1. اخلاق چیست؟ شاید همه فكر كنند كه آن را می دانند زیرا از
رایجترین كلمات است، اما پس از دقت معلوم می شود كه تعریف
اخلاق آسان نیست. از افلاطون و ارسطو و اپیكور و كلبیون و
رواقیون گرفته تا علمای اسلامی و فلاسفه ی جدید هركدام از اخلاق
تعریف و تعبیری دارند كه احیاناً ضد یكدیگرند.
در این گونه موارد بهتر این است كه از موارد مسلّم، بحث خود را
آغاز كنیم. ما دو نوع كار در مورد انسانها می بینیم: كارهای عادی و
طبیعی كه مقتضای طبیعت هر فرد است از قبیل خوردن و نوشیدن و
استراحت و غیره. خصوصیت خاص این كارها این است كه هیچ
گونه تحسین و ستایش و آفرینی را به دنبال خود نمی كشاند، كسی
نمی گوید آفرین بر فلانی كه گرسنه بود و غذا خورد، همچنان كه ضد
آفرین یعنی ناآفرین (نفرین) و ملامت و نكوهش را نیز به دنبال خود
نمی كشد.
ولی یك سلسله كارها مثلاً عمل پطر كبیر- كه در سن 53
سالگی در اوج اقتدار روزی در فصل ژانویه قایقی را در خطر
جلد یازدهم . ج11، ص: 163
غرق شدن می بیند، برای نجات آنها خود را به آب می اندازد و به همین
جهت بعد ذات الریه می كند و می میرد- عملی قهرمانانه و قابل
تحسین و آفرین است. حتی آن كه هرگز در عمر خود چنین كاری
نكرده و نمی كند نیز آن عمل را عملی قهرمانانه و قابل ستایش
می داند. یا رفتار جوانی كه در مقدمه ی كتاب مذهب در رویدادها و
آزمایشهای بشری آمده است كه در حالی كه خسته و كوفته و مجروح
و گرسنه در بیابان به لقمه ای می رسد و سگی گرسنه را می بیند كه با
حال التماس نگاه می كند، آن نان را به آن سگ می دهد. به طور كلی
ایثارها نظیر ایثار اهل بیتْ مسكین و یتیم و اسیر را، ایثار سه نفر
مجروح جنگ (در یكی از جنگهای اسلامی) و امثال اینها [از این نوع
كارهاست. ]
نظیر ایثار است همدردی با دردمندان- كه در مقالات «سیری
در نهج البلاغه» گفته ایم- و حالت مولای متقیان كه در نامه اش به
عثمان بن حنیف منعكس است:
و لو شئت لاهتدیت الطریق. . . و لعلّ بالحجاز او الیمامة من لا
طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع، او أبیت مبطاناً و حولی
بطون غرثی و اكباد حرّی. . . این عمل با یك عمل عادی تفاوت دارد به اینكه قهرمانانه
است، قابل ستایش و تحسین است، «قیمت» و «ارزش» دارد.
همچنین است وفا و حق شناسی، عفو، صله ی رحم، احسان به طور
كلی. از هامش صحیح بخاری ج 1، ص 54 (چاپ مصر) نقل شده:
ان رجلاً رأی كلباً یأكل الثری من العطش، فأخذ الرجل خفّه
فجعل یغرف له به حتی ارواه فشكر اللّه له فأدخله الجنة.
جلد یازدهم . ج11، ص: 164
سعدی، بوستان:
یكی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت
كله دلو كرد آن پسندیده كیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش
به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد
خبر داد پیغمبر از حال مرد
كه داور گناهان از او عفو كرد
الاگر جفاكاری اندیشه كن
وفا پیش گیر و كرم پیشه كن
كسی با سگی نیكویی گم نكرد
كجا گم شود خیر با نیكمرد
(رجوع شود به وسائل ج 2، ص 50)
عن وفیات الاعیان ج 2، ص 103:
السّریّ السقطی: انا استغفر اللّه من قولی الحمد للّه منذ ثلثین
سنة. فقیل: كیف؟ فقال: وقع حریق باللیل فخرجت انظر دكانی،
فقیل الحریق ابعد من دكانك، فقلت: الحمد للّه، ثم قلت: هب ان
دكانك تخلص، اما تهتمّ للمسلمین؟
سعدی، بوستان:
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم كه بغداد نیمی بسوخت
یكی شكر گفت اندر آن خاك و دود
كه دكان ما را گزندی نبود
جهاندیده ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس
جلد یازدهم . ج11، ص: 165
پسندی كه شهری بسوزد به نار
اگرچه
[1]سرایت بود بركنار