1. تعریف و غرض و موضوع علم اخلاق چیست؟ موضوع علم
اخلاق بدون شبهه نفس و روح انسان است. علم اخلاق علمی است
عملی یعنی فن است نه علم؛ علمی است كه در اطراف آنچه هست
بحث نمی كند، در اطراف آنچه باید و خوب است بشود بحث می كند.
چون عنوان «باید و خوب است» در كار می آید، باید دید مقیاس
خوبی و علت بدی چیست. اینجاست كه مسئله ی حسن و قبح ذاتی و
عقلی و حسن و قبح نسبی و یا وجوه و اعتبارات پیش می آید و البته
حق این است كه حسن و قبح ذاتی معنی ندارد.
اگر بگوییم حسن و قبح افعال ذاتی است، علم اخلاق مانند علوم
نظری می گردد، یعنی شبیه آنها می شود از این نظر كه بحث می شود از
آنچه فی حد ذاته خوب است و صفت «خوبی» را دارد برای آنكه
اقتباس شود. هرچند در این هنگام، یك سلسله احكامْ عملی است
ولی این احكام عملی بر اساس آن احكام نظری است.
اما اگر منكر حسن و قبح ذاتی شدیم، همه ی احكام جنبه ی عملی به
خود می گیرد حتی حكم به اینكه فلان عمل خوب است، و در این
جلد یازدهم . ج11، ص: 214
صورت است كه حقاً مكاتب اخلاقی تابع مكاتب فلسفی و
جهان بینی های مخصوص بر اساس نظر به جهان و حیات و انسان
خواهد بود، نظیر اینكه در اجتماع هر دسته ای به حسب تشخیص
مخصوص خود جناحی را انتخاب می كنند.
اخلاق و
روان پزشكی2. علم اخلاق و رابطه اش با تربیت و پرورش. از این نظر باید
علم اخلاق را با طب روح و روان پزشكی نزدیك دانست، زیرا
مقصود از روان پزشكی صحت و سلامت روح است و پرورش هم اگر
مقصود تكمیل باشد همین معنی را می دهد، مگر آنكه مقصود از
پرورش مهیا نمودن و ساختن برای یك مقصود معین باشد، مثل
تربیت سربازی برای فداكاری و تربیت حزبی و تربیت دینی و غیره.
گاهی هدف
علم مسئله ی علم
را می سازد و
گاهی برعكس3. علم اخلاق و رابطه اش با روان پزشكی. البته روان پزشكی
یك علم نظری است كه مسئله، هدف را تشكیل می دهد، برخلاف
علم اخلاق كه هدف، مسئله را تشكیل می دهد و قطع نظر از هدف
مسئله ای وجود ندارد.
4. در بعضی ادیان، هدف دینی از مسائل زندگی جداست بلكه
مغایر است و در عرض مسائل زندگی قرار گرفته، مثلاً هدفْ اتحاد با
خدا و فناء در اوست و خود به خود ضد و نقیض سعادت دنیوی
است، برخلاف اسلام كه تقرب به خدا در عین اینكه هدف اولیه است
در عرض مصالح زندگی بشر قرار نگرفته است و آنچه در اسلام به نام
زهد و قناعت و غیره ممدوح است اموری است كه در عین حال
خراب كننده ی زندگی دنیا نیز نیست. بلاشك اسلام تقرب به خداوند را
هدف قرار داده و آن خود حقیقتی است، همان طوری كه در ادیان
عرفانی برای آنها موضوعیت قائل شده اند. پس در اسلام عنصر
عرفانی هست و صرفاً جنبه ی پاداش از اطاعتهای گزاف یا اطاعتهای
به منظور جلب منافع مادی بشر ندارد، و نیز بلاشك توجه به مصالح
دنیوی زندگی بشر هست و هردو مطلوب است. ولی عمده این است
كه بدانیم در عین حال اشتراك در غرض و هدف نیست، جمع بین
خدا و خرما نیست، مصالح زندگی بشر در عین حفظ جنبه ی مادی و
جلد یازدهم . ج11، ص: 215
دنیایی جزء علت قرب به حق است، یعنی با ضمیمه شدن اخلاص.