مكتب مادی دیگری پیدا شد و حرف دیگری زد. ماركس و دیگران گفته بودند مایه ی
همه چیز و مایه ی تمام تجلّیات بشر شكم است. فروید، این روان شناس اتریشی، آمد
و یك فرضیه ی دیگر آورد، گفت نه، مبدأ تمام فعالیتهای انسان امور جنسی است،
امور مادی و شكمی را هم انسان برای امور جنسی می خواهد، و در واقع گفت: مایه ی
عیش آدمی زیر شكم است. دید او خیلی بالا برده، دو سه وجب پایین تر آورد.
جبر زمان به آن مفهومی كه توده ای های دنیا می گویند غیر از آن مفهوم عام
فلسفی است كه ما اول عرض كردیم. می گویند همه ی كارها را انسان تحت تأثیر علل
اقتصادی انجام می دهد. امر اقتصادی را اصل می دانند، به قول خودشان زیربنا
می دانند. می گویند انسان یك موجود اقتصادی است، همه چیز را به خاطر هدفهای
اقتصادی و تحت تأثیر علل اقتصادی انجام می دهد؛ یعنی هر حادثه ای كه در دنیای
بشریت رخ می دهد، ریشه ی اصلی اش اقتصاد است. جبر زمان كه اینها می گویند یعنی
جبر اقتصادی، جبری كه ناشی از علل اقتصادی است. مقصودشان از جبر زمان اولاً
جبر اجتماع است كه حوادث اجتماعی در یك وقت معین ضرورت دارند، و ثانیاً
عللی كه این ضرورتهای وقتی را ایجاد می كنند علل اقتصادی است. پس تمام
حوادث تاریخ را با علل اقتصادی توجیه می كنند. مثلاً اگر شما بگویید چرا اسكندر
به ایران حمله كرد و ایران را فتح نمود، آنها جز یك علت برایش ذكر نمی كنند كه
همان علت اقتصادی است. باز اگر بگویید چطور شد كه عیسی علیه السلام یا اسلام در آن
زمان معین ظهور كرد؟ می گویند این حرف ریشه ی اقتصادی دارد، عوامل اقتصادی
ایجاب می كرد كه عیسی در آن تاریخ ظهور كند و اسلام در آن تاریخ. اگر بگویید
رنسانس یعنی تجدید حیات علمی و ادبی كه در دنیا پیدا شد، علتش چه بود؟
می گویند علت این را هم شما باید در عوامل اقتصادی پیدا كنید. علل اقتصادی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 274
یگانه عامل و عامل منحصر پیدایش این جریانهاست.
پس جبر زمان- كه این كلمه را توده ای ها به دهان دیگران انداخته اند- به معنای
اینكه تمام مقدّرات بشر را اقتصاد تعیین می كند، حرف درستی نیست؛ عرض كردم
به دلیل اینكه آن تفسیری كه آنها درباره ی انسان كرده اند غلط از آب درآمده است و
دیگر امروز شما در میان فیلسوفهای آزادفكر دنیا ولو مادی مسلك باشند،
نمی توانید كسی را پیدا كنید كه انسان را ماشین اقتصادی بداند.