در
کتابخانه
بازدید : 520098تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Collapse اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Expand علت تغییر مقتضیات زمانهاعلت تغییر مقتضیات زمانها
Expand دو نوع تغییر در زمان دو نوع تغییر در زمان
Collapse جامعه ی در حال رشدجامعه ی در حال رشد
Expand افراط و تفریطهاافراط و تفریطها
Expand راه میانه راه میانه
Expand عقل و راه اعتدال عقل و راه اعتدال
Expand خوارج خوارج
Expand عوامل تصفیه تفكر اسلامی عوامل تصفیه تفكر اسلامی
Expand اخباریگری اخباریگری
Expand مشروطیّت مشروطیّت
Expand شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت
Expand مقتضیات زمان (1) مقتضیات زمان (1)
Expand مقتضیات زمان (2) مقتضیات زمان (2)
Expand تغییرات زمان در تاریخ اسلام تغییرات زمان در تاریخ اسلام
Expand اجتهاد و تفقّه در دین اجتهاد و تفقّه در دین
Expand قاعده ی ملازمه قاعده ی ملازمه
Expand علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان
Expand نسبیّت آداب نسبیّت آداب
Expand عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
Expand نظریه ی نسبیّت عدالت نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق
Expand مسئله ی نسخ و خاتمیت مسئله ی نسخ و خاتمیت
Expand خاتمیت خاتمیت
Expand وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق
Expand جبر زمان و مسئله ی عدالت جبر زمان و مسئله ی عدالت
Expand اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گوستاو لوبون اشتباه می كند. اولاً اسلام یك روش سیاسی به مفهوم اروپایی نیست.

ثانیاً اگر مسلمین اسلام را این طور بازیچه ی سیاست كرده بودند، امروز نه از اسلام اثری بود و نه از مسلمین به صورت یك امت. اسلام هدفش این است كه مساوات را به طور كامل در میان مردم برقرار كند. اگر اسلام تا وقتی كه از مردم استفاده می كند اصلی را طرح كند بعد آن را عوض كند، این كه اسلام نیست، این سیاست اروپایی است كه اعلامیه ی حقوق بشر می دهند تا آنجا كه ملتهای دیگر را زیر بار بكشند، همینكه زیر بار كشیدند می گویند همه ی این حرفها مفت است.

این است طرز فكر اینها كه می گویند اسلام خشك و غیرقابل انعطاف است و با مقتضیات زمان یعنی با سیاست جور در نمی آید.

اسلام برای این آمده است كه با این سیاستها در دنیا مبارزه كند. اسلام اینها را مقتضیات زمان نمی داند، اینها را انحراف زمان می داند و در مقابل اینها ایستادگی می كند.

این همان عیبی است كه عده ای بر سیاست امیرالمؤمنین گرفتند، گفتند: علی همه چیزش خوب بود، مرد علم بود، مرد عمل بود، مرد تقوا بود، مرد عاطفه ی انسانیت بود، مرد حكمت و خطابه بود ولی یك عیب بزرگ داشت و آن اینكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 58
سیاستمدار نبود. چرا سیاستمدار نبود؟ چون انعطاف نداشت، صلابت به خرج می داد. علی مصالح سیاسی را در نظر نمی گرفت. یك نفر سیاستمدار در یك جا باید دروغ بگوید، یك جا باید وعده بدهد و عمل نكند، یك پیمانی را امضا كند، همینكه كارش گذشت زیر امضای خودش بزند. یك نفر سیاستمدار باید به یك نفر روی خوش نشان بدهد تا وقتی كه او را تسلیم كند، همینكه تسلیم كرد او را از بین ببرد.

از نظر اینها منصور دوانیقی یك سیاستمدار بود برای اینكه ابومسلم را استخدام كرد، با او پیمان و قرارداد بست. ابومسلم به نفع منصور قیام كرد و چه جنایتها كه در خراسان به نفع بنی العباس نكرد! این قهرمان ملی! خودمان را بشناسیم. دائم می گویند قهرمان ملی! اگر ایرانیهایی را كه همین ابومسلم كشته است به حساب بیاورید، از سیصد چهارصد هزار بیشتر است. می گویند مجموع آدمهایی كه ابومسلم كشته است ششصدهزار نفر است. آخر آدم چقدر باید جانی باشد! منصور از نظر آنها یك سیاستمدار بود. همینكه ابومسلم تمام دشمنان منصور را از پیش راند، خود ابومسلم كم كم شاخ شد. ابومسلم یك سال با یك لشكر انبوه به مكه رفت. در مراجعت همینكه به ری رسید، منصور او را فرا خواند كه بیا من با تو كاری دارم. ابومسلم نیامد. بار دوم و سوم نوشت. باز هم نرفت. بالاخره نامه ی تهدیدآمیزی برایش نوشت. ابومسلم مردد ماند كه برود یا نرود. با خیلی ها مشورت كرد. همه به او گفتند نرو خطرناك است. ولی به قول معروف اجلش رسیده بود، رفت. منصور گفته بود باید تنها بیایی. تنها رفت، وارد شد بر منصور و تعظیم كرد. بعد از احوالپرسی كم كم منصور به او خشونت كرد كه چرا فلان كار را نكردی؟ چرا فلان جا امر مرا اطاعت نكردی؟ ابومسلم دید كار خیلی سخت شد و فهمید منصور تصمیم به كشتنش دارد. گفت: امیر، برای كشتن دشمنانت مرا نگه دار. گفت: امروز از تو دشمن تری ندارم. منصور دستور داده بود دو سه نفر مسلّح پشت در مانده بودند و گفته بود هر وقت من فلان علامت را دادم فوراً بیایید و ابومسلم را بكشید. همینكه خوب ابومسلم را ملامت كرد آن علامت را داد. ریختند و ابومسلم را تكه تكه كردند، بعد هم او را در یك نمد پیچیدند.

از نظر این جور افراد آقای منصور سیاستمدار بزرگی است، دشمن را این گونه از بین می برد. اینها گله شان از علی علیه السلام این است كه چرا علی مانند منصور دوانیقی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 59
رفتار نكرد؟ چرا به معاویه روی خوش نشان نداد، نامه به او ننوشت و او را اغفال نكرد؟ چرا معاویه را خام نكرد تا بعد او را به مركز بخواهد و با یك نیرنگ و دسیسه از بین ببرد؟ چرا دروغ نمی گفت؟ چرا تبعیض قائل نمی شد؟ چرا رشوه نمی داد؟ چرا همان طور كه معاویه نسبت به بیت المال عمل می كرد او عمل نمی كرد؟ .

می گویند: عیب اسلام همین است كه خشك است، انعطاف پذیر نیست، با مقتضیات زمان تطبیق نمی كند، یك مرد سیاستمدار اگر بخواهد با اسلام عمل كند نمی تواند سیاستمداری كند.

اسلام آمده است برای همین كه با این نوع سیاستمداریها مبارزه كند. اسلام آمده است برای خدمت به بشریت. اسلام پاسدار انسانیت است. اگر اسلام این مقدار انعطاف داشته باشد كه دیگر اسلام نیست، شیطنت است. اسلام پاسدار درستی و حقیقت و عدالت است. اصلاً فلسفه ی اسلام این است، باید در این جور جهات صلابت و استحكام داشته باشد.

علی آن جور رفتار كرد كه قرنها بر دل مردم حكومت می كند. علی از فكر خودش در زمان خودش حمایت كرد و فكر خودش رابه صورت یك اصل در دنیا باقی گذاشت. به همین جهت روش علی به صورت ایمان در میان افراد وجود دارد.

پس علی در سیاست خودش شكست نخورد. اگر سیاست علی و هدفش این بود كه چهار صباحی كه می خواهم در دنیا زندگی كنم در نعمت و جاه باشم (همان سیاستی كه معاویه می گفت كه ما در نعمت دنیا غلتیدیم) آنوقت علی شكست خورده بود، اما چون علی مرد ایمان و عقیده و هدف بود شكست نخورده است.

پس یكی از توقعات بیجایی كه در باب انطباق با مقتضیات زمان دارند این است كه رجال سیاست، نام حالت روباه صفتی خودشان را- كه در هر زمان هر رنگی جامعه پیدا كند به همان رنگ می شوند- انعطاف، خاصیت انطباق با زمان، زرنگی و عقل گذاشته اند و به همین تكیه می كنند و انتظار دارند اسلام این توقع را برآورد و چون برنمی آورد می گویند عیب اسلام همین است كه مانع است كه انسان خودش را با زمان تطبیق دهد.

افتخار اسلام این است كه جلو این انطباقها را گرفته است. حسین بن علی كه امروز بر دل شما حكومت می كند جهتش این است كه رنگ زمان به خود نگرفت؛ نگفت اگر پیغمبر حكومت كند رنگ پیغمبر، اگر معاویه حكومت كند رنگ معاویه،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 60
اگر یزید حكومت كند رنگ او را باید بگیریم و چون زمانه این جور شده است باید رنگ زمانه را بگیریم. وقتی كه مروان حَكَم به او گفت: یا اباعبد اللّه! من یك جمله ی خیرخواهانه ای برای تو دارم، فرمود: بگو. گفت: من مصلحت تو را در این می بینم كه با یزید بیعت كنی. حضرت نفرمود كه این مصلحت و منفعت من نیست، فرمود: در آن موقع اسلام چه خواهد شد؟ وَ عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْاُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ [1]. فرمود: آن وقت باید فاتحه ی اسلام را یكجا خواند.


[1] لهوف ، ص 11
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است