انسان دارای دو نوع «من» است: یكی «من» ملكوتی، یعنی همان كه در قرآن از آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 839
به
نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی [1]*تعبیر شده و در حیات و بقای خود نیازمند به طبیعت نیست.
ولی انسان یك موجود دارای مراتب است. یك مرتبه از وجود انسان طبیعت است.
خصوصیت انسان همین است كه یك موجود صاحب مقامات و مراتب است. اینكه
می گویند «انسان یك مَلَك حیوانی نباتی جمادی است» درست است، نه به این
معنا كه هم مَلَك است هم حیوان و هم نبات، بلكه یك چیز بیشتر نیست ولی این
یك چیز یك وجود صاحب مراتب است. در مقام تشبیه مثل یك ساختمان چند
طبقه است كه یك طبقه آن یك حقیقت است، طبقه دیگر حقیقت دیگر و. . . انسان
چنین موجود صاحب مراتب و درجاتی است كه در عالیترین درجه خود یك
فرشته است و بلكه بالاتر از فرشته، در درجه دیگر یك گیاه است و در درجه دیگر
یك جماد. انسان به حسب آن درجه عالی خود، میان «من» ها [تباینی نمی بیند. ]
همان طور كه میان فرشتگان جنگ و تنازع و من و مایی وجود ندارد، انسان هم در
آن مرحله وجودی خویش میان خود با افراد دیگر من و مایی نمی بیند، همه مثل
پاره های نور هستند كه با یكدیگر تزاحمی به هیچ شكل ندارند. ولی وقتی كه به
درجات دانی و طبیعی «خود» می رسد، به حكم ضیق و تزاحمی كه در طبیعت
هست، هر منی خود به خود برای حفظ و بقای خویش كوشش می كند و طبعا
دیگران را نفی می نماید كه مسئله تنازع بقا و غیره پیش می آید. «من» هركسی در
مقابل «من» های دیگر است، یعنی آن حالت انحصارطلبی و فقط خود را دیدن و
غیر را ندیدن كه لازمه «من» طبیعی انسان است. با اینها مبارزه می شود و اینهاست
كه باید خرد شود، این دیوار است كه باید شكسته شود، دیوار «من» طبیعی با
«من» های دیگر.
به تعبیر آقای طباطبایی انسان یك موجود استخدام گر است، یعنی می خواهد
موجودات دیگر و از جمله انسانهای دیگر را در استخدام خود بیاورد و به اصطلاح
امروز، انسان مستثمر است یعنی به هر موجودی به چشم ابزار و وسیله نگاه می كند
و همه چیز را برای خود می خواهد. مولوی می گوید:
جان گرگان و سگان از هم جداست
وقتی كه جان و روح انسان، گرگی و سگی باشد، یعنی انسان خودِ واقعی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 840
خویش را از دست بدهد و بیشتر وجودش جنبه طبیعی اش باشد، در اینجا جز
جنگ و نزاع و دعوا چیز دیگری نیست و همه گرگ و سگ می شوند كه مظهر جنگ
و نزاع هستند. اما وقتی كه جان، جان گرگ و سگ نشد، جان مرد خدا شد، در آنجا
اساسا نمی تواند جنگ و نزاع وجود داشته باشد.