مسئله ی دیگری كه گفتم و بعد، از سؤالات آقایان معلوم شد كه احتیاج به توضیح
بیشتری دارد مسئله ی آداب و رسوم است. آداب و رسوم بر دو قسم است. بعضی از
آنها از نظر شرعی «سنن» نامیده می شود، یعنی شارع روی آنها نظر دارد. شارع، آن
آداب را به صورت یك مستحب توضیح داده است و نظر به اینكه اسلام هیچ
دستوری را گزاف نمی دهد، اموری را كه اسلام سنت كرده است ما باید به صورت
یك اصل حفظ كنیم. مثلاً اسلام برای غذا خوردن آدابی ذكر كرده است. اسلام دین
تشریفاتی نیست، بلكه اگر آدابی را ذكر كرده حساب نموده است. مثلاً اگر می گوید
مستحب است اِطالَةُ الْجُلوسِ عِنْدَ الْمائِدَة یعنی طول دادن نشستن بر سر سفره، مستحب
است انسان غذا را زیاد بجود، مستحب است بسم اللّه بگوید، مستحب است الحمد للّه
بگوید، مستحب است دست را قبل و بعد از غذا بشوید؛ اینها تشریفاتی نیست،
حقایق است. اسلام به سلامت انسان اهمیت می دهد؛ می خواهد دندان، معده و
اعصاب انسان سالم باشد. تنها به جنبه های روانی نمی پردازد. آدمی كه سر سفره با
عجله غذا می خورد، این خودش منشأ مرض می شود. این، یك حسابی است كه به
یك زمان اختصاص ندارد و برای تمام زمانهاست. اسلام می گوید مستحب است
لقمه را كوچك بردارید، مستحب است زیاد بجوید، مستحب است دست را قبل از
غذا بشویید.
حدیثی نقل می كنند كه حضرت علی علیه السلام مزرعه ای داشت. مردی به نام
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 194
ابی نیزر
می گوید: روزی حضرت به مزرعه آمد. خودش كلنگ برداشت و در یك چاه فرو
رفت. مدت زیادی در آن چاه عمل مقنّی گری انجام می داد و خیلی هم به تندی كار
می كرد. یك وقت از چاه بیرون آمد در حالی كه عرق از سر و صورت او جاری بود.
بعد فرمود: آیا اینجا غذایی حاضر هست؟ گفتم: بله، مقداری كدو هست، خدمتتان
بیاورم؟ فرمود: بسیار خوب، بیاور. حضرت برخاست و به سر نهر آبی رفت، دست
خودش را با شن شست. وقتی كه خوب پاكیزه شد و خواست با دستهای خودش
آب بخورد، گفت: اِنَّ كَفَّیَّ اَنْظَفُ الْآنِیَةِ دو دست من تمیزترین ظرفهاست. بعد با دست
خودش آب خورد.
این، حساب نظافت است. مستحب است خلال كردن، مستحب است مسواك
كردن. اینها دیگر زمان و مكان ندارد. اما آنهایی كه من عرض كردم، زمان و مكان
دارد.
این نكته را توجه داشته باشید كه بعضی ها جمود به خرج می دهند، خیال
می كنند كه چون دین اسلام دین جامعی است، پس باید در جزئیات هم تكلیف
معینی روشن كرده باشد. نه، این طور نیست. یك حساب دیگری در اسلام است.
اتفاقاً جامعیت اسلام ایجاب می كند كه اساساً در بسیاری از امور دستور نداشته
باشد؛ نه اینكه هیچ دستور نداشته باشد، بلكه دستورش این است كه مردم آزاد
باشند و به اصطلاح تكلیفی در آن امور نداشته باشند. از جمله حدیثی است به این
مضمون: اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ اَنْ یُؤْخَذَ بِرُخَصِهِ كَما یُحِبُّ اَنْ یُؤْخَذَ بِعَزائِمِهِ (خیلی مضمون عجیبی
است! ) خدا دوست دارد در مسائلی كه مردم را آزاد گذاشته است، مردم هم آزاد
باشند؛ یعنی مسائل آزاد را آزاد تلقی كنند، از خود چیزی در نیاورند، آن را كه
رخصت است آزاد بدانند.
امیرالمؤمنین می فرماید: اِنَّ اللّهَ حَدَّدَ حُدوداً فَلاتَعْتَدوها وَ فَرَضَ فَرائِضَ فَلاتَتْرُكوها
یعنی خدا یك چیزهایی را واجب كرده است، آنها را ترك نكنید، یك چیزهایی را
هم ممنوع اعلام كرده است، به آنها تجاوز نكنید. وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ اَشْیاءَ وَ لَمْ یَدَعْها
نِسْیاناً فَلاتَتَكَلَّفوها
[1]خدا درباره ی بعضی از مسائل سكوت كرده است. البته فراموش نكرده، بلكه خواسته است كه سكوت كند و بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 195
باشند. در آنچه كه خدا مردم را آزاد گذاشته است، شما دیگر تكلیف معین نكنید.
پس آن موضوعی كه عرض كردم یك سلسله آداب و رسوم در میان مردم هست
كه اگر انسان آنها را از طریق مثبت انجام بدهد نه جایی خراب می شود و نه جایی
آباد و اگر ترك هم بكند همین طور، مسائلی است كه خدا در آن مسائل سكوت كرده
است. بشر یك حالتی دارد كه هیچ وقت از او جدا نمی شود و آن این است كه
علاقه ای به بعضی از تشریفات دارد. یك رازی در این مسائل است. دیگر نباید
گفت حتماً باید این كار را بكند. این، مسئله ای بود كه من امشب لازم دانستم درباره ی
آن توضیحی بدهم.
[1] نهج البلاغه ، حكمت 105 [قریب به این عبارت. ]