شاخی از بیخ او جَسته ای
اگر كژ بر او رُسته ای سوختی
وگر راست بر رُسته ای رَسته ای
بسوزد، بلی هر كسی چوب كژ
نپرسد كه بادام یا پسته ای؟
تو تیر خدایی سوی دشمنش
به تیرش چرا خویشتن خَسته ای؟
ایضاً ناصرخسرو می گوید (دیوان) :
جلد دوم . ج2، ص: 343
رهاییت باید رها كن جهان را
نگه دار زآلودگی پاك، جان را
به سر بر شو این گنبد آبگون را
بهم بشكن این طبل خالی میان را