مولوی در جلد اول [مثنوی ] ص 64 می گوید:
زُیِّن للناس حق آراسته است
زانچه حق آراست چون تانند رست
چون پی یسكن الیهاش آفرید
كی تواند آدم از حوّا برید
رستم زال ار بود وز حمزه بیش
هست در فرمان اسیر زال خویش
آن كه عالم مست گفتارش بُدی
كلّمینی یا حمیرا می زدی
آب غالب شد بر آتش از نهیب
ز آتش او جوشد چو باشد در حجیب
چون كه دیگی حایل آمد آن دو را
نیست كرد آن آب را، كردش هوا
ظاهراً بر زن چو آب ار غالبی
باطناً مغلوب و زن را طالبی
اینچنین خاصیتی در آدمی است
مهرْ حیوان را كم است، آن از كمی است
گفت پیغمبر كه زن بر عاقلان
غالب آید سخت بر صاحبدلان
باز بر زن جاهلان غالب شوند
زان كه ایشان تند و بس خیره روند
كم بودشان رقّت و لطف و وداد
زان كه حیوانی است غالب بر نهاد
مهر و رقّت وصف انسانی بود
خشم و شهوت وصف حیوانی بود
پرتو حق است و آن معشوق نیست
خالق است آن گوئیا مخلوق نیست
جلد یازدهم . ج11، ص: 476
رجوع شود به ورقه های تفاوت زن و مرد، صفحه ی 488، سخن
خوب ناپلئون درباره ی خودش و ژوزفین.