قبلا گفته ایم [منشأ] اشتباه در چنین مسائلی این است كه غالبا انسان نظام عینی و
ذاتی هستی را با نظامات اعتباری و مراتب قراردادی اشتباه می كند. در مراتب
اجتماعی مثلا زید مدیر كل فلان اداره است و عمرو مرئوس اوست. حال چه مانعی
دارد كه رئیس به جای مرئوس قرار بگیرد و مرئوس به جای رئیس؟ هیچ مانعی
ندارد؛ چون این مرتبه (یعنی ریاست) یك امر اعتباری و قراردادی و فرضی است و
یك حقیقت و امر عینی و جزء فرمول وجود زید نیست. الان هم كه او در مرتبه
ریاست قرار گرفته در واقع ما مرتبه را فرض و اعتبار كرده ایم و بودن او در آن مرتبه
را نیز فرض و اعتبار كرده ایم. مثل بازی و تئاتری است كه در آن یك نفر وزیر
می شود و دیگری نخست وزیر. آیا وقتی كسی در مقام بازی و تئاتر وزیر شد واقعا
وزیر شده است، یا فقط در عالم فرض و خیال و اعتبار وزیر شده است؟ ! در اجتماع
هم مقام وزارت نوعی اعتبار و ملعبه ذهن است. فرق وزیر در بازی و وزیر در
اجتماع این است كه در یك بازی بچه گانه منظور فقط تفریح و تفنّن است، ولی در
اجتماع با اینكه نفس مقاماتْ اعتباری و خیالی و فرضی و موهوم است اما بشر اینها
را اعتبار می كند برای یك سلسله آثار واقعی؛ یعنی آثاری كه بر این اعتبار مترتب
می شود واقعی است؛ مثلا اگر پای چكی را امضاء كند بانك آن را پرداخت می كند
ولی اگر كس دیگری امضاء كند بانك پرداخت نمی كند.
خلاصه انسان خیال می كند مراتب واقعی و عینی (یعنی آنچه كه واقعا مرتبه
است) از قبیل مراتب اعتباری است، آنوقت سؤال به «لِمَ» و «بِمَ» می كند و می گوید
«چرا این شی ء در آنجا قرار نگرفته است و آن شی ء در اینجا؟ » .