در
کتابخانه
بازدید : 519974تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Collapse اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Expand علت تغییر مقتضیات زمانهاعلت تغییر مقتضیات زمانها
Expand دو نوع تغییر در زمان دو نوع تغییر در زمان
Expand جامعه ی در حال رشدجامعه ی در حال رشد
Expand افراط و تفریطهاافراط و تفریطها
Collapse راه میانه راه میانه
Expand عقل و راه اعتدال عقل و راه اعتدال
Expand خوارج خوارج
Expand عوامل تصفیه تفكر اسلامی عوامل تصفیه تفكر اسلامی
Expand اخباریگری اخباریگری
Expand مشروطیّت مشروطیّت
Expand شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت
Expand مقتضیات زمان (1) مقتضیات زمان (1)
Expand مقتضیات زمان (2) مقتضیات زمان (2)
Expand تغییرات زمان در تاریخ اسلام تغییرات زمان در تاریخ اسلام
Expand اجتهاد و تفقّه در دین اجتهاد و تفقّه در دین
Expand قاعده ی ملازمه قاعده ی ملازمه
Expand علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان
Expand نسبیّت آداب نسبیّت آداب
Expand عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
Expand نظریه ی نسبیّت عدالت نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق
Expand مسئله ی نسخ و خاتمیت مسئله ی نسخ و خاتمیت
Expand خاتمیت خاتمیت
Expand وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق
Expand جبر زمان و مسئله ی عدالت جبر زمان و مسئله ی عدالت
Expand اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مثال دیگری عرض می كنم: بعد از جنگ بین الملل اول به علل سیاسی استعماری، حس ملیت را طرح كردند. ویلسن یك طرح چهارده ماده ای ریخت كه یكی از مواد آن این بود كه احساس ناسیونالیستی را زنده كنند. این طور نبود كه این مواد را برای كشورهای اسلامی طرح كرده باشند، برای دنیا طرح كرده بودند. این، نظیر آن دستوری است كه ارسطو به اسكندر داد. اسكندر وقتی دنیا را فتح كرد و مانند سیل بنیانكن همه را زیر مهمیز می آورد، راجع به نگهداری فتوحاتش از ارسطو نظر خواست. گفت: تفرقه بینداز و حكومت كن؛ یعنی هرجا را كه فتح می كنی مردم آنجا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 75
را تكه تكه كن، از میان خودشان افرادی را برانگیز و به آنها حكومت بده، آنها با هم رقیب می شوند و همیشه باهم معارضند، لذا تمام آنها تكیه شان به توست. با این روش، تو می توانی ممالكی را كه فتح كرده ای زیر مهمیز خودت قرار بدهی. این فكر در جنگ بین الملل اول هم به وجود آمد و طراحش هم ویلسن بود كه در میان هر ملتی احساسات ملیت و ناسیونالیستی آنها را تقویت كنند. مثلاً در مورد منطقه ی عظیم كشورهای اسلامی كه نیروی واحدی بر آنها حكومت می كرد و ملل مختلفی زیر پرچم آن بودند، گفت باید احساسات ملی هر ملتی را تحریك كرد. كشور تركیه ی فعلی، كشور عثمانی و یكی از كشورهای بزرگ جهان بود. تمام كشورهای عربی فعلی تابع عثمانی بودند. از طرفی در كشورهای عربی اشراف آنها را برانگیختند كه باید از نژاد و ملیت خودتان طرفداری كنید، و از طرف دیگر كمال آتاتورك را برانگیختند كه ما ترك هستیم، زبانمان تركی است. خطشان را هم عوض كردند. بعد گفتند چون ما روی نژاد تكیه می كنیم پس مذهب یك امر خصوصی است، یك امر فردی است و جزء مسائل اجتماعی نیست. در مجلس تركیه اصلاً مذهب را قبول نكردند و اسلام را به عنوان مذهب رسمی نپذیرفتند. نتیجه این شد كه چنین كشوری را در حال انزوا قرار داده اند. بعد گفتند كه خدا زبان مخصوصی ندارد، چه لزومی دارد كه نماز را به زبان عربی بخوانید؟ بیایید نماز را به زبان تركی بخوانیم، فرقی نمی كند. اسلام خواسته است كه مردم نماز بخوانند یعنی با خدا صحبت كنند، با هر زبان كه شد می شود، وَ اَللّهُ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ خدا به همه چیز آگاه است، دیگر دلیلی ندارد كه حتماً به زبان عربی باید نماز خواند.

این هم یك نوع شتابزدگی است، برای اینكه هر مذهبی اگر زبان مخصوصی نداشته باشد آن مذهب نمی تواند باقی بماند. اسلام به یك معنی زبان مخصوصی ندارد، به این معنی كه اسلام واجب نكرده است كه زبان مكالمه حتماً زبان عربی باشد. اسلام زبان مخصوصی را برای مكالمه با یكدیگر طرح و وضع نكرده است.

اسلام خط مخصوصی را هم برای مردم فرض نكرده است كه حتماً باید تمام مردم مثلاً با خط عربی بنویسند. نه، اسلام دین نژادی نیست. در اسلام این جور محدودیتها وجود ندارد. اما اسلام برای اعمال مذهبی زبان مخصوصی را انتخاب كرده كه این زبان مخصوص، به همه ی مردم وحدت بدهد. اساساً این، كار خوبی است یا كار بدی كه ملتهای مختلفِ دارای زبانهای مختلف، لااقل در یك قسمت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 76
یك زبانه بشوند؟ این از نظر وحدت بشریت خوب است، گامی است به سوی وحدت بشریت. اگر به مردم تكلیف می كرد كه حتماً با یك زبان صحبت كنند، خوب نبود و شاید عملی هم نبود. هر ملتی ادبیاتی برای خودش دارد كه آن ادبیات جزء ذخایر آن ملت و ذخایر بشریت است. واقعاً باید زبان فارسی را حفظ كرد برای اینكه در زبان فارسی نفایس و آثار گرانبهایی وجود دارد كه برای بشریت مفید است، نه از نظر اینكه ما ایرانی هستیم و احساس ملیت ایرانی داریم بلكه از نظر بشردوستی و علاقه مند بودن به نفایس بشر. گلستان سعدی یكی از ذخایر بشریت است. مثنوی جزء ذخایر بشریت است. همین طور در زبان عربی، قرآن، نهج البلاغه ، صحیفه ی سجادیه كه جای خود دارند، بسیاری از كتب عربی جزء ذخایر بشریت است. مثلاً دیوان ابن فارض جزء ذخایر بشریت است.

پس این نخواهد شد كه تمام مردم دنیا بیایند یك زبان را برای خود انتخاب كنند. ولی این مقدار كه ملل مختلف را لااقل در زبان مذهبی یكی بكنیم، امكان پذیر است و این از آن جهت نیست كه زبان خدا- العیاذ باللّه- زبان عربی است. اصلاً خدا زبان نمی خواهد، حرف هم كه نزنیم از نیت ما آگاه است. ولی این یك فلسفه دارد كه عرض كردم و این فلسفه را باید حفظ كرد. این كوتاه فكری است [كه هر قومی از اقوام مسلمان اعمال مذهبی را به زبان خودش انجام دهد. ] ابونواس در آن شعر می گوید:

قُلْ لِلَّذی یَدَّعی فَلْسَفَةً
حَفِظْتَ شَیْئاً وَ غابَتْ عَنْكَ اَشْیاءُ
بگو به این مدعی علم و فلسفه كه تو یك چیز یاد گرفته ای ولی خیلی چیزها را فراموش كرده ای.

این مطلب را هم باید عرض بكنم: آیا می دانید هیچ زبانی قادر نیست كه زبان دیگر را صددرصد تحویل بگیرد؟ هر زبانی آنچه كه دارد مخصوص خودش است؛ یعنی شما اگر تمام ادبای زبان فارسی را جمع كنید تا سوره ی حمد را به فارسی ترجمه كنند كه همان منظور سوره ی حمد را بفهماند، امكان پذیر نیست. زبان فارسی را هم اگر بخواهند به زبان دیگری برگردانند كه همان لطافت و همان منظور را داشته باشد، نمی توانند. اشعار خیام را هركاری بكنند نمی توانند به زبان دیگری برگردانند. بنده خودم چیزی نوشته بودم، یكی از فضلا آن را به زبان عربی ترجمه كرده بود. وقتی من ترجمه را خواندم هیچ فكر نمی كردم كه این همان چیزی است كه من نوشته ام.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 77
می گویند آمار نشان داده است كه اگر شما حرفی برای كسی نقل كنید و آن شخص همان حرف را به سومی، و سومی به چهارمی و همین طور تا سی چهل نفر برای هم نقل كنند و آن شخص آخر برای شما كه این حرف را زده اید نقل كند، می بینید اصلاً آنقدر در آن حرف تصرفات شده است كه هیچ شباهتی با آن ندارد، حالا چه رسد به دین.

یكی از امتیازات اسلام این است كه متن آنچه گفته است محفوظ است. متن قرآن مجید محفوظ است، متن دعاها محفوظ است و ما متنها را باید حفظ كنیم. این منتهای نادانی و جهالت و حماقت است كه با یك چنین حساب بچه گانه كه خدا زبان مخصوص ندارد، بگوییم پس نماز را به زبان دیگر برگردانیم.

این هم نمونه ی دیگری از جهالتها و تصرفات جاهلانه ای كه احیاناً در دین می شود و باید افراد معتدل و عادل جلو این تصرفات را بگیرند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است