از این كه بگذریم، مطلب به یك شكل دیگر بیان می شود- كه اول عرض كردم و
امشب نمی رسم پیرامون آن بحث كنم- و آن مسئله ی احتیاجات است. اشاره ای
می كنم و رد می شوم. عرض كردیم كه بشر یك سلسله احتیاجات ثابت دارد و یك
سلسله احتیاجات متغیر. آنها برای اینكه بفهمانند تمام احتیاجات متغیر است، این
را بر یك پایه و اصل موهومی گذاشته اند كه حتی امروز خود كمونیستهای دنیا
دیگر زیر بار این حرف نمی روند و آن اینكه آمده اند هرچیزی كه در اجتماع هست
مثلاً علم، هنر، صنعت، قضاوت، دین و مذهب، اخلاق، معلومات، سیاست، حقوق
خانوادگی، تمام اینها را به منزله ی شاخه ی درخت گرفته اند و برای همه ی آنها یك ریشه
فرض كرده اند كه اتفاقاً آن ریشه تغییر می كند و چون ریشه تغییر می كند [نتیجه
گرفته اند كه پس ] همه چیز تغییر می كند. اینها ریشه ی همه چیز را امور اقتصادی
دانسته اند؛ یعنی بشر هرچیزی را كه خواسته است، برای منافع اقتصادی خودش
خواسته است، و در امور اقتصادی ابزار تولید تغییر می كند. عوض شدن ابزار تولید،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 147
اخلاق و وجدان عالی را عوض می كند چون همه ی اینها محصول ابزار تولید است.
ولی امروز ثابت شده كه این اصل بزرگترین اشتباه و بسیار غلط است، چون
خلاصه ی حرفشان این است كه تمام فعالیتهایی كه بشر می كند برای شكمش می باشد.
من در ذهنم همیشه این فكر پیدا می شود كه فرنگیها كه این همه دم از انسانیت
می زنند، اعلامیه ی حقوق بشر برای ما تدوین می كنند، از حیثیت انسانی زن و مرد دم
می زنند، اول به ما بگویند اینها بشر را چگونه تعبیر می كنند؟ اگر ما این حرفها را
بزنیم درست است، چون ما به
«إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً» [1]معتقدیم، ما انسان را خلیفة اللّه تعبیر و تفسیر می كنیم، ما
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» [2]داریم. تو كه عقیده ات درباره ی انسان این است كه انسان همه چیز را به خاطر شكمش می خواهد، تو كه
ریشه ی [فعالیت ] انسان را حاجتهای شكمی او می دانی، پس انسانیت چیست؟ تو كه
می گویی هنر مولود حاجتهای شكم است؛ علم، اخلاق، معنویت، مذهب و عبادت
مولود حاجتهای شكم است، پس آن مقام انسانیت كجاست؟ پس انسان چه فرقی با
حیوان دارد؟ نه، انسان اگر شكم دارد مغز هم دارد، دل هم دارد. خیلی از كارها را
انسان می كند نه به خاطر شكم، بلكه به خاطر اینكه عقل و مغزش این جور حكم
می كند. خیلی از كارها را بشر علی رغم منافع اقتصادی خودش انجام می دهد، چون
دین دارد. البته ما نمی گوییم اقتصاد، عامل نیست. اقتصاد یكی از عوامل است اما
انسان عاملهای زیادی دارد كه به حكم آن عوامل فعالیت می كند. ما می گوییم
عبادت و پرستش خدا خودش یك چراغی است در دل انسان. حس گذشت از
منافع اقتصادی یك حس عالی است. علمایی بوده اند كه پا روی منافع اقتصادی
گذاشته اند كه به علم برسند.
مدتها بعد از آنكه بوعلی سینا زندانی و سپس آزاد شد، پادشاه فهمید كه برای او
سعایت كرده اند. او را احضار كرد. اصلاً از مخفیگاه بیرون نیامد و به شاگردانش
سپرد كه بروز ندهید؛ الآن در همین مخفیگاه كاری كه می كنیم به مراتب بهتر از
وزارت و ریاست و پول و مقام است. غلامانی داشت، مرتب اصرار می كردند بیا
بیرون و او حاضر نمی شد. بالاخره همانها محرمانه خبر دادند و آمدند او را بردند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 148
بشر می تواند از منافع اقتصادی خودش صرف نظر كند. اینكه می گویند همه ی
احتیاجات بشر در تغییر است چون تمام احتیاجات بستگی به یك احتیاج دارد،
تمام این حرف دروغ و خطاست.