این همان معنایی است كه فلاسفه آن را انكار می كنند. این مسأله در باب زمان نظیر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 266
مسأله جزء لایتجزی در باب اجسام است كه متكلمین قائل به آن بودند. متكلمین
در باب اجسام معتقد بودند كه هر جسمی تركیب شده است از ذرات كوچكی كه
خودشان جسم نیستند
[1]و
[2]. متكلمین معتقد بودند این ذرات بسیار كوچك به
صورت نقطه وجود دارند؛ یعنی نه طول دارند نه عرض نه عمق. مقصود متكلمین در
اینجا از نقطه، نقطه جوهری است، یعنی [آنچه ] قائم به ذات و ذی وضع و قابل اشاره
حسیه است
[3]، نه نقطه هندسی كه قائم به خط است.
اگر كسی این نظریه را در باب «آن» قبول كند معنایش این است كه زمانْ
امتدادی است كه تشكیل شده از مجموع آناتی كه لاامتدادند، همچنان كه جسم- بنا
بر نظر متكلمین- یك امتداد و طول و عرض و عمقی است كه تشكیل شده از
واحدهایی كه طول و عرض و عمق ندارند. در واقع همان طور كه بنا بر نظریه
متكلمین در باب اجزاء جسم، دیگر جسم بما أنّه جسم (یعنی جوهر قابل ابعاد
ثلاثه) وجود واقعی ندارد (چون جسم به معنای قابل ابعاد ثلاثه، مجموع امور
غیرقابل ابعاد ثلاثه است و مجموع هم همیشه وجود اعتباری دارد
[4]اگر ما زمان را
هم مركب از «آن» به همین معنا
[5]دانستیم، معنایش این می شود كه زمان وجود
واقعی ندارد، بلكه وجود اعتباری دارد؛ یعنی زمان كه ما آن را به عنوان یك مقدار
می شناسیم مجموعه ای است از اموری كه خود آن امور لامقدارند، پس وجود این
مقدار، اعتباری است. پس اگر كسی به «آن» به این معنا قائل شد و زمان را مجموع
آنات به این معنا دانست در واقع برای زمان وجود حقیقی قائل نیست.
این نظریه ای است كه احیانا در كلمات متكلمین و نیز متجددین آمده است،
ولی فلاسفه هرگز آن را قبول ندارند.
پس ما تا اینجا دو معنی برای «آن» ذكر كردیم كه هیچ كدام از این دو معنی در
كلام مرحوم آخوند نیامده است. البته از این دو معنی یكی معنی عرفی «آن» بود كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 267
نباید هم در چنین مقامی ذكر شود، چون ربطی به فلسفه و كلام ندارد، اما حق این
بود كه معنی دوم كه مورد قبول فلاسفه نیست ذكر می شد تا مطلب روشن شود.
[1] - . این غیر از نظریه ذیمقراطیس است كه می گوید هر جسمی تركیب شده از ذرات بسیار كوچك غیرقابل ابصاری كه خودشان جسمند و طول و عرض و عمق دارند.
[2] - . در اصطلاح قدما، جزء لایتجزی به همین ذراتی گفته می شود كه متكلمین قائل به آن می باشند.
[3] - . یعنی می توانیم بگوییم در این حدود قرار دارد.
[4] - . پس هر جسمی جوهر واحد قابل ابعاد ثلاثه است اعتبارا نه واقعا؛ چون در واقع جسم مجموع جوهرهایی است كه غیرقابل ابعادند.
[5] - . یعنی جزء غیرممتد و لایتجزی.