امروز درباره ی تحكیم موقعیت زن سخنان زیادی گفته می شود كه
به چه نحو باید صورت بگیرد. بعضیها به این مطلب جنبه ی زور و
انقلاب و مشتهای گره كرده می دهند، البته به تقلید و تبعیت از
جلد یازدهم . ج11، ص: 533
كمونیستها و طبق اصلی كه می گویند حق گرفتنی است نه دادنی
[1]، و
این را كلیت می دهند و البته به صورت كلیت مطلب درستی نیست.
ولی به عقیده ی [ما] تحكیم موقعیت زن در اجتماع و خانواده
مبتنی بر اموری است كه در ورقه های زن- مظالم مرد بر زن و تفسیر
تاریخ گفته ایم و اكنون نیز بهتر و كاملتر شرح می دهیم:
الف. آگاهانیدن خود زن به حقوق خود، و البته اسلام هم این كار
را كرد بدون اینكه منجر به عصیان و تمرد زن و سستی بنیاد
خانواده ها شده باشد. اسلام به این اصل عنایت دارد.
ب. بیدار كردن وجدان عدالت خواهی مردها و استمداد از
احساس حقیقت خواهی و عدالت طلبی و انصاف جویی مردها.
ج. برقراری اصل عفاف و تقوا
[2]. تقوا برای زن و مرد هر دو
واجب است. بی عفتی و زنا برای زن و مرد متساویاً جرم است و
مجازات دارد. نظربازی و رقص با زن [و مرد] بیگانه برای هر دو جرم
است. اما عفاف برای زن سلاح و زره است و برای مرد دست بند و
پوزبند. خراب شدن حصار تقوا زن را بی دفاع و مرد را بلامانع می كند.
د. رشد عواطف انسانی خانوادگی مردها كه خود مطلب
علی حده ای است و ما گفته ایم انسان منزلی بالطبع است، نه به معنی
اینكه انسان شهوت جنسی دارد، شهوت جنسی را حیوانات غیرزوج
نیز دارند، بلكه به معنی اینكه نوعی علاقه كه از خانواده ی رأفت و
رحمت است نه از خانواده ی شهوت. طبیعتاً در وجود مرد و زن هست:
و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا الیها و جعل بینكم
مودة و رحمة. اگر اصول خانوادگی مستحكم باشد و مرد در منظومه ی
خانوادگی وظیفه ی الكترونیكی خود
[3]را انجام دهد، زن خوشبخت
جلد یازدهم . ج11، ص: 534
است و الاّ اگر میدان، میدان تنازع بقا و شهوترانی باشد زن محكوم به
شكست است از دو جهت: یكی از جهت اینكه مرد از زن زورمندتر
است و با جرئت تر است، دیگر اینكه مرد طبیعتاً از لحاظ نسل
وظایفی ندارد ولی زن باید عواقب آمیزش را تحمل كند.
به هرحال چیزی كه قادر نیست موقعیت زن را تحكیم كند
قوانین مدنی مبتنی بر تساوی و تشابه حقوق زن و مرد است.
[1] . اگر حق فقط گرفتنی باشد نه دادنی، پس انسانیت و حیثیت ذاتی و شرافت ذاتی انسانها كجا رفت؟ خیلی عجیب است كه غربیها از طرفی از حیثیت ذاتی انسانها دم می زنند، از طرف دیگر می گویند حق گرفتنی است نه دادنی.
[2] . رجوع شود به ورقه ی زن- عشق و امتناع ظریفانه.
[3] [از نظر مغناطیس بودن و تأثیر گذاری بر روی سایر افراد خانواده. ]