ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اَللّهِ وَ خاتَمَ اَلنَّبِیِّینَ [1].
یكی از مباحث بسیار اساسی مقتضیات زمان، مسئله ی نسخ و خاتمیت است. در
اینجا دو مطلب است. یكی اینكه نسخ احكام خدای تبارك و تعالی روی چه
حسابی است؟ معنای نسخ این است كه حكمی را وضع كنند و بعد آن حكم را
برداشته بجای آن، حكم دیگری بگذارند. افراد بشر در قوانینی كه وضع می كنند
ناسخ و منسوخ زیاد دارند، و این برای افراد بشر مانعی ندارد زیرا ممكن است
قانونی را وضع كنند، بعد از مدتی به اشتباه خودشان پی ببرند و آن قانون را اصلاح یا
عوض كنند. ولی قانونی كه از طرف خدا وضع می شود چطور؟ درباره ی خدا هیچ
تصور نمی رود كه خدا قانونی را به وسیله ی یكی از پیغمبران وضع كند و بعد از مدتی
به اشتباه خود پی ببرد و بخواهد آن قانون را اصلاح كند. این با خدایی خدا منافات
دارد. لازمه ی نسخ به این معنی، جهالت قانونگذار است. پس علت نسخ به طور قطع
این نیست. ولی از طرف دیگر ما می بینیم «نسخ» در قوانین الهی هست، برای اینكه
پیغمبری می آید و شریعتی می آورد، پس از مدتی پیغمبر دیگری می آید و شریعت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 234
آن پیغمبر را نسخ می كند و شریعت دیگری می آورد، چنانكه از زمان آدم تا زمان
نوح شریعتی بوده است، حضرت نوح می آید و شریعت حضرت آدم را نسخ
می كند، بعد حضرت ابراهیم می آید و شریعت حضرت نوح را نسخ می كند، موسی
می آید شریعت حضرت ابراهیم را نسخ می كند. عیسی می آید شریعت حضرت
موسی را نسخ می كند
[2]، دین مقدس اسلام می آید و تمام شرایع را نسخ می كند. نسخ در قانون الهی وجود دارد. علت نسخ هم- همان طور كه عرض كردم- آن علتی
نیست كه معمولاً در قوانین بشری هست یعنی پی بردن به نقص قانون. این، در علوم
ناقص بشر صادق است ولی در علم الهی صادق نیست. پس چرا نسخ می شود؟ .
از لحاظ مقتضیات زمان است. قانونی كه به وسیله ی پیغمبر سابق آمده است، از
اول محدود به زمان معین بوده است؛ یعنی خداوند تبارك و تعالی از اولی كه این
شریعت را نازل كرده است، برای همیشه نازل نكرده است كه بعد پشیمان شده باشد،
بلكه از اول برای یك مدت موقت نازل كرده است تا بعد از آنكه آن مدت منقضی
شد شریعت دیگری بیاورد. پس چرا از اول برای همیشه وضع نكرد؟ می گوییم هر
زمانی یك اقتضایی دارد. قانون نوح علیه السلام یا قانون ابراهیم علیه السلام برای همان زمان
خوب و مناسب بود اما زمان بعد قانون دیگری را ایجاب می كرد.
[2] البته حضرت عیسی تقریباً قوانینش شریعتی ندارد ولی در اینكه فی الجمله ناسخ هست بحثی
نیست.