بحث درباره تعریف و بیان ماهیت «آن» و كیفیت وجود و عدم آن بود. عرض كردیم
كه بحث قوه و فعل ما را به بحث حركت كشاند و بحث حركت به بحث زمان و بحث
زمان به بحث «آن» . مرحوم آخوند اینجا برای «آن» دو معنی ذكر كرده اند و دو معنی
هم ما برای تفهیمِ بیشتر اضافه كردیم. معنی اوّلی كه ما برای «آن» ذكر كردیم چنین
بود: «كوچكترین واحد زمانی كه برای انسان قابل تصور است» كه یك معنی عرفی
است.
معنی دوم این بود: واحدهای بسیار كوچك و غیرمتقدّر (یعنی بدون كشش) ، و
به تعبیر دیگر: اجزاء لایتجزایی كه زمان از آنها تشكیل می شود. قول به جزء
لایتجزی برای زمان، نظریه ای است كه احیانا بعضی از متكلمین داشته اند و فلاسفه
«آن» به این معنا را به شدت انكار می كنند؛ یعنی می گویند
[1]اینكه زمان مجموعی از
آنات باشد و خودِ هر «آن» زمان نباشد و به تعبیر دیگر خود هر «آن» یك مقدار و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 277
یك امتداد و كشش و امری قابل تقسیم نباشد، مطلبی موهوم و باطل است. فلاسفه
زمان را یك حقیقت واحد متصل كشش دار می دانند كه در حقیقتِ خودش اتصال و
امتداد و كشش است.
معنای دیگر «آن» كه معنای اوّلی است كه مرحوم آخوند ذكر كرده اند، «آنِ»
متفرع بر زمان است؛ یعنی نهایت اعتباری برای زمان
[2]. ما می توانیم زمان را در
ظرف ذهن و فقط ذهن محض
[3]و یا با كمك مقارناتی كه در زمان پیدا می شود، به دو
قسمت مقدم و مؤخر تقسیم كنیم و بعد میان این دو قسمت، حد مشترك (یعنی
نهایت مشترك) اعتبار كنیم.
اما آخرین معنای «آن» كه همان است كه زمان متفرع بر آن است و به آن «آن
سیال» می گویند، بعدا بیان خواهد شد.
اینجا چون عنوان مطلب این است: «فی حقیقة الآن و كیفیة وجوده و عدمه» ،
در واقع بحث درباره سه چیز است: یكی درباره حقیقت «آن» ، كه عرض كردیم
«آن» حد مشترك میان دو قسمت از زمان است. بحث دوم درباره كیفیت وجود
«آن» است، كه این هم در جلسه قبل عرض شد. گفتیم كه كیفیت وجود «آن» از نوع
كیفیت وجود همه حدود دیگر است. كیفیت وجود «آن» با كیفیت وجود خط در
سطح یا كیفیت وجود نقطه در خط، از نظر نحوه وجود فرقی نمی كند و اگر تفاوتی
هست این است كه سطح یا خط، كمیت قارّند و زمان كمیت غیر قارّ. در این جهت كه
خط نهایت سطح است و نقطه نهایت خط و معنی حد بودن اینها هم نهایت بودن
است، با «آن» تفاوتی ندارند؛ یعنی به هر معنایی كه نهایت در متناهی وجود دارد
«آن» هم در زمان وجود دارد.
البته خود نهایت را گاهی انسان اعتبار می كند و گاهی واقعا وجود دارد. اگر
خطی واقعا محدود باشد- به اصطلاح پاره خط باشد- در اینجا نهایت بالفعل وجود
دارد، ولی اگر خطی را در نظر بگیریم- نه پاره خط- و بعد ذهن ما آن را به دو قسمت
تقسیم كند، نقطه ای كه میان این دو قسمت در نظر می گیریم حد مشترك هردو
قسمت است. این نقطه ماهیتا نقطه است و در عین حال نقطه ای است فرضی، نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 278
نقطه ای كه در خارج عینیت داشته باشد به آن شكل كه در پاره خطها عینیت دارد.
«آن» یعنی یك نقطه فرضی میان دو جزء و دو قسمت از زمان. پس كیفیت
وجود «آن» از قبیل كیفیت وجود همه نهایتهاست و قهرا برمی گردد به یك نوع
وجود انتزاعی نه وجود اعتباری مطلق
[4].
[1] - . البته این مطلب فرع بر این است كه زمان را موجودی خارجی و عینی بدانیم، كه می دانیم.
[2] - . نه نهایت حقیقی؛ چون گفتیم زمان بدایت و نهایت حقیقی نمی پذیرد.
[3] - . یعنی بدون كمك گرفتن از امری دیگر.
[4] - . یعنی اعتباری است به معنی انتزاعی.