بعد ایشان از بعضی عرفا- كه اسم هم نمی برند- مطلبی نقل می كند كه در جهت
مخالف مطلبی است كه خود ایشان گفتند. ایشان قبلا گفتند: بعضی از مردم لایمكن
لهم الإعراب عن مذهبهم؛ یعنی خودشان نمی توانند مدعایشان را توضیح بدهند، چه
رسد به اینكه بخواهند برای مدعایشان دلیلی بیاورند. بعد گفتند: كسانی كه قائل به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 257
حدوث زمانی عالمند از این دسته اند. حال، بعضی از عرفا در جهت مخالف گفته اند:
كسانی كه می گویند «عالم قدیم است» مدعا برایشان روشن نیست و این،
هوس المحض است. آن عارف می گوید: شما می گویید «عالم قدیم زمانی است» ؛
مقصود شما از عالم چیست؟ آیا مقصود از عالم مجموع ماسوی اللّه است؟ اگر
مقصود این باشد حرف شما درست نیست؛ چون در مجموعِ ماسوی اللّه حقایقی
هست كـ- ه اصلا زمانی نیستند تا بشود درباره شان بحث كرد كه آیا قدیم زمانی
هستند یا نیستند. اما اگر مقصود این باشد كه اجسام عالم قدیم زمانی اند، اشكال
دیگری وارد می شود؛ معنای قدیم زمانی بودن اجسام عالم این است كه اجسام عالم
در ازل در زمان وجود دارند، و لازمه این حرف این است كه زمان- ولو در مرتبه-
تقدم بر این اجسام داشته باشد
[1]و حال آنكه زمان نمی تواند تقدم ذاتی بر اجسام
داشته باشد، بلكه اجسام و حركت اجسام تقدم ذاتی بر زمان دارند.
بعد آن عارف می گوید: ما از حرف شما غیر از این دو معنی چیز دیگری
نمی فهمیم و این دو معنی هم صحیح نیست.
بعد این عارف مطلب عارفانه ای را طرح كرده و گفته است: اگر مقصود شما از
قِدَم زمانی این است كه عالم مع اللّه است (یعنی كان اللّه و كان معه العالم) چنین
چیزی محال است؛ این كه چیزی مع اللّه باشد، در ازل محال است، در زمان حاضر
هم محال است، در آینده هم محال است؛ اصلا محال است چیزی مع اللّه باشد؛ اللّه مع
كل شی ء، ولی هیچ چیزی مع اللّه نیست؛ او با اشیاء هست، به معنی اینكه احاطه
ذاتی بر همه اشیاء دارد، ولی اشیاء با او نیستند.
[1] - . یعنی اول باید زمان وجود داشته باشد، تا این اجسام در زمان وجود داشته باشند.