وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی اَلنّاسِ وَ یَكُونَ اَلرَّسُولُ
عَلَیْكُمْ شَهِیداً. .
آبی كه از سرچشمه بیرون می آید دیده اید كه چقدر صاف و پاكیزه است. همین آبی
كه اینقدر پاكیزه است همینكه در بستر و مجرایی قرار گرفت و به اصطلاح در جویی
جاری گردید تدریجاً ممكن است آلودگیهایی پیدا كند، آلودگیهای محسوس و
آلودگیهای نامحسوس. آلودگیهای محسوس مانند خاك و گِل است كه داخل آب
بشود یا آب از جایی بگذرد كه در آنجا مثلاً گوسفندی باشد و با پشگل گوسفند
مخلوط شود كه در نتیجه رنگ آب عوض می شود. این آلودگی محسوس است.
ممكن است آلودگی نامحسوس داشته باشد؛ یعنی وقتی كه به آن آب نگاه می كنید
می بینید صاف و زلال است، آنچه به چشم دیده می شود گویی با سرچشمه فرقی
نكرده است ولی اگر یك نفر خدای ناخواسته مثلاً به وبا مبتلا باشد و در جویی كه
مردم شهری از آن استفاده می كنند غوطه بخورد، ممكن است مردم آن شهر این
مرض را پیدا كنند در صورتی كه در آب چیزی دیده نمی شود ولی میكروبهای ریز
ذره بینی كه فقط با چشم مسلّح می توان آنها را دید، داخل آب شده و آن را آلوده
كرده اند. متقابلاً ممكن است دستگاههای تصفیه ای وجود داشته باشد كه این آب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 95
آلوده را تصفیه كند.
عین این حالت در امور معنوی وجود دارد؛ یعنی یك سرچشمه ی معنوی كه در
روز اول صاف و پاك است و آلودگی هم ندارد تدریجاً كه در بستر افكار دیگران
قرار می گیرد و نسلی بعد از نسلی آن را به دوره های بعد منتقل می كنند، این امكان
وجود دارد كه آن جریان معنوی یك آلودگی محسوس پیدا كند كه دیده بشود و یا
یك آلودگی نامحسوس پیدا كند كه فقط علما یعنی كسانی كه آلات ذره بینی دارند
بتوانند آن را ببینند. و باز همان طوری كه در یك شهر ممكن است دستگاه تصفیه ای
برقرار كرد كه آب را پاك كند، در جریانهای معنوی هم همین طور است.
بزرگترین جریان معنوی دنیا اسلام است. اسلام كه جریان پیدا كرده است ما
می خواهیم ببینیم در این بستری كه قرار گرفته است در این چهارده قرن تا به ما
رسیده است، آیا امكان آلودگی نظیر آلودگی آب برای این جریان معنوی بوده است
یا نه؟ و اگر امكان این آلودگی بوده است، چه جریانهایی در دنیای اسلام به وجود
آمده است كه این آب صاف را آلوده كرده است؟ .
قبل از اینكه این مطلب را عرض بكنم نكته ای را برای شما عرض می كنم:
مردم عامی، مردمی كه اهل تحقیق نیستند، همیشه در میان حوادث، حوادثی را
مهم می شمرند كه از نظر تاریخ مهم باشد. غالب اشخاص اگر شما به آنها بگویید
جریانهای مهم تاریخ اسلام را بگو، اولین جریان مهمی كه به ذهنش می آید حمله ی
مغول است. راست است، حمله ی مغول خیلی مهم است، هم از نظر خسارات مادی، از
نظر انسانهایی كه كشت و هم از نظر خسارات معنوی به این معنی كه چقدر كتابها و
كتابخانه ها را از بین برد و علما را كشت. حمله ی مغول برای دنیای اسلام فوق العاده
گران تمام شد. چقدر از علما كشته شدند، چقدر از مسلمانها كشته شدند، چقدر
شهرها خراب شد! بعضی از شهرها را چنان از میان بردند كه اصلاً اثری از آنها باقی
نماند، از جمله شهر نیشابور كه [چنگیز] دستور داده بود اصلاً ذی حیاتی نباید در
این شهر باقی بماند. این یك حادثه ای است، مهم هم هست، ولی به همان اندازه كه
مهم است خودش خودش را نشان می دهد، مثل آلودگی محسوس آب می باشد. اما
بعضی از جریانات در دنیای اسلام پیدا شده است كه حجم ظاهریش خیلی كوچك
است مانند میكروب ذره بینی كه به چشم نمی آید ولی خطرش از حمله ی مغول اگر
بیشتر نبوده است كمتر هم نیست. مثالهایش بماند تا بعد عرض بكنم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 96
اولاً باید ببینیم برای اسلام یك چنین جریانهایی وجود داشته است یا نه. البته تا
حدودی امكان نداشته ولی از آن حد كه بگذریم امكان داشته است آن حدی كه
امكان نداشته است همان است كه می گویید كتاب آسمانی ما قرآن كه ستون فقرات
و تكیه گاه اسلام است محفوظ و مصون و پاك باقی مانده است و هیچ دستی و هیچ
قدرتی نتوانسته در خود این كتاب دخل و تصرفی بكند:
إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ
لَحافِظُونَ [1]. قرآن را خدا با یك فصاحت و بلاغتی و با یك معنویتی نازل كرد كه از همان اول در سینه ها حفظ می شد، بعلاوه به امر پیغمبر نوشته می شد. هیچ دستی،
چه از ناحیه ی دوستان نادان و چه از ناحیه ی دشمنان زیرك نتوانست در این كتاب
مقدس تغییر و تبدیلی ایجاد كند، و همین است كه حكم دستگاه تصفیه را دارد.