بحث ما در دو جلسه ی گذشته درباره ی نظریه ای بود كه در زمینه ی تاریخ ابراز شده است
كه نیروی گرداننده ی جبری تاریخ، نیازهای اقتصادی بشر است. نیروهای تولیدی
جبراً تكامل پیدا می كنند و روابط تولید و توزیع ثروت تغییر می كند و طبعاً براساس
اینها همه ی شئون دیگر زندگی از آن جمله قانون، فرهنگ، مذهب، اخلاق، هنر و. . .
جبراً تغییر می كند و نمی تواند ثابت بماند.
این مسئله را از آن نظر طرح كردیم كه بحث ما درباره ی اسلام و مقتضیات زمان
بود و این یكی از دلایلی است كه افرادی می آورند برای اینكه هیچ قانونی نمی تواند
ثابت و جاوید بماند.