در
کتابخانه
بازدید : 520085تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در آخر جلسه ی گذشته مطلبی را طرح كردیم و زود هم از آن گذشتیم. ولی تقاضا داشتیم كه دوستان بیشتر در اطرافش بحث كنند، چون خودم به این بحث علاقه مندم و در واقع می توانم عرض كنم كه برای خودم این یك معمایی است؛ از طرفی می بینم كه این مطلب در دنیای امروز به اصطلاح خیلی مد شده، و از طرف دیگر هرچه فكر می كنم چیز قانع كننده ای در این موضوع پیدا نمی كنم. حال چگونه است؟ آیا مطلب از اساس خیلی سست و بی اساس است یا چیزی در كار است كه ما آگاه نیستیم؟ .

آن مطلب راجع به این بود كه عرض كردیم یكی از دلایل كسانی كه می گویند هیچ قانونی نمی تواند ابدی و جاویدان باشد و زمان جبراً آن را تغییر می دهد، نظریه ی جبر تاریخی در تعبیر بالخصوص ماركسیستهاست كه معتقدند همه ی تأسیسات اجتماعی، اعمّ از فرهنگی، قضایی، دینی، اخلاقی، مادی، معنوی، همه چیز حكم روبنایی را بر دوش روابط اقتصادی افراد بشر و چگونگی تولید و توزیع ثروت دارد؛ اساس و ریشه آنجاست؛ هرگونه تغییری كه در آنجا پیدا بشود- كه جبراً تغییر پیدا می شود و به یك حال نمی ماند و تغییر شكل می دهد، همچنان كه تاكنون داده است و ادوار مختلف پیدا شده- خواه ناخواه هر شأن دیگر از شئون اجتماع جبراً و ضرورتاً تغییر می كند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 357
اگر این مطلب درست باشد، ما باید قبول كنیم كه هیچ قانونی در جهان نمی تواند جاویدان بماند چون خود قانون، جلوه ای از جلوات روابط اقتصادی است. وقتی كه زیربنای قانون عوض شد، خودش اصلاً نمی تواند برای همیشه باقی بماند.

بدون شك انسان یك موجود اجتماعی است. معنای این كه انسان موجود اجتماعی است، مسلّم صِرف این نیست كه انسانها باید با یكدیگر در یك مكان- مثلاً در شهر یا ده- زندگی كنند و زندگیهایشان نمی تواند مثل بعضی از حیوانات صحرا كه انفرادی زندگی می كنند (مانند شیر و پلنگ) به طور منفرد باشد؛ صرف این نیست كه فقط با هم گلّه وار زندگی می كنند، بلكه زندگی افراد بشر براساس یك سلسله روابط است و در واقع یك نوع تركیب میان افراد صورت می گیرد و این تركیبی است منحصر به نوع خود. این گونه تركیب، خارج از جهان انسان وجود ندارد.

مثلاً یك وقت ما به تعدادی درخت نگاه می كنیم كه در باغی به زندگی خودشان ادامه می دهند. هر درختی از درخت دیگر صد درصد جداست. سرنوشت هیچ درختی به سرنوشت درخت دیگر بستگی ندارد و هیچ درختی مكمّل درخت دیگر نیست؛ یعنی اگر ده تا درخت سیب در یك باغ هست، این درخت سیب خودش هست و زمینی كه در آن ریشه دوانیده و هوا و آبی كه از آن استفاده می كند. حداكثر این است كه آن درختها رویش سایه می اندازند كه مسئله ی مهمی نیست. یعنی یك درخت با وجود درختهای دیگر در باغ، همان مقدار امكان رشد دارد كه هیچ درختی نباشد. اگر تمام درختهای این باغ را قطع كنند به این درخت صدمه ای نمی خورد و بلكه كمی هم آزادتر می شود، و اگر میلیونها درخت دیگر هم اینجا وجود داشته باشد این درخت در زندگی خودش نیازی به همكاری و تركیب شدن با آن درختهای دیگر ندارد.

این یك جور زندگی است كه در عین اینكه اجتماعی است (یعنی در یك جا جمع شده اند) ، هیچ گونه اجتماعی نیست. آیا زندگی افراد انسان مثل زندگی درختهایی است كه در یك باغند؟ قطعاً این جور نیست.

نوع دیگری [از اجتماع وجود دارد كه ] در نقطه ی مقابل این [نوع اجتماع ] است مثل تركیبهای مادی، عنصرهایی كه در یك جا جمع می شوند و طبیعت یا دست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 358
انسان از آنها یك مركّب به وجود می آورد، مانند آب كه از دو عنصر گاز تركیب شده است. در اینجا برعكس و درست در نقطه ی مقابل درختها، شخصیت اجزاء اصلاً باقی نیست؛ اجزاء در این كل محو شده اند. آنچه كه الآن وجود دارد آب است با خاصیت خودش. آن اكسیژن یا هیدروژن، آن گازها با خاصیت خودشان وجود ندارند.

همین قدر هست كه علم می شناسد كه این آب از این دو جزء به وجود آمده ولی حسابی كه الآن در كار نیست روی عناصر تشكیل دهنده است، حساب فقط روی كل است و بس.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است