قدما می گفتند كارهای اخلاقی كارهایی است كه حسن ذاتی دارد و در مقابل،
كارهای ضد اخلاقی كارهایی است كه قبح ذاتی دارد، و معتقد بودند كه عقل انسان
حسن ذاتی كارهای اخلاقی و قبح ذاتی كارهای ضد اخلاقی را درك می كند. مثلاً
می گفتند عقل هركسی می فهمد كه راستی ذاتا خوب است، ذاتا جلیل است و ذاتا
زیباست، و دروغ ذاتا بد است
[1]. عقیده داشتند كه حاكم بر وجود انسان ممكن است
قوای حیوانی- مثلاً یكی از انواع شهوت- باشد و ممكن است عقل باشد. افراد
شهوت پرست- مثلاً شكم پرست- حاكم بر وجودشان شهوت است. برخی حاكم بر
وجودشان خشم و غضب یا واهمه و كارهای شیطنت آمیز و مكرهاست، و برخی
حاكم بر وجودشان عقل است. آنها قائل بودند كه عقل، حسن و قبح ذاتی امور را
درك می كند، و می گفتند كار اخلاقی آن كاری است كه به حكم عقل صورت گرفته
باشد و انسانهای اخلاقی یعنی كسانی كه عقل بر وجودشان حاكم است و شهوت و
غضب و واهمه بر وجودشان حاكم نیست (بلكه اینها به منزله رعیّت عقل اند، یعنی
از او دستور می گیرند) و شهوات آنها روی حساب و اندازه گیری عقل كار می كنند،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 744
اگر عقل گفت در اینجا این شهوت باید اعمال شود اعمال می شود وگرنه اعمال
نمی شود. و می گفتند مادام كه انسان، حاكم بر وجودش قوّه شهوت یا غضب و یا
واهمه باشد فعلش غیر اخلاقی است و به تعبیر آنها حیوانی است. آنها تعبیر به
اخلاقی و طبیعی نمی كردند، به انسانی و حیوانی تعبیر می كردند.
البته این حرفی نیست كه صددرصد بتوان اثباتش كرد، اگرچه اخلاق سقراطی
بر همین مبناست، مخصوصا مسئله حسن و قبح ذاتی افعال كه خود حكما برایش
چندان پایه ای قائل نیستند. به هر حال این هم نظریه ای است كه معیار فعل اخلاقی،
عقلانی بودن آن است؛ یعنی از مبدأ عقل سرچشمه گرفته باشد نه از مبدأ شهوت و
غضب و واهمه.
[1] - . البته این مطلب مربوط به مبحث عقل است.