این را باید عرض كنیم كه ما این مطلب را بیشتر از تفسیر
المیزان استفاده كرده ایم و
لهذا خود آن تفسیر را آورده ام كه بیشتر می خواهم عبارتهای آن را بخوانم.
ایشان (علامه ی طباطبایی) می گویند علت اینكه مورخین اسلامی قبل از هر مورخ
دیگری به این فكر افتادند كه بحثهای اجتماعی را مطرح كنند و برای هر قومی از آن
جهت كه یك قوم است، حساب مخصوصی باز كنند و برای هر قوم و ملتی روحی
قائل شوند و افرادی مثل مسعودی در هزار سال پیش بلكه بیشتر و بعد ابن خلدون
[سخنانی در این باب بگویند، تعالیم قرآن است. ] اینها از همین قرآن الهام گرفته اند.
فرنگیها هم این مطلب را قبول دارند كه جامعه شناسی به عنوان یك علم، ابتكار
اولیه اش از اروپاییها نیست، مبتكر اولیه اش را ابن خلدون می دانند. البته قبل از
ابن خلدون هم خیلی افراد بوده اند ولی ابن خلدون به صورت كاملتری بیان كرده
است؛ یعنی ابن خلدون بوده كه در آن
مقدمه ی خودش تصریح كرده به این مطلب كه
هیچ دلیلی نداریم كه علوم عقلی منحصر باشد به آنچه كه از قدیم به ما رسیده و
یونانیان علوم را به نظری و عملی تقسیم كرده اند، و بعد علوم نظری را به شعبی
تقسیم كرده اند و علوم عملی را به شعبی. ممكن است علوم دیگری باشد كه اصلاً
خود آن علم را بشر تاكنون نشناخته باشد و خود علم، جدید باشد نه توسعه ی یك
علم. اصلاً علم، علم جدیدی باشد. و مدعی می شود كه علم جامعه، خودش یك
علمی است و مثل همه ی علوم دیگر موضوع و هدف و مبادی و مسائل دارد و با هیچ
علمی فرق نمی كند.
كتابش ترجمه هم شده است و بسیار كتاب پرمغزی است. او برای امتها و ملتها
ارتقاءها و انحطاطها قائل است و به حسب تشخیص خودش علل ارتقاءها و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 422
انحطاطها و انقراضها را ذكر می كند. او به فرد كار ندارد، حكم «امت» و به اصطلاح
امروز «ملت» را بیان می كند. درست جامعه را موضوع یك علم مستقل و جداگانه
قرار می دهد.
ایشان می گویند همه ی اینها از خود قرآن الهام گرفته اند، چون این قرآن است كه
برای اولین بار در تاریخ بشریت اینچنین برای اقوام، مستقل از افراد، شخصیت قائل
شد.