در
کتابخانه
بازدید : 883633تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Collapse پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اخلاق عارفانه و صوفیانه [نقطه ضعفی وجود دارد] با اینكه [عرفا] به اخلاق اسلامی خیلی خدمت كرده اند زیرا مروّج آن بوده اند به زبان شعر، نثر و تمثیل، ولی بشر گاهی اشتباه می كند. این تعلیم امیرالمؤمنین را ببینید كه: وَ لا تَكُنْ عَبْدَ غَیْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللّهُ حُرّاو یا تعلیم امام صادق علیه السلام: وَ لا تَكُنْ واهِنا یُحَقِّرُكَ مَنْ عَرَفَكَ [و در مقابل، این قول را ببینید كه ] ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید:
ابراهیم ادهم [1]گفت كه من هیچ وقت آنقدر خوشحال نشدم كه در سه موقع خوشحال شدم [2]: یكی اینكه یك وقتی سوار بر كشتی بودم. در آنجا مردی بود كه مردم را می خنداند (آكتور بود) و اهل كشتی دور و بر او را گرفته بودند و او هم بازی در می آورد. من هم آنجا بودم. این مرد جزء داستانهایش نقل می كرد كه ما سرباز بودیم و در فلان جا می جنگیدیم و افراد را می گرفتیم. بعد برای اینكه بگوید چطور اینها را می كشیدیم و می آوردیم، به اطراف نگاه كرد دید هیچ كس از من مناسبتر برای كشیدن به صحنه نیست، آمد و موی سرم را گرفت و مرا كشان كشان آورد و گفت: ما این جور می كشیدیم. بسیار خوشحال شدم، چون دیدم در كشتی هیچ كس از من پست تر در نظر او نیست. (و ابن ابی الحدید هم این را به عنوان مطلب خوب بیان می كند. این، نقطه مقابل گفته حضرت علی علیه السلام و امام صادق علیه السلام است) . در وقت دیگری مریض بودم و در مسجدی خوابیده بودم. موقعی بود كه گداها را بیرون می كردند. مؤذّن- كه فرّاش هم بود- آمد به من گفت، بلند شو برو بیرون. من مریض بودم و نمی توانستم بلند شوم. دید من نمی توانم بلند شوم، پای مرا گرفت و از مسجد بیرون انداخت. خیلی خوشحال شدم كه در نظر او اینقدر پست هستم. (این شخص تحت عنوان مبارزه با خودپرستی و نفس پرستی، حقارت و اهانت را دارد تحمل می كند و این را تحت عنوان اخلاق، خاطره خوش برای خود می داند) . وقت دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 815
پوستینی داشتم، به آن نگاه كردم، نفهمیدم شپش آن بیشتر است یا پشمش: فَلَمْ اُمَیِّزْ بَیْنَ شَعْرِهِ وَ الْقَمْلَةِ.
اینها البته با اخلاق اسلامی جور در نمی آید. اسلام می گوید به دهان آن مرد مسخره چی بكوب، یا نظافت را از ایمان می داند؛ ولی اینها همه به حساب مخالفت و جهاد با نفس گذاشته شده، و درست نیست.
همچنین ابن ابی الحدید نقل می كند- به عنوان مدح- كه شخصی یكی از مشاهیر تصوّف را به مهمانی دعوت كرد. او رفت، آن شخص معذرت خواست. دفعه دوم و سوم هم همین طور، و او به روی خود نیاورد و اصلاً از این تحقیر ناراحت نشد. (صوفیه از تحقیر ناراحت نمی شدند: اَلصُّوفِیَّةُ لایَغْضَبُ وَ لا یَضْجَرُ) . آن مرد بعدا او را ستایش كرد كه تو خیلی آدم بزرگواری هستی، من سه دفعه به تو توهین كردم و تو ناراحت نشدی. صوفی گفت: نه، این فضیلتی نیست. تو مرا برای خُلقی مدح می كنی كه سگ هم همین خلق را دارد. به سگ هم اگر نان بدهی می آید و اگر ندهی عقب می رود. این درویش از این توهین ناراحت نمی شود در حالی كه آن شخص كرامت انسانی او را لكه دار كرده، و بعلاوه در جواب مدح او مدل خود را سگ قرار می دهد.
از جنید هم كلامی نقل می كنند كه یك جمله اش جمله خوبی نیست، دو جمله اش خوب است. می گوید: لایَكونُ العارِفُ عارِفا حَتّی یَكونَ كَالْأرْضِ یَطَؤُهُ الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ عارف، عارف نیست مگر اینكه مثل زمین بشود كه همه او را لگد كنند، كَسَحابٍ یُظِلُّ كُلَّ شَیْ ءٍ (كه البته حرف درستی است) مانند ابر باشد كه بر همه سایه اندازد، وَ كَالْمَطَرِ یَسْقی ما یَنْبُتُ وَ ما لا یَنبُتُ و مانند باران باشد كه بر زمینِ رویا و بایر ببارد. این هم درست است. حال جمله اول را با این جمله مقایسه كنید: در وسائل بابی دارد تحت عنوان كراهت ظلم و اینكه انسان اختیار مال خود را دارد، اختیار شغل خود را دارد و حتی زنش را می تواند طلاق دهد، ولی اختیار آبرویش را ندارد و نمی تواند بگوید اختیار آبروی خودم را دارم. این یكی از اصول اخلاق اسلامی است: حفظ شرافت و كرامت نفس، كه ان شاءاللّه در جلسه آینده درباره آن بیشتر بحث می كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 816

[1] - . ابراهیم ادهم امیر بوده، بعد توبه می كند و صوفی می شود.
[2] - . البته او از جنبه اخلاقی می گوید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است