درباره ی مكتب گفته شده است (جزوه ی اسلام شناسی دكتر شریعتی)
جلد دوم . ج2، ص: 370
كه «عبارت است از مجموعه ای از اندیشه های متناسب و هماهنگ
درباره ی هستی و زندگی كه یك پیكره ی متحرك و جهت داری را
تشكیل می دهد و همه از یك خون تغذیه می كند و با یك روح زنده
است» و به عبارت دیگر مكتب عبارت است از یك سیستم واحد
فكری عملی.
مجموع اندیشه های ناهماهنگ كه به صورت یك دستگاه
نیامده باشد مكتب نیست.
جهان بینی
مكتب روح
مكتب است:
مجموع اندیشه های هماهنگ كه با زندگی
عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی نداشته باشد مانند یك نظریه ی
اساسی درباره ی فیزیك یا ریاضی، مكتب نیست. علیهذا لازمه ی مكتب
این است كه مجموعه ای از اندیشه های عملی باشد بر پایه ی
اندیشه های نظری كه آن اندیشه های نظری روح آن مكتب به شمار
می رود.
پایه و مایه ی مكتب همان روحی است كه همه را به صورت یك
دستگاه و یك پیكر درآورده است و دیگر چیزها به منزله ی اعضا و
جوارح رئیسه و غیررئیسه است و حتی برخی به منزله ی موهایی است
كه بر پیكر می روید و یا به منزله ی خونی است كه به سایر اعضا غذا
می رساند.
پس هر مكتب باید دارای چنین روحی باشد و روح مكتب
اندیشه ی نظری و از نوع جهان بینی است. اكنون باید دید در هر مكتبی
روح آن مكتب چیست و مایه ی زندگی آن مكتب چیست.
روح مكتب
باید آرمان ساز
باشد و همین
است نیروی
محركه ی مكتب:
به نظر می رسد تنها اندیشه ای می تواند روح یك مكتب را
تشكیل دهد
[1]كه از طرفی پایه ی جهان بینی آن مكتب باشد یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره ی هستی باشد، و از طرف دیگر
آرمان ساز باشد و جاذبه ی یك ایده و آرمان را داشته باشد؛ هم فلسفه
باشد و هم ایده آل اخلاقی و هم ایده آل اجتماعی. نیروی محركه ی یك
جهان بینی آرمان سازی اوست.
جلد دوم . ج2، ص: 371
توحید چنین خاصیتی دارد كه از طرفی پایه و مایه ی فلسفی
جهان بینی است و نوعی دید و بینش درباره ی هستی و وجود است، و از
طرف دیگر نوعی آرمان و ایده است كه در كلمه ی «
لااله الاّاللّه» در
جمله ی نفی، مفهوم ایده بودن و در جمله ی اثبات، مفهوم اصل بودن در
هستی را بیان می كند. قدرت و نیروی هر جهان بینی بستگی دارد به
نوع آرمان سازی او.
ماركسیسم
بازگشت به
غرائز فردی
است و
نیرویش در
جنبه ی منفی
یعنی در
پاره كردن
زنجیرهاست:
اما ماركسیسم مثلاً چنین نیست. جهان بینی ماركسیستی
جهان بینی مادی است. جهان بینی مادی نوعی دید و ارزیابی درباره ی
هستی است كه طبعاً در توجیه زندگی و زیستن نیز اثر دارد، ولی
خودش یك آرمان نیست بلكه در حقیقت بی آرمانی و بازگشت به
غرائز فردی است؛ یعنی آن چیزی كه خودش مایه ی جهان بینی است،
خودش ایده و آرمان فردی یا اجتماعی نیست.
مكتب باید
توجیه كننده ی
زندگی در همه ی
شؤون و از آن
جمله اخلاقی
باشد و
ماركسیسم
چنین توانایی
ندارد:
قدرت و نیروی
ماركسیسم در بریدن و پاره كردن قیدها و زنجیرهاست. بعلاوه قادر
نیست توجیه كننده ی زندگی در همه ی شؤون اعم از سیاسی و اجتماعی و
اقتصادی و اخلاقی باشد الاّ به طریق غیرمستقیم، مثلاً اكنون كه در
متن هستی حقیقت و معنی مفهوم ندارد پس چرا پابند اخلاق و
عدالت باشیم؟
به عبارت دیگر روح مكتب آن است كه با نوعی ارتباط علّی و
معلولی اندام مكتب را می سازد، و آنچه قدرت و نیرو می دهد به این
جهان بینی و به آن حیات می بخشد هدف و غایت و آرمانی است كه
جهان بینی می دهد. لهذا هر جهان بینی صلاحیت اینكه روح مكتب را
تشكیل دهد ندارد. انسان در سازندگی به آینده نگاه می كند و نه به
حال و گذشته. اینكه جهان چیست و چگونه بوده و هست، چه ربطی
دارد به من كه می خواهم جهانی ایده آل و مطابق آرمان خود بسازم؟
چیزی كه هست، جهان بینی توحیدی به انسان آرمان منطقی می دهد
و براساس آن جهان بینی آرمان انسان درست می شود و براساس آن
آرمان راه انسان روشن می شود.
جلد دوم . ج2، ص: 372
تفاوت
جهان بینی ها
در ایجاد تعهد
و مسؤولیت:
اساساً جهان بینی ها از یك نظر دیگر نیز با هم تفاوت دارند
[2]و آن اینكه یكی تعهدآور است و دیگری نیست. جهان بینی توحیدی
جهان بینی تعهدآور است، برخلاف جهان بینی های غیرتوحیدی.
تفاوت
جهان بینی ها
در هدایت
كردن و در
نشاطبخشی و
در فداكار-
سازی:
جهان بینی توحیدی به همین دلیل كه آرمان خیز و تعهدآور و
مسؤولیت ساز است هدایت كن است یعنی راه وصول به هدف و هدفها
را نیز روشن می كند، و بعلاوه نشاطبخش و دلگرم كن است، و بعلاوه
فداكارساز است و از همه بالاتر این است كه همان طور كه علامه ی
طباطبایی فرموده اند عنصری از عناصر همه ی تعلیمات می تواند باشد.
جهان بینی
توحیدی
مابه الانتهاء
همه ی
تحلیلهاست و
آبی است كه به
همه ی ریشه ها
می رسد و
خونی است كه
به همه ی اعضا
غذا می رساند. :
همان طور كه اصل امتناع تناقض اصلی است كه عندالتحلیل همه ی
قضایا به آن منتهی می شود و بدون آن یقین به هیچ اصلی پیدا
نمی شود و یا لااقل یقین به هیچ اصلی یقین و احتمال اصل مخالف
آن را نفی نمی كند، همچنین اصل توحید این صلاحیت را [دارد] كه
مانند آب ریشه ی همه ی اندیشه های دیگر را سیراب كند و مانند خون
غذا به همه ی اعضا و اجزای اندام برساند و مانند روح بپادارنده و
زندگی بخش همه ی اندامها باشد و بعلاوه قوه ی محركه ی آن مكتب باشد.
نیروی محركه ی
مكتب از دو
منبع سرچشه
می گیرد:
علیهذا هر جهان بینی صلاحیت ندارد كه پایه و مایه و روح یك
مكتب قرار گیرد، كه هم آرمان آن مكتب را بدهد و هم قوه ی محركه ی آن
مكتب باشد (نه تنها از راه غائی بلكه از راه ایجاد مسؤولیتها درباره ی
اجرا و انجام مكتب) و هم تعهدآور و مسؤولیت آور.
مجموع خواص
توحید در
مكتب اسلام:
یعنی به حسب
خصلت ذاتی خودش تعهدآور باشد، و هم راهنما و هدایت كن و راه
وصول به هدفها را نیز تعیین كند و هم خاصیت نشاطبخشی و هم
خاصیت فداكارسازی داشته باشد و هم خاصیت خون را داشته باشد
كه همه را تغذیه كند و نقش روح را كه همه را زنده نگه دارد و هم
آنچنان نفوذ داشته باشد كه اصل تحلیلی همه ی مسائل باشد. به عقیده ی
ما تنها جهان بینی توحیدی است كه چنین خاصیتی را دارد.
جلد دوم . ج2، ص: 373
ذائقه سازی و
جهت اخلاقی
و اجتماعی
بخشیدن
مكتب:
خاصیت مكتب و در حقیقت خاصیت جهان بینی اصیل كه به
مكتب می دهد این است كه به انسان ذوق و ذائقه ی خاص می دهد،
جهت گیری اخلاقی و جهت گیری اجتماعی می دهد، صف اجتماعی
را مشخص می كند.
نظام واحد
هماهنگ:
در یك مكتب مجموعه ی اعتقادات شخص درباره ی جهان و آنچه
هست، و درباره ی اجتماع و اخلاق و آنچه باید باشد یعنی درباره ی
چگونگی فرد و چگونگی جامعه از نظر مدیریت (سیاست) و از نظر
مواهب مادی و توزیع ثروت (اقتصاد) و از نظر نوع قوانین حاكم بر
اجتماع و از نظر ملاكها و معیارها و ارزشهای معنوی (آداب و سنن و
مقدسات و عادات و عرفیات و زشت و زیباها) نظام واحد هماهنگی
را تشكیل می دهند و طبعاً مقررات موضوعه نیز تابع همین مجموعه ی
اعتقادی خواهد بود.
صاحب مكتب
تذبذب فكری
و اخلاقی و
عملی و تشتت
روش و تعدد
شخصیت
ندارد،
تك شخصیتی
است:
انسان صاحب مكتب تذبذب ندارد، مصداق «
لا الی هؤلاء و لا
الی هؤلاء» نیست. انسان صاحب مكتب در همه ی مسائل، در تصمیمات
و روشهای خود یك جهت گیری دارد و بس، در هر موردی
جهت گیری خاص ندارد. انسان صاحب مكتب در همه ی مسائل یك
نوع قضاوت هماهنگ دارد.
رجوع شود به ورقه های «جهان بینی» ، «جهان بینی اسلامی» ،
«ایدئولوژی اسلامی» و غیره.
محور واحد
برای احساسات،
ملكات اخلاقی،
ارزشهای
معنوی، عقاید
فلسفی و
اجتماعی:
در مكتب، احساسات فردی، ملكات و خصوصیات اخلاقی،
روش اجتماعی، ارزشهای معنوی، عقاید فلسفی، اقتصادی، سیاسی،
اجتماعی، همه گرد یك محور می چرخند و مجموعاً انسان را به
سوی یك مقصد و یك ایده به حركت می آورند.
گفتیم لازمه ی برخی جهان بینی ها این است كه انسان مكتب
هماهنگ و مجموعه ی اعتقادات متناسب و سازگار و یك جهت داشته
باشد.
از نظر ما اگر توحید را با اصول استدلالی و عقلی بشناسیم، از
همان راه لمّی می توانیم انسان و تاریخ و جامعه را نیز بشناسیم.
توحید فلسفی
(نه علمی)
می تواند روح
مكتب باشد:
ولی
جلد دوم . ج2، ص: 374
كسانی كه از طرفی به جهان بینی اسلامی اظهار عقیده می كنند و طبعاً
پایه و مایه ی این جهان بینی را توحید می دانند اما توحید را صرفاً از راه
مطالعه ی طبیعت می خواهند كشف كنند و بس، نمی توانند انسان و
جامعه را از توحید استنباط كنند.
نیاز ما به
توحید فلسفی
از نظر دستگاه
ایدئولوژی
اسلامی و از
نظر اینكه
اسلام یك
مكتب است و
توحید روح
مكتب:
توحید به عنوان یك معرفت، یك علم، یك استدلال فلسفی و
روش منطقی، یك [اصل ] می تواند پایه ی شناسایی عالم باشد،
می تواند روح یك مكتب را تشكیل دهد نه یك توحید تعبّدی و نه
یك توحید متفرّع بر عالم و نتیجه از مطالعه ی عالم. اساساً فلسفه ی تاریخ
و همچنین جامعه شناسی فلسفه است نه علم و به همین دلیل وحدت
نظر در آنها نیست. اگر ما به توحید به چشم یك مكتب مستقل عقلی
نگاه نكنیم، طبعاً مجبوریم كه فلسفه ی تاریخ را و جامعه شناسی را و
انسان شناسی را از مكتبهای دیگر گدایی كنیم.
كسانی كه به الهیات و فلسفه ی اولی می تازند و هم می خواهند
توحید اسلامی را تعبداً یا از استدلال اِنّی بپذیرند، چاره ای ندارند از
اینكه سایر جهان بینی های خود را درباره ی جهان و سنن جهان و انسان
و جامعه از مكتبهای دیگر گدایی كنند.
رجوع شود به ورقه های «جهان بینی خوب، مشخصات» .
[1] رجوع شود به ورقه های «جهان بینی، مشخصات» .
[2] رجوع شود به ورقه های «یادداشت جهان بینی اسلامی» .