در
کتابخانه
بازدید : 519952تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Collapse جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال بحث ما درباره ی اسلام این خواهد بود: اگر این اصل كلی ثابت شد كه واقعاً زندگی بشر یك جنبه های ثابت و كلی دارد كه حكم مدار حركت را دارد و یك جنبه های متغیر كه حكم مراحل حركت را دارد [1]، آن شرایطی كه مدار یعنی مسیر حركت را در زندگی بشر تعیین می كند باید ثابت بماند اما اگر شرایطی است مربوط به مرحله ی زندگی، باید تغییر كند. ما راجع به اسلام باید ببینیم كه آیا توجه اسلام به مسیر و مدار زندگی بشر و به كادر زندگی و كادر حركت است یا به مرحله ها؟ .

می بینیم یك سلسله از قوانین معمولی ما قوانین مداری است نه قوانین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 352
مرحله ای. گفتیم كه مقررات اسلام یا به روابط انسان با خدا مربوط است یا به روابط انسان با خودش یا به روابط انسان با طبیعت و یا به روابط انسان با افراد اجتماع.

در روابط انسان با خدا از آن جهت كه مربوط به خدا می شود هیچ گونه تغییری پیدا نمی شود، و در آنچه هم كه مربوط به انسان است آنچه كه روح این مطلب را تشكیل می دهد باز تغییر نمی كند. بله، در شكلش تغییراتی پیدا می شود كه تابع شرایط است و ما می بینیم خود اسلام هم این تغییرات را قائل شده است، مثل نماز.

می گوید نماز بخوانید ولی بعد می گوید نماز ایستاده بخوانید؛ اگر نمی توانید، نشسته بخوانید؛ نمی توانید، به پهلوی راست بخوانید؛ نمی توانید، به پهلوی چپ بخوانید؛ نمی توانید، مستلقیاً بخوانید؛ آن را هم نمی توانید، با اشاره بخوانید. هرچه كه شرایط تغییر می كند، هیكل نماز هم تغییر می كند.

فقها معتقدند نماز «غرقی » واقعاً نماز است نه چیزی بجای نماز؛ یعنی آدمی كه در حال غرق شدن است و تلاش می كند خودش را نجات بدهد و نمازش فقط صورت اشاره دارد (نه ركوع دارد، نه سجود، نه قرائت و نه چیز دیگر) نمازش واقعاً نماز است. اصلاً نماز یك ماهیتی است كه افرادش اینقدر تغییر پیدا می كند، شكل فردش اینقدر عوض می شود؛ یعنی ركوع و سجود و غیره، شكل نماز است نه روح نماز. نماز دو ركعتی واقعاً نماز است نه جانشین نماز چهار ركعتی، چنانكه نماز چهار ركعتی واقعاً نماز است؛ یعنی برای یك كسی نماز چهار ركعت است، برای یك كسی دو ركعت؛ برای یك كسی نمازْ ایستاده است، برای یك كسی نشسته؛ برای یك كسی نماز با وضوست، برای یك كسی نماز با تیمّم است.

فقها مسئله ای دارند به نام «اِجزاء» و آن این است كه آیا نمازی كه ما به صورت اضطرار می خوانیم جانشین نمازی كه به صورت اختیار باید بخوانیم، هست یا نه؟ اگر خواندیم، بار دیگر باید اعاده كنیم یا نه؟ می گویند نه، چرا اعاده كنیم؟ این نمازی كه تو با تیمّم بجای آن نماز می خوانی، این جور نیست كه نماز نباشد و عجالتاً چیز دیگری است بدل آن و خود نماز به گردنت مانده. اصلاً نماز آن آدم نماز با وضوست، نماز این آدم نماز با تیمّم، این اگر با وضو باشد برایش نماز نیست.

در روابط انسان با خدا هرچه شرایط تغییر كند بعضی قسمتها كه مربوط به بشر است تغییر می كند كه یك مثال عرض كردیم.

مثال دیگر سفر است. در قدیم می گفتند سفر چهار فرسخی سفر است. ولی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 353
امروز كه شرایط تغییر كرده، این شبهه پیش می آید كه چرا سفر چهار فرسخ باشد؟ البته این یك مسئله ی صد درصد قطعی نیست كه مسافتی كه سفر انسان را به حدی می رساند كه روزه را باید افطار كرد و نماز را باید [شكسته خواند] حتماً چهار فرسخ است. این یك مسئله ی اجتهادی است و در فقه شیعه (احادیث شیعه) به سه عنوان بیان شده است [2]. پرسیده اند: انسان چه مقدار مسافرت كند نمازش شكسته می شود؟ گاهی جواب داده اند: چهار فرسخ (كه رفت و آمد هر كدام چهار فرسخ و در واقع هشت فرسخ می شود) . گاهی جواب داده اند: مسیر یك برید [3]، مسافتی كه یك برید در یك روز می رود، كه همین قدر بوده است. در بعضی روایات دیگر گفته اند: مَسیرةُ یَوْم مسافرتی كه یك روز وقت را اشغال می كند.

[فقها] گفته اند یكی از این سه تا ملاك است: یا چهار فرسخ ملاك است یا مسیر یك برید و یا مسیرة یوم. احتمال برید خیلی ضعیف است. یا یك روز مسافرت ملاك است یا هشت فرسخ رفت وآمد، و هشت فرسخ مساوی بوده با مسیر یك روز.

حال اگر تغییری رخ داد؛ یعنی مسیر یك روز، دیگر هشت فرسخ نیست، صد فرسخ است، دویست فرسخ است، این احتمال هست كه آنچه در سفر ملاك اصلی است «مسیرة یوم» باشد. در آن روز كه گفته اند هشت فرسخ، به این جهت بوده كه هشت فرسخ مصداق «مسیرة یوم» بوده است. پس اگر وسایل مسافرت تغییر كرد و «مسیرة یوم» از هشت فرسخ به هشتاد فرسخ و هشتصد فرسخ و هشت هزار فرسخ رسید، ما باید تابع «مسیرة یوم» باشیم. اگر كسی چنین حرفی بزند، این حرف ضد اسلام نیست، یك حرف اجتهادی است.

بله، یك مطلب اینجا هست كه به موجب آن فقها روی این اجتهاد اصرار زیادی نمی كنند و آن این است كه در مسائلی كه اسلام بنایش بر تسهیل و سهولت و گذشت است، این احتمال در كار می آید كه چیزی كه ولو برای عده ای از مردم در یك زمانی ملاك بوده، این تسهیل را برای همه ی مردم در همه ی زمانها تعمیم بدهند، چون بنا بر سختگیری نیست. اگر بنا بر سختگیری می بود می گفتیم برویم دنبالش،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 354
ولی وقتی كه بنا بر تسهیل است این احتمال هست كه نظر اسلام به این باشد كه همان مسافتی كه برای مردمی كه با پای پیاده مسافرت می كنند «مسیرة یوم» است ملاك قرار بگیرد برای مردمی كه با جمّازه حركت می كردند و روزی پنجاه فرسخ طی می كردند یا با كشتی حركت می كردند و مسلّم بیش از پیاده روی طی می كردند یا گاهی با اسبهای تندرو كه مبادله می كردند [4] [راه می پیمودند] و باز مسافت طی شده بیش از این حرفها بوده است یا مردمی كه امروز با هواپیما و اتومبیل مسافرت می كنند.

قسمت دیگر مربوط می شود به روابط انسان با طبیعت كه آن هم چندان تغییر نمی كند؛ گاهی تغییر می كند، گاهی نمی كند.

بخش دیگر قوانین اسلام مربوط است به روابط انسان با انسان كه این از همه مهمتر است. مسائلی كه اسلام در روابط انسان با انسان در نظر گرفته است، مسائل مسیری است نه مرحله ای. فرض كنید شرایطی در باب بیع ذكر كرده است، مثلاً گفته: لایَحِلُّ مالُ امْرِئٍ اِلاّ عَنْ طیبِ نَفْسِه معامله باید با رضایت انجام بگیرد. این دیگر فرق نمی كند كه مرحله ی زندگی بشر چه باشد.

گفته: نباید در بیع «غَرَر» باشد، یعنی به اصطلاح امروز نباید معامله ای چكی صورت بگیرد؛ یعنی مقدار، وزن و دیگر مشخصات مبیع كه در قیمت اثر می گذارد باید مشخص باشد. این هم باز شرایط مرحله ای نیست، شرایط كلی است.

یا گفته است كه در معامله نباید «ربا» باشد. ربا چیزی است كه اگر درست نیست، در هیچ زمان درست نیست و اگر درست است، در همه ی زمانها درست است.

شرایط مرحله ای در سرنوشت ربا تأثیر نمی گذارد و آن را تغییر نمی دهد.

یا در باب «ضِمان» اگر گفته: مَنْ اَتْلَفَ مالَ الْغَیْرِ فَهُوَ لَهُ ضامِنٌ هركه مال دیگری را تلف كند ضامن است، این با تغییر مراحل فرق نمی كند، باز مربوط به مسیر است.

یا گفته: ید امین ید مستأمنه است؛ یعنی اگر كسی امین مال كسی شد (مثل اینكه مالی را به ودیعه نزد كسی گذاشتند یا یك كسی مستأجر كسی شد، چون ید مستأجر هم ید استیمانی است) آدم امین اگر مال در دستش تلف شد، دوجور است:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 355
یا مقصر است یا مقصر نیست. اگر مقصر است ضامن است، اگر مقصر نیست ضامن نیست.

اگر شما مستأجر خانه ای هستید و خسارتی به آن وارد می شود، یك وقت هست كه شما در آنچه كه وظیفه ی یك مستأجر است تقصیر كرده اید، مثلاً شیرآب را باید ببندید نبستید و آنقدر آب آمد كه زیرزمین را گرفت و خانه را خراب كرد. اینجا ضامنید. یك وقت سیلی می آید كه از اختیار شما بیرون است. در اینجا ضامن نیستید. این مربوط به عصر الاغ و این حرفها نیست، در همه ی زمانها همین جور است.

حتی مسئله ی ارث هم همین طور است.

قدر مسلّم این است كه بیشترین مسائل اسلام- چه فقهی، چه اخلاقی، چه اعتقادی، چه اجتماعی- مسائل مسیری است؛ یعنی مثل علامتهایی است كه جاده را مشخص می كند، می گوید تو كه حركت می كنی در این جاده حركت كن. این با تغییر زندگی [متغیر] نیست.

البته ممكن است در روابط انسان با خدا یا با خودش یا با اجتماع و یا با طبیعت، مسائلی پیدا كنید كه بگویید اینها مسائل مداری نیست، مرحله ای است. بررسی این مطلب بخش دوم بحث ماست.
[1] همان طور كه هر ستاره ای، هم متحرك است هم ثابت. «متحرك است» یعنی در دو لحظه در یك نقطه نیست، و «ثابت است» یعنی مدارش (مسیرش) ثابت است، از مدار خودش یك میلیمتر هم تخلف نمی كند و در مدار خودش حركت می كند.
[2] در فقه اهل تسنن چهار فرسخ نمی گویند، جور دیگر می گویند.
[3] [نامه رسان ]
[4] [اشاره به زمانی است كه برای ارسال نامه، در فواصل معین اسبهای تندروی آماده بود و پیغام رسان با كمترین اتلاف وقت به مقصد می رسید. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است