اینجا دو مطلب است كه باید عرض بكنم. در اینكه وجدان انسان فی الجمله تغییر
می كند، بحثی نیست. اما اینكه تغییر می كند یعنی چه؟ آیا خودش فی حد ذاته تغییر
می كند؟ یا نه، مثل هر قوّه ای از قوا تغییر می كند، احیاناً فاسد می شود و خوب كار
نمی كند مانند همه ی دستگاهها. هر دستگاهی آن وقت اثر خودش را می بخشد كه
سالم باشد، اگر مریض بشود خوب كار نمی كند. یك اتومبیل وقتی كه خراب شد
دیگر خوب كار نمی كند. چشم می بیند اما یك وقت هست كه دیگر كار نمی كند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 261
نمی بیند. انسان یك وقت مریض می شود، چشمش زردی می آورد، دنیا را زرد
می بیند. اما این دلیل آن نیست كه چشم در كار دیدش ثابت نیست؛ بلكه به این
معنی است كه انحراف پیدا می كند و در حال انحراف كج می بیند، یك چیز را دو چیز
می بیند، همه چیز را سیاه می بیند. این، با آن حرف خیلی فرق می كند.
حرف آنها این است كه اساساً وجدانها متغیر است. قرآن این حرف را نمی زند،
بلكه می گوید وجدانها ثابت است ولی ممكن است مریض بشوند. اگر مریض شد
خوب كار نمی كند، عوضی كار می كند. خیلی مطلب فرق می كند، از زمین تا آسمان
فرق می كند. آیه ای كه در اول منبر خواندم همین مطلب را می فرماید: آیا آن كس كه
كار بدش در نظرش خوب جلوه كرده است، كار بد خویش را خوب می بیند؟ قرآن
قبول می كند كه انسان گاهی كار بدش را خوب می بیند، اما [این سخن را] روی این
حساب نمی گوید كه وجدان ذاتاً متغیر است. می خواهد بگوید كه وجدان مانند هر
چیز دیگری در هنگام سلامت، خوب كار می كند و در هنگام انحراف، عوضی.