در
کتابخانه
بازدید : 1556614تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">فصل 15: </span>قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اندفصل 15: قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اند
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (1) نگاهی دوباره به بحث حركت (1)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (2) نگاهی دوباره به بحث حركت (2)
Collapse نگاهی دوباره به بحث حركت (3) نگاهی دوباره به بحث حركت (3)
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حرف مرحوم آخوند این است: [برای ربط متغیر به ثابت ] به متجدد بالذات نیازمندیم؛ یعنی باید در عالم حقیقتی باشد كه در آن، متجدد و تجدد و ما فیه التجدد در خارج و واقع یكی باشند و اختلافشان اعتباری باشد [1]؛ یعنی در عالم باید چیزی باشد كه وجودش عین حركت باشد. و این فقط در جوهر است و بس؛ چون در اعراض، متجدد غیر از تجدد و ما فیه التجدد است [2]. بنابراین آنچه در عالم با یك «كُنْ» ، هم اصل وجودش ایجاد می شود و هم حركتش، جز حقیقت جوهریه قائم به ذات كه لیس له موضوعٌ، چیز دیگری نیست. [در حقیقت جوهریه، ] متجدد و تجدد یكی است و تجدد منتزع از ذات آن است. اینجا الخارج من القوة إلی الفعل و الخروج
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 707
من القوة إلی الفعل و ما به الخروج من القوة إلی الفعل، یك چیزند [3].
آنچه عرض شد، برای این باب كافی است و نقصی در آن نیست و بحث بسیار خوب و عمیقی هم هست [4].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 708

[1] - . لازمه اینكه متجدد و تجدد در خارج یكی باشند این است كه ما فیه التجدد هم با آنهایكی باشد.
[2] - . سؤال: وضع فلك هم ذاتش عین تجدد است.
استاد: بله، عین تجدد است، ولی آیا متجدد هم هست یا متجدد چیز دیگری است؟ یعنی آیا خود وضع است كه خارج می شود از وضعی به وضعی یا جسم است كه خارج می شود، از وضعی به وضعی؟ آنچه در اینجا مهم است تفاوت عرض و جوهر است. [وضع ] چون عرض است وجودش وجود ناعت است؛ یعنی وجوده فی نفسه عین وجوده لغیره. این برخلاف وجود نفسی است كه وجود لغیره ندارد؛ یعنی وجوده لنفسه عین وجوده فی نفسه؛ یعنی خودش برای خودش است نه برای غیر. وضع را برای خود وضع نمی شود ایجاد كرد، بلكه وضع را باید به جسم داد؛ به عبارت دیگر: وضعْ ذی وضع نیست، بلكه جسم است كه ذی وضع است. جسم است كه یا دارای وضع ثابت است و یا منتقل می شود از وضعی به وضع دیگر. جسم است كه بالقوه دارای وضع دیگر است، نه اینكه مرتبه ای از وضع، بالقوه دارای مرتبه ای دیگر [از وضع ] باشد. خلاصه در باب حركت جوهریه است كه همه اینها صدق می كند و علتش هم این است كه وجود [جوهر] وجود قائم بالذات است.
[3] - . سؤال: پس جوهر عین حركت است. آنوقت آیا حركت دیگری در عالم وجود ندارد؟
استاد: اینكه جوهر عین حركت باشد غیر از این است كه حركت عین جوهر باشد. ما نمی خواهیم بگوییم «ماهیت جوهر همان ماهیت حركت است» . [حركت ] لازم اعم است. اینكه می گوییم «حركت عین جوهر است» به این معناست كه حركت منتزع از حاقّ ذات جوهر است، یعنی وجودی غیر از وجود جوهر ندارد. وقتی می گوییم «زوجیت وجودی غیر از وجود اربعه ندارد» شما نمی توانید بگویید «پس باید غیر از اربعه چیز دیگری زوج نباشد» . ما می خواهیم بگوییم «اربعه چیزی است كه از حاقّ ذاتش زوجیت انتزاع شده، نه اینكه به اربعه واقعیتی اضافه می شود كه مناط زوجیت است؛ یعنی همان واقعیت اربعه ضمن اینكه واقعیت اربعه است مصداق زوجیت هم هست» . لازم و عارض می تواند اعم باشد.
در اینجا هم حرف ما این است كه جوهر دارای دو نوع حركت است. توجه داشته باشید كه بارها گفته ایم متحرك همیشه جوهر است. در باب حركات جوهریه، متحرك جوهر است و در باب حركات عرضیه هم متحرك جوهر است. در باب حركات عرضیه متحرك جوهر است اما به این صورت كه جوهر حركت می كند در اعراض، و همان طور كه عرض برای جوهر، عرضی است و لازم نیست، آن حركت عرضی هم برای جوهر عرضی است و لهذا احتیاج به علتی دارد ماوراء علت ذات جوهر. ولی در باب حركت جوهریه كه باز متصف به حركتْ خود جوهر است، این گونه نیست كه جوهری باشد و چیز دیگری غیر از آن به نام حركت، بلكه جوهر است در حالی كه از حاقّ ذات آن، حركت انتزاع می شود.
[4] - . سؤال: در اینجا بالاخره یك وجود متدرج پیدا شد كه تدرج عین آن است به این معنا كه از آن انتزاع می شود. حال این چگونه وصل می شود به علتی كه اصلا تدرج در آن نیست؟
استاد: آنچه عرض كردم كافی بود. ببینید! گفتیم: در حركت عرضی، خود حركت تقسیم بردار است، به این معنا كه متحرك می تواند متحرك به بعض مراتب حركت باشد، و نیز می تواند متحرك به همه مراتب حركت باشد. جسمی كه از این طرف این مكان به آن طرف حركت می كند، هر مرتبه اش حكم علی حده دارد؛ یعنی علت، آن را مقداری حركت می دهد و باز برای مرتبه بعد علت جداگانه می خواهد؛ یعنی بودن علت با آن مرتبه، برای این مرتبه كافی نیست. لهذا این حركت می تواند در هر مرتبه ای متوقف شود. این به این دلیل است كه متحرك غیر از حركت است. اما در جایی كه حركت عین ذات باشد همان جعل ذات كافی است و ادامه جعل لازم نیست. اینجا جعلِ ذاتی است كه خود آن ذات در ذاتش امتداد و كشش دارد. بنابراین علت، علتِ تغیر نیست كه لازم باشد خودش هم متغیر باشد، بلكه علت ذات است، ولی ذاتی كه متغیر است. آنجا كه علت باید متغیر باشد جایی است كه علت، علت تغیر است، ولی جایی كه علت، علت ذاتی است كه فی حد ذاته متغیر است، اصلا علت، علت تغیر نیست. «علة المتغیر متغیر» به این معناست كه چیزی كه در ذاتش متغیر نیست و باید به آن تغیر داد، علت تغیر این ذات باید متغیر باشد. اما جایی كه علت فقط ذاتی را جعل می كند كه تغیرْ ذاتیِ آن است، دیگر جعل تغیر در كار نیست كه بگویید «علت تغیر باید متغیر باشد» . چنین ذاتی از نظر نسبتش به علتش ثابت است، ولی از نظر نسبتش به خودش متغیر است.
سؤال: مگر علت آنا فآنا جعل نمی كند؟
استاد: نه، اینجا دیگر آنا فآنا جعل نمی كند. اینجا «ما أمرنا إلاّ واحدة» است. جعلِ آنافآنا در جایی است كه حركتْ عرضی باشد. اگر به شما قدرتی آسمانی بدهند و بگویند «عالمی خلق كن» و بعد بگویند «برای این عالم زمان خلق كن» ، آیا شما این زمان را تدریجا خلق می كنید یا آنا؟
سؤال: پس اینكه می گوییم «وجود آنا فآنا افاضه می شود» به چه معناست؟
استاد: این مطلب را مرحوم آقا علی نوری خیلی خوب بیان كرده. در اینجا امری معجزه مانند است حالا «معجزه» تعبیری است كه من به كار می برم كه از ناحیه مستفیض كثرت است و از ناحیه مفیض وحدت. اگر می گوییم «افاضه آنا فآنا است» در وقتی است كه افاضه را به مستفیض نسبت بدهیم، ولی وقتی كه افاضه را به مفیض نسبت دهیم آنا آنا [نیست. ] افاضه ای كه در درون طبیعت واقع شود، آنا فآنا است، ولی افاضه خود طبیعت، نسبت به مفیض آنا فآنا نیست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است