در
کتابخانه
بازدید : 980441تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد یازدهم
مقدمه
Expand انقلاب حقیقیانقلاب حقیقی
Collapse فطرتفطرت
Expand فلسفه اخلاقفلسفه اخلاق
Expand عرفانعرفان
Expand عشقعشق
Expand زنزن
Expand <span class="HFormat">فهرست ها</span>فهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در كتاب مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی بحث ایدئولوژی، این مسئله را طرح كردیم كه ایدئولوژی دوگونه است (و یا درباره ی ایدئولوژی دو نظریه است) : یكی ایدئولوژی عام و نوعی برای انسان كه قائل به اخلاق عام، مذهب عام، هنر عام، فلسفه ی عام است؛ دیگر ایدئولوژی گروهی به معنی قومی یا نژادی یا طبقاتی. و گفتیم كه ایدئولوژی اسلام ایدئولوژی عام است، از آن رو كه اسلام قائل به فطرت نوعی انسان است.
در ورقه های اخلاق ماركسیستی گفتیم كه تئوری فلسفی ماركسیسم درباره ی معنویات اعم از علم، فلسفه، اخلاق، مذهب، هنر این است كه همه ی اینها روبنا هستند و استقلال ندارند و تابع تحولات اقتصادی هستند، لهذا هم تابع و هم متغیر و غیرجاودانه اند و هم طبقاتی و غیرعام. ولی از نظر اسلام، معنویات هم استقلال دارند، هم جاودانه اند، هم عام و انسانی.
از نظر اسلام انسان با نوعیت خود، با بعد فطری خود هویت و تعین و صلاحیت تخاطب و صلاحیت حركت و جنبش و اجابت دعوت [پیدا می كند، ] ولی از نظر ماركسیسم انسانِ نوعی یك شی ء انتزاعی است؛ انسان در موضع طبقاتی شعور، وجدان، صلاحیت حركت، جنبش، دعوت پیدا می كند.
لهذا در كتاب ماركس و ماركسیسم فصل دوم پس از توضیحی درباره ی بشرگرایی فویرباخ و استفاده ی ماركس از او و گذشتن ماركس
جلد یازدهم . ج11، ص: 67
از او، در ص 30 می گوید:
. . . بشرگرایی آنان (ماركس و انگلس) نمی توانست به یك نمایش صرفاً مرامی از انسان و جهان محدود شود. آنها قصد داشتند یك موجود اجتماعی مجسم در زمان را جایگزین موجود انتزاعی فویرباخ كنند.
به هرحال این بحث مانند بحث فرهنگ یگانه و فرهنگ متكثر به عدد اقوام و به عدد تاریخ اقوام، و مانند بحث اخلاق عام و اخلاق طبقاتی، بحث بسیار مهم و قابل توجهی است كه باید دنبال شود.
این نظریه درست عكس نظریه ای است كه شعور انسان را شعور طبقاتی و تاریخی و محلی و وجدان او را وجدان طبقاتی و تاریخی و محلی و همچنین ذوق و احساس و گرایشهای او را همه طبقاتی، تاریخی، محیطی و محلی می داند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است