این مطلب را با مثال دیگری برایتان روشن می كنم. اگر جسم داشته باشیم و بیاض،
سه عنوان داریم: یكی عنوان «جسم» كه بر این جوهر منطبق است، دوم عنوان
«بیاض» كه بر این عرض منطبق است، و سوم عنوان «أبیض» كه بر جسم منطبق
است؛ ما به جسم می گوییم أبیض. جسم بما هو جسمٌ علت بیاض است؛ چون بیاض
عرض است و جسم موضوع و هر موضوعی علت عرض خودش است. [از طرف
دیگر] بیاض علت است برای اتصاف جسم به أبیض. اتصاف جسم به أبیض، به
واسطه بیاض است. آیا نمی گوییم بیاض واسطه در عروض است؟ «واسطه در
عروض» یعنی چه؟ می گوییم البیاض أبیض بذاته و الجسم أبیض بتبع البیاض. پس
الجسم علةٌ لوجود البیاض، ولی البیاض علة لاتصاف الجسم بكونه ابیض. عین این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 337
مطلب در محل بحث ما جاری است.