اجتماع روی فرد اثر می گذارد و فرد روی اجتماع. اجتماع واقعاً مجموعش یك
واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد. این یك مطلب عجیبی است كه البته
كسی كه آن را خوب استنباط كرده و پرورانده است، علامه طباطبایی (سلّمه اللّه
تعالی) است. ایشان در كمال وضوح از قرآن استنباط می كند كه قرآن برای اجتماع
شخصیت قائل است، برای اجتماع عمر قائل است:
لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ
لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ [1]، برای اجتماع بیماری و سلامت قائل است، برای اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، برای اجتماع شركت در مسئولیت قائل است.
گاهی افرادی می پرسند چرا اگر [اكثریت ] یك قومی گناه كرده، اقلیت صالحی كه
در میان آن قوم است هم به عذاب آن قوم معذّب می شوند؟ نمی دانند كه افراد
اجتماع حكم اعضای یك پیكر را دارند. وقتی كه در عضوی از یك پیكر سرطان
پیدا بشود، اعضای دیگر نمی توانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. به همان
دلیل كه شما با یكدیگر اتصال و همریشگی و پیوند دارید، به همان دلیل كه از
سعادت او بهره مند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر
باشید. فقط آن دنیاست كه دنیای جدایی است. در این دنیا افراد اجتماع واقعاً به
یكدیگر متصلند، واقعاً در ناخوشی و خوشی یكدیگر شریكند، واقعاً در عذاب و
سعادت یكدیگر شریك هستند. دنیای امتیاز آن دنیاست:
وَ اِمْتازُوا اَلْیَوْمَ أَیُّهَا
اَلْمُجْرِمُونَ [2]. در این دنیا صحبت «
وَ اِمْتازُوا» نیست. در این دنیا قانون و قاعده ی علمی هم ایجاب می كند كه اگر واقعاً جناحی از اجتماع آنقدر فاسد شد كه توانست بلایی
را به سوی اجتماع بكشد، این بلا شامل افراد دیگر هم بشود، سالم و ناسالم را با هم
بگیرد. در این دنیاتر و خشك با هم می سوزد. منتها از نظر آنها كه به اصطلاح
خشكند یعنی آماده ی سوختن هستند، عذاب الهی است و شاید در آن دنیا هم دنباله
داشته باشد ولی از نظر آنها كه شخصاً استحقاق نداشته اند، مصیبت است، ابتلاست و
در آن دنیا به آنها اجر داده می شود. به هرحال در این دنیا تفكیك پذیر نیست.