در
کتابخانه
بازدید : 519986تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Collapse جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اوایل سوره ی مباركه ی اعراف آیاتی هست خطاب به بنی آدم به طور كلی:

یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْكُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِكُمْ. . . یا بَنِی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّكُمُ اَلشَّیْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَیْكُمْ مِنَ اَلْجَنَّةِ [1].

تا می رسد به اینجا كه:

قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ اَلْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ اَلْإِثْمَ وَ اَلْبَغْیَ بِغَیْرِ اَلْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِكُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اَللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ [2].

خداوند كارهای زشت را- چه ظاهری و چه باطنی، چه آنچه كه علنی است و چه آنچه كه مخفی و مربوط به روان و باطن انسان است- و كارهای بد و طغیانها را و قیامهای بدون حق را و شرك را و نسبت دادن به خدا چیزی را كه انسان نمی داند (بدعتها) همه را حرام كرده است. بعد می گوید:

وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 423
برای هر امت و قومی پایانی است.

اصلاً خود آن آیه ی فواحش را كه ذكر می كند، معلوم است كه می خواهد علل به پایان رسیدن را ذكر كند. از آیات دیگر قرآن نیز این مطلب استفاده می شود كه هر امتی پایانی دارد و آن وقتی كه پایانش برسد، یك ذره تخلف نمی كند؛ نه لحظه ای پیش می افتد، نه لحظه ای پس؛ اینچنین قطعی و ضروری است.

در این تفسیر ، در ذیل آیه ی قبل از این آیات كه خطاب به بنی آدم می فرماید: «ای بنی آدم! شما در روی زمین زندگی می كنید و در روی زمین می میرید و بعد، از همین زمین هم مبعوث خواهید شد» می گوید مفاد این آیه این است: «ان الامم و المجتمعات لها اعمار و آجال نظیر ما للافراد من الاعمار و الآجال» برای امتها و اقوام هم عمر و اجل است آنچنان كه برای افراد هست.

آیه ی دیگر آیه ی 108 سوره ی انعام است. گفتیم كه می گویند هر قوم هم یك نوع شعور و یك نوع احساسی دارد غیر از احساس فرد و مختصات احساسی یك فرد.

شما می بینید كه هر قوم و ملتی در اثر اینكه با یكدیگر زندگی كرده و تحت تأثیر یك گونه علل (علل طبیعی و جغرافیایی، علل اجتماعی و علل نژادی) قرار گرفته اند، طبعاً همه ی مردم دارای یك روحیه ی خاص می شوند كه امروز روی روحیه ی ملل تكیه می شود و حتی كتابهایی هم در همین زمینه ها به نام روحیه ی ملل نوشته می شود [4]: روحیه ی ملت آلمان، روحیه ی ملت فرانسه و غیره.

قرآن در بعضی آیات خودش مطلب را به این تعبیر بیان می كند، خطاب می كند به یك مردمی كه عملشان فحاشی است و فحش می دهند. قرآن نهی می كند حتی مسلمین را، می گوید به بتها و هرچیز دیگری كه مورد احترام دیگران است فحش ندهید، سبّ نكنید؛ البته نه به آن ملاكی كه امروز می گویند كه هر چیزی كه بشر برای آن احترام قائل شد، خود به خود احترام پیدا می كند؛ اگر بتی مورد احترام بشر شد، چون بشر به آن احترام می گذارد و بشر محترم است، پس آن هم باید محترم باشد! نه، چنین اصلی از قرآن استنباط نمی شود، بلكه برعكس استنباط می شود. [قرآن این كار را نهی می كند] به خاطر توجه دادن به عكس العملش. می گوید وقتی كه شما به معبود و مقدسات آنها فحش بدهید، آنها هم به مقدسات شما فحش می دهند؛
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 424
اصلاً فحش را كنار بگذارید.

در نهج البلاغه است: در جنگ صفّین امیرالمؤمنین دیدند كه اصحابشان به معاویه و اصحاب معاویه و شاید به بالاتر فحش می دهند. فرمود: اِنّی اَكْرَهُ لَكُمْ اَنْ تَكونوا سَبّابینَ [5]من خوش ندارم كه شما فحّاش و سبّاب باشید، بلكه برعكس حرف خوب بزنید، سخنتان دعا باشد، بگویید: خدایا! میان ما و این دشمنانمان اصلاح كن، آنها را به راه خیر هدایت كن.

قرآن می فرماید: وَ لا تَسُبُّوا اَلَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ فَیَسُبُّوا اَللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ . بعد می گوید: كَذلِكَ (مثل اینكه این را به عنوان یك روحیه ی كلی از این مردم تشخیص می دهد) ، كَذلِكَ زَیَّنّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یَعْمَلُونَ [6]اینچنین برای هر امتی كارشان را در احساسشان زیبا قرار می دهیم. حال چرا این را به خدا نسبت داده یا نداده، داستان دیگری است. ولی اساس مطلب این است كه هر امتی عمل خودش را زیبا احساس می كند. هر امتی اصلاً احساس و دركشان درباره ی نوع كاری كه آن را پسندیده اند، با احساس و درك یك امت دیگر فرق می كند.

كاری را كه اگر به یك امت دیگر عرضه بداری آن را زشت می داند، این امت آن را زیبا می داند. این خودش دلیل بر آن است كه گاهی یك امت دارای نوعی احساس و درك می شود كه یك امت دیگر ندارد.

آیه ی دیگر كه آن هم خیلی عجیب است، در سوره ی جاثیه است.

صریح آیه ی قرآن است كه در قیامت به انسان كتابی عرضه می شود كه در اصطلاح مذهبی شایع امروز ما «نامه ی اعمال» می گویند. به طور كلی قرآن دائماً این مطلب را تكرار می كند و صرف این را نمی گوید كه هرچه شما می كنید ما می دانیم، بلكه می گوید هرچه هر فرد بشر انجام می دهد در كتابی ثبت می شود و هیچ كار كوچك یا بزرگی نیست مگر اینكه در آن كتاب ثبت می شود و وقتی انسان در قیامت محشور می گردد و آن كتاب را به او عرضه می دارند، حیرت می كند و می گوید: ما لِهذَا اَلْكِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا كَبِیرَةً إِلاّ أَحْصاها [7]. تا این مقدارش هیچ شك و تردیدی در آن نیست. حال، آن كتاب چگونه كتابی است؟ آیا واقعاً كتابی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 425
است از جنس كاغذ و افرادی هستند با كاغذ و قلم، و بعد آن را به دست اشخاص می دهند، بنابراین افراد باسواد می توانند بخوانند و افراد بی سواد نمی توانند، و به چه زبانی می نویسند؟ یا اینكه آن كتاب، بیرون از وجود خود انسان نیست و نوشتن اعمال انسان در كتاب جز این نیست كه صورت هر عمل به نحوی در وجود خود انسان باقی می ماند و وقتی كه وجود انسان از این حالت اجمال و بساطت خارج و گویی باز می شود، تمام اعمال خودش را از اول تا آخر عمر در مقابل خودش و با خودش و توأم با خودش مجسّم می بیند. در این دنیا وقتی نگاه می كند، خودش را روی خط زمان در زمان حال می بیند و گذشته و آینده از او پنهان است ولی در قیامت یكمرتبه اوست با تمام آنچه كه در همه ی زمانها انجام داده، خودش را با تمام زمانهای خودش و كارهایی كه در زمانها كرده توأم می بیند.

عده ای این جور استنباط می كنند، می گویند: وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ اَلْقِیامَةِ. . . [8] «بیرون می آوریم» نشان می دهد كه گویی چیزی در جایی مخفی است، آن را بیرون می آورند، و این جز آنكه از درون خود انسان بیرون كشیده می شود چیز دیگری نیست.

ولی آیا فقط هر فرد از آن جهت كه یك فرد است یك كتاب و نامه دارد؟ و یا یك امت هم از آن جهت كه یك امت است نامه ای دارد؟ .

این آیه چنین می گوید: وَ تَری كُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةًدر روز قیامت در ابتدای كار، هر امتی را می بینی در حالی كه روی زانوی خودشان تكیه كرده اند و این جور - خلاصه- به زانو درآمده اند و منتظرند كه سرنوشتشان به دستشان داده شود. بعد می گوید: كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعی إِلی كِتابِهَا اَلْیَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [9]هر امتی به كتاب و نامه ی خودش خوانده می شود و به آن امت گفته می شود كه به شما كیفر یا جزا داده می شود همانچه را كه عمل كردید؛ یعنی جزای شما همان عمل شماست.

در این آیه هم باز ایشان تصریح می كنند كه: «و یستفاد من ظاهر الآیة ان لكل امة كتاباً خاصاً بها» از این آیه ظاهر می شود كه هر امت یك كتاب مخصوص به خود دارد «كما ان لكل انسان كتاباً خاصاً به» [همان طور كه هر انسانی كتابی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 426
مخصوص به خود دارد. ] .

این طبعاً لازمه ی آن حرف هم هست؛ یعنی اگر بنا شد كه جامعه یك وحدت واقعی و یك شخصیت واقعی جدا از شخصیت فرد داشته باشد و خودش یك شخصیت باشد و جامعه صرف «مجموع» نباشد و غیر از روح فردی یك روح اجتماعی نیز بر انسانها حكومت كند، طبعاً باید آن هم یك كتابی داشته باشد و نمی تواند نداشته باشد.

آیه ی دیگر در سوره ی یونس است كه می فرماید: وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ [10]برای هر امتی یك پیامبری هست (نه اینكه در میان هر امتی شخص رسولی هست؛ نه، هر امتی رسولی دارند كه یا آن رسول خودش در میان آن امت بوده یا پیامش به آنها ابلاغ شده، مثل ما كه رسولمان پیغمبر اكرم است با اینكه خودشان در میان ما نیستند، پیامشان به ما ابلاغ شده)فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (اینجا می گویند یك نوع حذف و اضماری هست) پیغمبرشان می آید آنها را هدایت می كند، بعد بعضی مردم قبول می كنند و بعضی تكذیب می كنند، و بالاخره بحق در میان آنها حكم خواهد شد.

بعد می گوید: وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ. پیغمبر اكرم به كفار قریش می فرمود: من پیامبری هستم در میان شما و اگر تكذیبم كنید، سنت الهی این است كه هلاك بشوید؛ نه یك فرد، بلكه این جامعه ای كه نمی پذیرد هلاك شود. اینها به مسخره می گفتند: مَتی هذَا اَلْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ حالا هلاك ما كی می خواهد عملی شود؟ قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاّ ما شاءَ اَللّهُ بگو آنچه می گویم به دست من نیست، من نیستم كه می خواهم شما را هلاك كنم، اراده ی فرد من نیست، من حتی مالك ضرر و نفع خودم جز اینكه خدا بخواهد نیستم؛ یعنی همه چیز به دست خداست. بعد سنت خدا را بیان می كند: لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ولی بدانید كه مشیّة اللّه چنین است كه برای هر قومی پایانی هست، اجلی و عمری هست، إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ [11]آنگاه كه پایان كارشان برسد، نه یك لحظه جلو می افتد نه یك لحظه عقب.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 427
در این تفسیر عین همین مطلب را اندكی مفصل می گوید كه من مختصرش را ذكر می كنم.

می فرماید: وقتی كه اینها گفتند: تو كه می گویی ما هلاك می شویم، پس كی؟ وقتش را تعیین كن، جواب این سؤال دوگونه داده شده است: اول آنكه این غیب است و غیب را جز خدا نمی داند و این امری است كه در دست خداست، و دوم آنكه در عین اینكه غیب است یك امر ضروریّ الوقوع و به اصطلاح امروز اجتناب ناپذیر است. «و اما الثانی اعنی ذكر ضرورة الوقوع فقد بیّن ذلك بالاشارة الی حقیقة هی من النوامیس العامّة الجاریة فی الكون» خواسته به یك ناموسی كه در هستی جریان دارد اشاره بفرماید كه «تنحلّ بها العقدة» اشكال به آنجا حل می شود «هی ان لكل امة اجلاً لایتخطّأهم و لایتخطّونه فهو اتیهم لا محالة» [12]كه آیه فرمود: لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ. .

آیات دیگری هم البته در قرآن هست، ولی گویا دیگر تردیدی در این قضیه باقی نمی ماند كه اسلام برای جامعه واقعاً شخصیتی قائل است، و عرض كردم كه مقررات اسلامی هم در این زمینه بر همین مبناست كه فرد را كاملاً مستقل نمی داند.

اصلاً امر به معروف و نهی از منكر برای این است كه محیط باید اصلاح بشود كه تا محیط (یعنی جامعه و روح اجتماعی) اصلاح نشود، فرد توفیق صددرصد پیدا نمی كند.
[1] اعراف/26 و 27
[2] اعراف/33
[3] اعراف/34
[4] [مانند كتاب روح ملتها ]
[5] نهج البلاغه ، خطبه ی 204
[6] انعام/108
[7] كهف/49
[8] [اشاره به آیه ی 13 سوره ی اسراء]
[9] جاثیه/28
[10] یونس/47
[11] یونس/48 و 49
[12] المیزان ، ج /10ص 73
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است